مرتضی حاجی:

اگر حمایت اصلاح‌طلبان نبود به احتمال زیاد روحانی رای نمی‌آورد/ دولت در انتخاب ریاست مجلس تک‌روی کرد/ لاریجانی در موفقیت روحانی هیچ نقشی نداشت

مرتضی حاجی،عضو هیات رئیسه شورای عالی سیاست گذاری اصلاح‌طلبان در گفت‌وگویی به تبیین وضعیت اصلاح‌طلبان و دولت روحانی پرداخت.

به گزارش امیدنامه،متن کامل این گفت‌وگو به نقل از روزنامه فرهیختگان در ادامه می‌آید:

ابتدا بحث را با رقابت‌های انتخابات 96 آغاز کنیم. با آن انتقادهایی که به تیم اقتصادی دولت و کهنسال بودن کابینه مطرح شد، روحانی توانست برای بار دوم اعتماد مردم را جلب کند. تحلیل شما از انتخابات 96 چیست؟ چه عواملی باعث موفقیت روحانی شد؟

انتخابات طبیعتا فرصتی است برای اینکه فعالان مختلف حوزه‌های سیاسی و اجتماعی بتوانند نقد جدی خود را نسبت به آنچه در گذشته انجام شده، داشته باشند و نظرات و پیشنهادهایی را برای آنچه در آینده باید اتفاق بیفتد، مطرح کنند. این فرصت هم در اختیار خود نامزدها و هم در اختیار هواداران آنها اعم از تشکل‌های سیاسی شناسنامه‌دار و بعضا بی‌شناسنامه و خلق‌الساعه قرار گرفت.

در انتخابات ریاست‌جمهوری به دلیل اهمیت نقش رئیس‌جمهور در اداره کشور طبیعتا فضا داغ‌تر و بحث‌ها جدی‌تر می‌شود. مخصوصا فرصت مناظره وجود دارد و رقبا پشت پرده‌های یکدیگر را افشا می‌کنند. من البته با بخش افشاگری خیلی میانه خوبی ندارم.

فکر کنم از سال 84 و دولت  احمدی‌نژاد این افشاگری‌ها شروع شد.

بله. آن صحبت‌ها که اتهام‌آمیز و البته افشاگری درست و حسابی هم نبود و روی کارهای غیرواقعی هم صحبت شد. به هر صورت این فرصت‌ها وجود دارد و این مطالب بیان می‌شود. نقد برنامه‌ها و نقد عملکردها وجود دارد. در مقایسه بین نامزدهایی که مطرح بودند مردم نقشی ندارند. خیلی از افراد هستند که مردم به‌شدت به آنها ایمان دارند و علاقه‌مند هستند آنها را در بستر کار ببینند اما فرصت برای آنها فراهم نمی‌شود.

بین کسانی که از فیلترها عبور می‌کنند و به صحنه می‌آیند، 6 نفر انتخاب شدند که مردم باید انتخاب می‌کردند از چه کسانی باید حمایت کنند و در مراحل انتخابات چه چیزی را باید نقد کنند و به چه کسی باید رای دهند و چه آینده‌ای می‌تواند در انتظار آنها باشد.

انتقادهایی به عملکرد دولت روحانی بود و هنوز هم هست اما اگر معدل کار را ملاک قضاوت قرار دهیم نمره قابل قبولی از نظر مردم بود. تیم اقتصادی به‌خصوص در بخش تولید ضعف‌های زیادی داشت یا در حوزه مالی و بانکداری ایرادات جدی به آن وارد بود، اما در عین حال محصول کار این بود که رشد اقتصادی بنا به آمارهای رسمی که اعلام می‌شد رشد خوبی است. رشد حدود هشت درصدی رشد قابل قبولی بود. مهار تورم و کاهش تورم خیلی جالب و تاثیرگذاری آن بر سرعت گران شدن کالاها چشمگیر بود.

ایرادهایی هم در جاهایی بود که باید با تدبیر حل و فصل می‌شد و مردم امیدوار هستند که در دوره جدید دولت  روحانی به همان ترتیب و با سرعت بیشتر شاهد رشد اقتصادی و رونق در تولید و خدمات مورد نیاز مردم باشند.  از این جهت  روحانی نمره قبولی دریافت کرد.  برنامه‌ها هم نسبتا روشن بود، وعده‌هایی که دلخوشی بی‌دلیل ایجاد کند داده نشد. وعده یارانه در انتخابات می‌توانست برای خیلی‌ها دلچسب باشد و جاذبه ایجاد کند. مخصوصا برای طبقات کم‌درآمد اما اکثریت مردم نپذیرفتند و حتی جمع کثیری که مشکل معیشتی دارند و داشتند و در مناطق محروم و روستاها زندگی می‌کنند، این را باور کردند که پول تقسیم کردن حل این مشکل اساسی نیست و باید روش‌های بهتری برای حل مشکل و ایجاد درآمد مناسب برای مردم طراحی و اجرا کرد.

فکر می‌کنم این رای پیام روشنی دارد و آن اعلام نمره قبولی برای  روحانی است و انتظار تداوم این حرکت است. رقبا هم حرف جدی برای گفتن نداشتند. مسئولان مربوطه هم اعلام کردند که تخلف قانونی اتفاق نیفتاده است. ولی اینها پشت دوربین صداوسیما مطرح کردند در حالی که قبل از آن اعلام شد اگر خلافی صورت نگرفته است هم اخلاقی نبود و هم نشان می‌داد دست آنها خالی است و برای ایراد گرفتن به چیزی اشاره می‌کنند که قابل دفاع هم نیست.

 

یکی از مباحثی که کنشگران مطرح می‌کنند بحث نامزد پوششی به نام  جهانگیری بود. خود  جهانگیری هم مطرح کرد که نامزد اصلاحات است. اما شاهد این بودیم که با فشار یا هر چیز دیگر وی به نفع  روحانی کنار رفت. علت آن چه بود؟ آیا او نامزد پوششی بود؟

آن روزها بحث این بود که همه تخم‌مرغ‌ها را عاقلانه نیست در یک سبد قرار دهیم. کشور ما کشوری است که افت پیش‌بینی نشده در آن زیاد رخ می‌دهد. این که تنها  روحانی کاندیدا باشد ریسک بزرگی بود به دلیل اینکه نمی‌دانستیم چه اتفاقی قرار است رخ دهد بنابراین از  جهانگیری خواهش شد که او هم نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری باشد. وی هم به سختی پذیرفت.

   کار زیادی شد تا این اتفاق رخ دهد. خوشبختانه اینها مکمل و متمم هم در فعالیت انتخاباتی بودند. روزهای آخر که احساس شد مشکلی وجود ندارد و بودن دو کاندیدا ممکن است باعث تقسیم رای شود،  جهانگیری تشخیص داد برای اینکه آرا نشکند از صحنه رقابت‌ها کنار بکشد.

خودش تصمیم به کناره‌گیری گرفت یا اینکه فردی دیگر به او فشار آورد؟

بله. زمانی که مساله صلاحیت‌ها تمام شد و نامزدها قطعی شدند وی اظهار تمایل کرد که کنار برود اما جلسه مشورتی گذاشتند و همه به اتفاق اظهار داشتند کناره‌گیری در ابتدای کار صورت نگیرد و وی تا روز آخر بماند و آن روز تصمیم بگیرند و با مقایسه شرایط کاندیداها در آن زمان منطقی‌تر می‌توان تصمیم گرفت.

اگر جهانگیری ابتدای کار کنار می‌رفت معنای کاندیدای پوششی بیشتر خود را نشان می‌داد. او کاندیدای پوششی نبود و کاملا برای حضور در عرصه جدی بود.

همچنان که در دوره قبل عارف کاندیدای جدی و رقیب واقعی روحانی بود اما در روزهای آخر با تدبیر مدبرانه کنار رفت تا از تقسیم آرا جلوگیری کند و روحانی تنها کاندیدای مطرح باقی‌مانده در عرصه شد و آرا به سمت او جمع شد. مشابه آن اتفاق این دوره هم رخ داد.

 

عارف آن روز ناراحتی بسیاری از فشارهایی که برای کنار رفتن از عرصه انتخابات به او می‌آمد، داشت. آن نامه خاتمی وی را ناراحت کرده بود و اوایل اذعان داشت با فشار کنار رفته ‌است.

 

کسی توپ و تفنگ را در مقابل او قرار نداد. تحلیل شرایط و اینکه اگر هر دو باشند ممکن است هر دو بازنده باشند، این تصمیم را رقم زد.

چرا جبهه اصلاحات پشت کاندیدای خود نرفت؟ مرحوم آیت‌ا... هاشمی‌رفسنجانی هم گفتند روحانی 3درصد رأی داشت و بعد از حمایت من بود که آرای او به بالای 50 درصد رسید...

نمی‌خواهم وارد این بحث شوم. در تحلیل شرایط و اینکه کسی که انتخاب خواهد شد چقدر شانس موفقیت نسبت به دیگری خواهد داشت و چقدر شانس و توانایی انجام وظایف قانونی را در آینده برعهده دارد و کدام بستر برای انجام وظایف او فراهم‌تر است، پارامترهای مختلفی وجود دارد که روی آنها ارزش‌گذاری شده و درنهایت تصمیم‌گیری می‌شود.

 در این دو دوره که جبهه اصلاحات کاندیدا داشت، آیا نامزدهای اصلاح‌طلب توانایی اداره وضع موجود را نداشتند؟
من این را نگفتم. چه بسا شاید توانایی آنها بیشتر بود ولی در بخش‌های دیگری کمتر بود.

برخی انتقادات از سوی احزاب اصلاحات وارد می‌شود و می‌گویند که چرا در حالی که نماینده این جبهه از فیلتر شورای نگهبان تایید شده باید به‌عنوان کاندیدای پوششی باشد. یا همانند عارف و جهانگیری قربانی شوند تا فرد دیگری که اصلاح‌طلب نیست به قدرت برسد؟

 جهانگیری قربانی نشد. جهانگیری همکاری برای تحقق چیزی کرد که خودش به آن اعتقاد داشت. نامزد شدن جهانگیری بهنگام بود ولی او فرصت رفتن به استان‌ها و دیدار با مردم و سخنرانی و تبلیغات نداشت. در حالی که انتخابات ریاست‌جمهوری عملا از چند ماه قبل از فعالیت رسمی آغاز می‌شود.

دیدارها، سفرها و نشست‌های تخصصی و بحث‌های رسانه‌ای مواردی است که آن کسی که نامزد است از قبل اینها را تدارک می‌بیند. جهانگیری خیلی دیر شروع کرد و از قبل هم آمادگی نداشت.

امکان داشت اگر زودتر به این نتیجه می‌رسید که باید برای انتخابات بیاید تا آخرین مراحل در انتخابات حضور می‌داشت؟

ممکن بود بماند. اگر او زودتر اقدام می‌کرد و کارهای تبلیغاتی و سفرهای استانی را جدی می‌گرفت و بعد مقایسه کفه آرا را انجام می‌دادیم شاید نتیجه چیز دیگری می‌شد. در آن وضعیت، بهترین کار اقدام جهانگیری بود.

باتوجه به اینکه در مناظرات توجه مردم به جهانگیری جلب شد و آرای او بالا رفته بود و او هم در مناظرات خیلی موفق ظاهر شد، می‌توان گفت جهانگیری پدیده انتخابات بود. اگر وی آرای بالاتری داشت روحانی به نفع او کناره‌گیری می‌کرد؟

نمی‌دانم. تجربه نکردم. در انتخابات حضور چهره‌‌ به‌ چهره کاندیدا با مردم امر واجبی است و از طریق تلویزیون در شناخت مردم اتفاق جدی رخ نمی‌دهد. باید به نزد مردم رفت و از مردم رأی درخواست کرد. اگر به یاد داشته باشید در انتخابات سال 84 مرحوم آیت‌ا... هاشمی‌رفسنجانی گفتند مردم من را می‌شناسند و اگر سفر بروم مردم به زحمت می‌افتند و نیاز نیست به سفر بروم.

البته همان زمان به دوستان نزدیک او عرض کردم که سفر رفتن بخشی برای شناخت است و بخش دیگر برای احترام به مردم است و اینکه از مردم درخواست حمایت کنیم. این غیر از این کار اتفاق نمی‌افتد. مردم او را می‌شناختند اما اینکه وی به‌عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری می‌خواهد حضور در بین مردم استان داشته باشد عملا نوعی تواضع در برابر مردم است.  اگر این سفرها انجام نشود آن شناخت به تنهایی برای رای کفایت نمی‌کند. شناخت می‌تواند مکمل باشد اما تعیین‌کننده رای نیست.

حتی در طول این 4 سال فرصت نبود و برای مردم شناختی از وی حاصل نشد؟

منظورم حضور در عرصه به‌عنوان کاندیدای انتخاباتی است. حضور به‌عنوان مقام رسمی نیست که می‌خواهد واحدی را افتتاح کند. بحث آن جداست و کار اداری مقام مسئول است. حضور به‌عنوان کاندیدا در بین مردم و اعلام برنامه‌ها و درخواست رای از مردم باید انجام می‌شد.

نقش اصلاح‌طلبان را در پیروزی روحانی چقدر می‌دانید؟

فکر می‌کنم عامل اصلی در اقبال مردم به روحانی چه در دوره اول و چه در دوره دوم اصلاح‌طلبان بودند. فعالیت‌های انتخاباتی او در سراسر کشور عملا در دست اصلاح‌طلبان بود. در نهایت حمایت بی‌بدیلی که خاتمی انجام داد و علاقه و احترامی که مردم برای به نظر خاتمی قائل شدند عامل تاثیرگذاری در این پیروزی بوده است.

  پس نقش اول را اصلاح‌طلبان در پیروزی روحانی داشتند؟

بله. اگر این حمایت نبود من مطمئنم این اتفاق نمی‌افتاد.

اگر همین اصلاح‌طلبان در انتخابات 92 پشت عارف بودند چطور؟ پس عارف هم می‌توانست پیروز شود ولی نامزد اصلی خود را کنار گذاشتند و روحانی را که حتی اذعان داشتند به اصولگرایان نزدیک‌تر است حمایت کردند؟
اصلاح‌طلبان نخواستند سهم‌خواهی حکومتی کنند. گفتند امروز چیزی که به مصلحت کشور است باید در برابر وضعیت بدتر و غیرقابل قبول اتفاق نظر ایجاد کرد. اتفاق مبارکی که در انتخابات 96 در حمایت از روحانی رخ داد و جمعی از کسانی که زیر تیتر اصولگرایی قرار می‌گرفتند اما از اصولگرایان تندرو جدا شدند و به‌عنوان نیروهای معتدل همراه با اصلاح‌طلبان شدند.

این امر اتفاق خوبی است و در حد خود ارزش بالایی دارد که در انتخابات پیش آمد و در انتخابات دوره اول و هم در انتخابات دوره دوم تکمیل شد. لذا این هم به‌عنوان دستاورد باید مدنظر قرار گیرد. نه اینکه تنها فردی که از ماست انتخاب شود. برای ما انتخاب فردی که امتیازش از نظر اصلاح‌طلبی با خود کاندیدای اصلاح‌طلبان برابری نکند مهم نبود. اما دستاوردهای دیگری که این حمایت می‌توانست داشته باشد مهم بود و نباید نادیده گرفته شود.

برای 1400 ممکن است شاهد این باشیم که اصلاح‌طلبان باز هم نامزدهای خود را کنار بگذارند و از نامزدی حمایت کنند که از اصولگرایان جدا شده است؟

معلوم نیست و باید شرایط آن روز را دید.

در حالی که نامزد اصلاح‌طلبان وجود دارد و دو دوره از فیلتر شورای نگهبان رد می‌شود باز هم اصلاح‌طلبان کاندیدای خود را کنار می‌کشند.

شاید این دوره بیشتر می‌توانستیم به جهانگیری بگوییم که وی کاندیدای اصلاح‌طلبان است. چون به خواست و اصرار اصلاح‌طلبان ثبت‌نام کردند.

یعنی عارف کاندیدای جریان اصلاحات در انتخابات سال 92 نبود؟

 عارف شخصا برای نامزدی تصمیم گرفت. البته اصلاح‌طلب هستند و بودند. این گونه نبود که اصلاح‌طلبان از قبل اجماع کنند که او بیاید. او کاندیدا شد و چون اصلاح‌طلب است قاعدتا باید مورد حمایت قرار می‌گرفت اما در مقایسه شرایط و کارشناسی‌ای که انجام شد این‌طور واقع شد.طبیعتا اگر اصلاح‌طلبان سراغ کسی بروند و از قبل خودشان آن را تعیین کنند که کاندیدا شوند باید پای آن بایستند اما اگر کسی خود تشخیص داد که کاندیدا شود و اصلاح‌طلبان دنبال او باید بروند، شدنی نیست.

در انتخابات سال 84 اصلاح‌طلبان متعددی ثبت‌نام کردند. اصلاح‌طلبان باید چه می‌کردند؟ اگر اصلاح‌طلبان از قبل باهم هماهنگی می‌کردند که کاندیدای ما الف خواهد بود قاعدتا متعهد می‌شدند تا انتها پشت او بایستند و حمایت کنند اما وقتی کسانی آمدند خودشان یا حزب‌شان کاندیدای متعدد را معرفی کردند، اصلاح‌طلبان مکلف نیستند از همه حمایت کنند. زمانی باید انتظار حمایت یکپارچه را داشت که از قبل این هماهنگی شده باشد و کاندیدای اصلاح‌طلبان مشخص شده باشد.

همانند لیستی که برای شورا دادند. اصلاح‌طلبان لیستی را برای شورا دادند و پای آن ایستادند و نتیجه آن را گرفتند. خیلی‌ها اصلاح‌طلب بودند ولی در لیست نبودند و تصمیم شخصی گرفته بودند. در انتخابات ریاست‌جمهوری هم اگر کسی قبل از اقدام بنا به احساس تکلیف شخصی خودش بیاید لازم نیست همه پشت او بایستند اما اگر اجماع صورت گیرد که برای دوره بعدی انتخابات روی الف متمرکز می‌شویم در همه مراحل طبیعتا باید حمایت کنند.

اما عارف می‌گفت به درخواست خاتمی ثبت‌نام کرده است

این حرفی که من می‌گویم قاعده است و باید این قاعده را قبول داشت و طبق این قاعده عمل کرد. این که عارف آیا غیررسمی یا با کدام دسته از اصلاح‌طلبان بالا رفت را نمی‌دانم. جبهه اصلاحات از مجموع 40 الی 30 حزب تشکیل می‌شود و تعداد زیادی شخصیت‌های مطرح هستند که حزبی هم نیستند و با کدام یک هماهنگی کرد که سخنگوی همه باشد؟ به این هم لزومی ندارد پرداخته شود ولی قاعده این است کسی که کاندیدای یک جناح است آن جناح باید او را کاندیدا کرده باشد نه اینکه خود ثبت‌نام کند و بعد بگوید از من حمایت کنید. شاید این توقع قابل برآورده شدن نباشد.

غفوری‌فرد گفته بود به عارف قول داده است معاون اول شود. اما بعدها روحانی پست‌های دیگری معرفی کرد که او قبول نکرد.

چنین چیزی نیست. هیچ شرطی در آن زمان نبود؛ البته تا آنجا که من خبر دارم.

 روحانی حتی برای ریاست مجلس از عارف حمایت نکرد

در مجلس هم از وی حمایت نشد که رئیس مجلس شود. حتی روحانی هم از او حمایت نکرد و بعضا عارف مطرح کرد که

برخی از وزرای اصلاح‌طلب روحانی به دنبال ریاست لاریجانی هستند...

بله. همین‌طور است.

علت خاصی داشت؟

این را باید از خودشان پرسید.

آیا خود اصلاح‌طلبان دنبال ریاست عارف بودند؟

بله، باید از وزیری که به گونه دیگر عمل کرده پرسید چرا چنین کاری کرده است.

می‌گویند روحانی هم علاقه داشته است لاریجانی رئیس مجلس  باشد. شما هم معتقد هستید که لاریجانی مجلس را خوب اداره می‌کند و توقعات دولت را بهتر برآورده ‌کرده است؟

چنین چیزی نیست. به چه دلیلی لاریجانی بهتر اداره می‌کند؟ مگر عارف قبلا رئیس مجلس بوده که بتوان عملکردها را مقایسه کرد؟ چنین چیزی نیست. به نظرم قدری اینجا تک‌روی شده و دولتی‌ها کار خوبی نکرده‌اند.

شاید روحانی می‌ترسید اتفاقی که برای هاشمی رخ داده برای او هم رخ دهد؛ اینکه مجلس علیه دولت شود و موضع دست اصلاح‌طلبان بیفتد.

به چه دلیل باید اصلاح‌طلبان چنین کنند؟ اصلاح‌طلبان از روحانی حمایت کردند که رئیس‌جمهور شود؛ چرا مجلس باید مخالف او شود؟

بالاخره انتخابات 96 در پیش بود و این ترس وجود داشت که اصلاح طلبان بحث عبور از روحانی را مطرح کنند.
مگر لاریجانی و تیم وی چند درصد در موفقیت روحانی نقش داشتند؟ چنین نبود. شاید پشت صحنه چنین فکری کرده‌اند اما من از این موضوع خبر ندارم. این را باید از خودشان پرسید.

قبل‌تر گفتید جبهه اصلاحات مهم‌ترین علت پیروزی روحانی بود. جبهه اصلاحات مسئولیت کارهای روحانی را قبول می‌کند؟

اینکه شما کسی را مورد حمایت قرار دهید لزوما به معنای پذیرش مسئولیت کارهای او نیست؛ بلکه در هر موقعیتی مسئولیت کار برعهده خود فرد است. اینکه اصلاح‌طلبان پیگیر باشند که وعده‌های رئیس‌جمهور محقق شود تعهد و مسئولیتی است که اصلاح‌طلبان باید دنبال کنند.

دست رئیس‌جمهور هم در صحنه عمل خیلی باز نیست و محدودیت‌هایی دارد. مسئولیت عملکرد روحانی برعهده خودش است. اصلاح‌طلبان هم بین کاندیداهایی که مطرح بودند روحانی را مناسب‌تر دیدند و از وی حمایت کردند.

وارد بحث کابینه شویم. در تحلیف شاهد بودیم که روحانی در صحبت‌های خود از خاتمی و مرحوم هاشمی رفسنجانی یاد نکرد. محمد هاشمی، برادر هاشمی یا فاطمه هاشمی، فرزند ارشد هاشمی، گلایه کردند و گفتند در زمان انتخابات روحانی در تمام جلسات و دیدارها اسم او را می‌بردند و حتی «یا حسین میر‌حسین» می‌گفتند یا «خاتمی زنده‌باد» می‌گفتند اما الان به تمامی این سخنان پشت کرده و حرف‌های خود را فراموش کرده‌اند.

مردم می‌گفتند؛ او که نمی‌گفت.

او در صحبت‌های خود از آنها یاد می‌کرد اما الان فراموش کرده‌ است. موافق هستید؟ علت این کار چه بوده است؟
نمی‌دانم، علت را باید خودشان بگویند. ولی فکر نمی‌کنم لازم باشد در مراسم تنفیذ یا مراسم تحلیف از یکی از این شخصیت‌ها یاد کند.

اما از بیت امام تشکر کرد.

بیت امام فرق می‌کند. موقعیت حضرت امام با بقیه متفاوت است. سلیقه‌ها متفاوت است و برخی معتقدند باید آنجا ذکر می‌شد ولی خود او صلاح ندانسته است. نباید به این مسائل حاشیه‌ای پرداخت. کمک کنیم دولت کار کند. آنچه مردم الان نیاز دارند کار و تلاش مسئولانه و پیگیرانه و جدی است. اینکه اسم برخی مقامات نیامده است را به حساب غفلت بگذارید.

روحانی از روی متن سخنرانی را خوانده است. امکان اینکه غفلت کرده باشد کم است.
شاید در نوشتن متن غفلت کرده است. (خنده) شاید روحانی مصلحت ندیده است. می‌خواهم بگویم نباید روی اینها مکث کرد و باید پشت دولت را گرفت تا گره‌ای از مملکت باز شود. گره مملکت این نیست که اسم چه کسی آورده شده یا اسم چه کسی نیامده.

این بازی با خواست مردم نیست؟ برخی شنیده‌ها حاکی از آن است که خاتمی اذعان داشته روحانی بعد از انتخابات دیگر تلفن ما را هم پاسخ نمی‌دهد. یا برخی اصحاب اصلاح‌طلب اذعان داشته‌اند که در چینش کابینه از ما نظری گرفته نشده است.

آنچه از قول خاتمی نقل شده بود تکذیب شد. تا جایی که می‌دانم رابطه خاتمی با روحانی بد نیست. هر چند وقت یک بار جلسه‌ای هم برگزار می‌کنند.

چقدر نظرات شما و جریان اصلاحات در کابینه‌ای که معرفی کردند، برآورده شده است؟
 کمیته تعامل آن زمان ملاقاتی با روحانی داشت. در آنجا اسم کسی  مبنی‌بر اینکه فلان اصلاح‌طلب در کابینه بیاید، آورده نشد. نکاتی گفته شد و اینکه می‌خواهیم با دولت برای پیگیری برنامه‌ها تعامل داشته باشیم. همان چیزی که روحانی در زمان انتخابات وعده کرد. ما خواستار انجام آن وعده‌ها و برنامه‌ها هستیم.

 

چقدر انتظارات برآورده شده است؟

بعد از این باید دید.

 انتقاد اصلاح‌طلبان به روحانی قرار دادن مجدد رحمانی‌فضلی به عنوان وزیر کشور است
با خواست مردم خیلی متفاوت بود. مثلا 50 درصد جامعه ما را زنان تشکیل می‌دهند اما یک وزیر زن هم نداریم. یا انتقاداتی که به رحمانی‌فضلی می‌شد. حتی روحانی می‌گفت27 میلیون رای داشتم و وزارت کشور من ناموفق عمل کرده است.نفراتی در کابینه تغییر کردند. بحث وزارت کشور است، اصلاح‌طلبان انتقادات زیادی به وزیر کشور و مدیران استانی داشتند. روحانی نیز دوباره به همین فرد رسیده است.

 

زنان چطور؟ در فیلم تبلیغاتی اول روحانی مشاهده شد که 17 دقیقه این فیلم درباره زنان بوده است.

این یکی از نقص‌های بزرگ کابینه است.

چقدر از خواسته‌های اصلاح‌طلبان در این کابینه برآورده شده است؟

نمی‌دانم.

 در کمیته تعامل بودید؛ چه مطالبی بیان شد؟

آنچه بیان شد این بود که مردم انتظار دارند رای داده شده در مدیرانی که منصوب می‌شوند جلوه‌گر باشد. مردم به روحانی رای دادند و روحانی با برنامه‌هایی که اعلام کرده باید احساس شود. آن استاندار یا فرماندار یا مدیر کل و وزیر و معاون وزیری که انتخاب می‌شوند، عصاره رای مردم هستند و خواسته‌های مردم را فهمیده و درک کرده‌اند و می‌توانند اجرا کنند. این انتظاری بود که در جلسه عنوان شد. او هم در سخنرانی‌ها این مطلب را بیان کرده است.

این 17 نفر عصاره رای مردم هستند؟

عصاره رای نبود؛ شاید جمعش چیزی نزدیک به عصاره باشد. اما فردی اگر نگاه کنیم در وزارت کشور و در مساله زنان

این خواسته تامین نشده است.

در مساله تیم اقتصادی مطرح بود که کارگروهی که بسته شد، دست جهانگیری بوده است. به نظر شما با تغییراتی که در تیم اقتصادی رخ داد- البته فقط وزیر تغییر کرد و رئیس بانک مرکزی و مسکن و شهرسازی ماند- این تغییرات کافی بوده است؟

رئیس بانک مرکزی رای مجلس را نیاز ندارد. بحث آن جدا است.

چقدر احساس می‌کنید تیم اقتصادی چابک‌تر شده است؟

تیم اقتصادی شامل وزیر اقتصاد، وزیر صنعت و تجارت، وزیر رفاه، سازمان مدیریت، وزیر راه و شهرسازی و رئیس بانک مرکزی است که رئیس بانک مرکزی سازوکاری جداگانه دارد. معاونان و مشاوران رئیس‌جمهور در حوزه اقتصادی هم شامل این تیم هستند.

به نظر شما تیم تغییری کرده است؟

تغییر کرده است ولی شاید شما بگویید این تغییر کافی نبوده است.

 دولت دوازدهم همان دولت قبلی با 10 درصد تفاوت است تغییرات اثربخشی که لازم بوده انجام شود منظور است.
دروزارت راه، آخوندی، کارنامه بدی ندارد. در بخش حمل‌ونقل هوایی اقداماتی انجام شد که بخش‌هایی حاصل برجام بود؛ ولی به طور جدی به فکر اصلاح تشکیلات حمل‌ونقل هوایی بوده و هست. در مسائل راه و پروژه‌های عمرانی حوزه راه فعال بوده است. همت جدی برای حل مسکن مهر داشت ولی باید محدودیت بودجه را هم دید. بودجه عمرانی کشور با توجه به حجم نیازها بسیار ناچیز است.

حجم سنگین بودجه‌های جاری و هزینه‌های اداری خود را به بودجه عمرانی کشور تحمیل می‌کند. کارشناس این موضوع نیستم ولی در مجموع آخوندی را ناموفق در حوزه کاری خود ندیدم. دولت فعلی در مجموع ادامه دولت قبلی است که با 10 درصد تفاوت راه را ادامه می‌دهد.

تیم اقتصادی اذعان دارند بحث‌هایی بین نهاوندیان و جهانگیری بوده است؛ مسابقات وزن‌کشی است. چنین چیزی صحت دارد؟

نمی‌دانم، فکر نمی‌کنم. جهانگیری معاون اول و عضو ارشد کابینه است و به عنوان فرمانده ستاد اقتصاد مقاومتی از رهبری مسئولیت گرفته است.

البته رئیس‌جمهوری معرفی می‌کند و سپس رهبری تایید می‌کنند.

بالاخره حکم رهبری را دارند. بنابراین رقابتی وجود ندارد. ممکن است بحث کارشناسی وجود داشته باشد اما این رقابت نیست. اینهایی که انتخاب شدند ارتباطی با نهاوندیان ندارند.چون  ابتدا نهاوندیان مطرح بود ولی دقایق آخر کرباسیان مطرح شد.فکر نمی‌کنم جهانگیری برای حذف نهاوندیان نقشه‌ای داشته باشد.

اینکه می‌گویند جهانگیری از چهار سال قبل کشور را اداره می‌کرده و امور اجرایی کشور در دست او بوده را قبول دارید؟یعنی تمرکز روحانی بر سیاست خارجی بوده و جهانگیری امور داخلی را اداره می‌کرده است.

معاون اول و رئیس‌جمهور در واقع یکی هستند. این حوزه تفکیک نشده است. این‌گونه نیست که بگوییم حوزه معاون اول فقط اقتصاد است و در حوزه‌های دیگر نباید وارد شود. معاون اول در تمام حوزه‌ها حضور دارد.

برخی اذعان دارند روحانی در جریان برخی امور نبوده و اغلب موضوعات و برنامه‌های کشور را از جهانگیری می‌پرسیده است.

ممکن است تقسیم کاری صورت گرفته باشد. این اشکالی ندارد. در وزارتخانه هم ممکن      است دربرخی جلسات معاون حضور یابد و خود وزیر تا گزارش را از او نگیرد نمی‌داند چه اتفاقی رخ داده است.

مبحثی را اشاره کردید مبنی بر اینکه دولت روحانی 10 درصد تغییر داشته و ادامه‌دهنده دولت اول اوست.
10 درصد منظورم افراد نیستند. فکر می‌کنم جهت‌گیری پویایی دولت در ابعاد مختلف حدود 10 درصد کارآمدی بیشتری دارد و این برآورد ذهنی است و محاسبه ریاضی نیست.

به نظر شما چقدر این احتمال وجود دارد که از 84 دولت دوم خاتمی به احمدی‌نژاد رسیدیم، از دولت دوم روحانی به فرد اصولگرا برسیم؟

بستگی به عملکرد دولت دارد. عملکرد دولت را در دوره اول مثبت می‌بینم و عملکرد دولت بعدی را بهتر پیش‌بینی می‌کنم. بعید می‌دانم مردم به این زودی فراموش کنند چه بلایی در دوره احمدی‌نژاد به سرشان آمد که بخواهند از این دولت روی برگردانند. ضمن اینکه روحانی هم نگفته اصلاح‌طلب است.

به‌عنوان یکی از همراهان خاتمی از دوم خرداد 76 تاکنون و به‌عنوان فردی که در جلسات تصمیم‌گیری اصلاح‌طلبان حضور دارید، اگر به عقب بازگردید چه تغییری در روند کاری- گفتمانی جریان اصلاحات انجام خواهید داد؟

گاهی در جریان کار یک ایرادی به مجموعه وارد بوده است که برخی اشخاص حرف‌های شخصی خود را می‌زدند و این به پای مجموعه اصلاح‌طلبان نوشته می‌شد و متاسفانه موضعگیری روشنی که مواضع شخصی افراد را با مواضع احزابی که این افراد به آنها مرتبط بودند و نیز در راس آن موضع مشترک اصلاح‌طلبان، تفکیک کند، وجود نداشت یا دیرهنگام انجام می‌شد.

همان زمان شاهد بودیم برخی افراد به نام اصلاح‌طلب علیه هاشمی موضع‌ گرفتند و حرف‌هایی زدند که بلاتوجیه در مواردی بود. وقتی در جلسه مطرح می‌شد که چرا چنین صحبتی گفته شده می‌گفتند این موضع تشکیلات نیست و موضع خود فرد است. می‌گفتیم چرا اعلام نمی‌کنید برخی افراد حرف خود را بیان می‌کنند و حرف تشکیلات نیست؟ من‌من می‌شد و کاهلی اتفاق می‌افتاد.

یک ایراد جدی که وارد است اینکه در وجود ما هنوز فرهنگ کار تشکیلاتی و حزبی نهادینه نشده است و هر کدام مخاطب قرار می‌گیریم یا موقعیتی پیدا می‌کنیم یادمان می‌رود که پشت این حرف ما تشکیلاتی هم وجود دارد و این حرف را اگر ناپخته بیان کنیم بار مسئولیتش به عهده دیگران هم قرار می‌گیرد یا خودم باید همین‌جا ابراز کنم این نظر من است و نظر اصلاح‌طلبان و تشکیلات نیست یا تشکیلات بگوید مسئولیت این حرف برعهده خود فرد است و به ما ربطی ندارد.به نظرم می‌رسد یکی از چیزهایی که باعث شد اصلاح‌طلبان دچار مشکل شوند همین قضیه است که به موقع درباره آنچه که باید به‌عنوان طیف فکری تصمیم می‌گرفتند و اعلام موضع می‌کردند، این کار را انجام ندادند.

گفتید دولت روحانی را دولت اصلاحات نمی‌دانیم. در بحث انتقادی به جریان اصلاحات با پدیده‌ای به نام سلفی نمایندگان با خانم موگرینی مواجه می‌شویم. این افراد جزء لیست امید بودند. در خود دولت هم مشاهده می‌شود که خاتمی پیام تصویری داد و حمایت کرد، جریان اصلاحات چطور می‌خواهد مردم را قانع کند که این فرد اصلاح‌طلب نیست؟

کجا گفتم اصلاح‌طلب نیستند؟

 

بالاتر شما گفتید این دولت را اصلاحات نمی‌دانید.

من گفتم روحانی نگفته من اصلاح‌طلب هستم.

لیست امید چطور؟

دولت را هم نباید دولت اصلاح‌طلبان بگوییم. این دولتی است که روحانی انتخاب کرده و از اصلاح‌طلبان در آن حضور دارند. این که بگویم این دولت اصلاح‌طلبان است گفته درستی نیست. انتخاب کاندیداها انتخاب بین افراد موجود است. شما 6 اسم آنجا داشتید و بین آنها باید یکی را حمایت می‌کردید. یا باید خود را کنار بکشید و بگویید به ما ربطی ندارد که این پسندیده نیست؛ اینکه کسی که مملکت خود را دوست دارد نسبت به آن احساس تکلیف و موضعگیری نکند. یا وقتی وارد می‌شوید باید بین این 6 نفر یکی را انتخاب کنید و روحانی بدون تردید از بقیه قابل حمایت‌تر بود. بنابراین این انتخاب و حمایت روحانی انتخاب بین 6 نفر است. اگر گزینه جور دیگری بود ممکن است کس دیگری انتخاب شود.

بین کاندیداهای مجلس هم بین کسانی که از فیلترها عبور کردند یا اصلاح‌طلبان می‌گفتند ما کسی را نداریم یا بین این افراد می‌گشتند و چهره‌هایی را معرفی می‌کردند. دست‌شان باز نبود که بهترین گزینه را از بین افراد انتخاب کنند. تلاش کردند گزینه مناسب را از بین افرادی که از فیلتر بیرون آمدند، انتخاب کنند. این انتخاب درستی است. این که سلفی در مجلس گرفتند به نظرم خط انحرافی است تا دستاورد تحلیف را که بسیار باشکوه برگزار شد، نادیده بگیرند.

این مراسم پیامی برای آمریکا و مخالفان کشور ما دارد که قصد دارند ما را در انزوا قرار دهند. 130-120 کشور یا رئیس یا نفر دوم آن کشور یا رئیس مجلس آن کشور یا نماینده شرکت کرده است. بزرگ‌ کردن امر سلفی گرفتن انحرافی در دستاورد آن مراسم است. ما نباید با اینها همراهی کنیم.

در بحث شورای عالی سیاستگذاری مباحثی مطرح است. یک‌سری افراد در مجلس و شورای شهر وارد لیست شدند. انتقاداتی به شورای شهر مطرح است که بیان دارند یک‌سری افراد خاص لیست را بستند و کارشناسان کمتر در اعضای شورای شهر بودند. مثلا کواکبیان، رهامی و منتجب‌نیا می‌گویند احزاب نقش زیادی در شورای سیاستگذاری ندارند. افراد انتصابی هستند تا انتخابی احزاب. نظر شما چیست؟

 منتجب‌نیا یا کواکبیان به لحاظ آیین‌نامه‌ای که برای انتخاب اعضای شورای سیاستگذاری تدوین شده است- منظورم قانون نیست- و توافقی که شد ترکیب چگونه باشد خودشان اعضای آنجا هستند. رهامی کتبا نماینده معرفی کرده که از تشکیلات خودشان است.

رهامی به دلیل موضعی که می‌گرفت که با موضع تشکیلات هماهنگ نبود، دبیرکل تشکیلاتش تغییر کرد و دبیرکل جدید شرکت کرد. اگر دموکراسی آن است که آنچه من می‌گویم عمل شود استبداد است و اکثریت چیز دیگری گفتند اما اگر دموکراسی این است که جمع چه نظری دارد و فرد نظر جمع را تمکین کند تصمیم‌گیری جمعی است و جمع هم کل تشکل‌های اصلاح‌طلب عضو جبهه اصلاحات هستند به علاوه دو تا سه تشکیلات عضو اصلاح‌طلبی که تازه تشکیل شدند و چند نفر هم اشخاص که اینها هماهنگ‌شده است. این درخواست شورای عالی سیاست‌گذاری از ناحیه جبهه اصلاحات صورت گرفته است. باید رای اکثریت باشد.

منظورم این است که یک حزب 13 رای دارد و یک حزب همانند اعتماد ملی سه رای دارد.

این حرفی است که گفته می‌شود.

یعنی چنین چیزی نیست و شما تکذیب می‌کنید؟

خیر. افرادی که آمدند هر کدام به دلیلی آنجا عضو هستند. اگر فرض کنیم یک حزبی خودش آنجا نماینده دارد و دبیرش شرکت می‌کند ممکن است یکی از افراد آن حزب به دلیل دیگری از حزب دیگری، آنجا شرکت کند. این که یکی 13 عضو دارد و دیگری ندارد را نمی‌توانم بفهمم چرا بیان می‌شود؟ برای خراب کردن یک کار موفق برخی با هم مسابقه می‌دهند. این کار را زیرسوال می‌برند بدون اینکه حرف مشخصی داشته باشند که چگونه باید این انسجام را بیشتر کرد.

 کسی از قول تشکیلات خود حرفی می‌زند که تشکیلاتش می‌گوید این حرف ما نیست

ممکن است به بنده بگویند نقص وجود دارد این نقص را در جلسه بیان کنند و راه‌حل را ارئه دهند. راه‌حل جای دیگر گفتن و رسانه‌ای کردن مساله نیست. کسی از قول تشکیلات خود حرفی می‌زند که تشکیلات بگوید این حرف ما نیست، باید در خود تجدیدنظر کند نه اینکه در بقیه این کار را انجام دهد که منسجم عمل می‌کنند.
 

می‌گویند شورای سیاستگذاری برای سال 94 تشکیل شد و بعد از اعتراضاتی که شد خاتمی گفت این شورا تنها برای سال 96 کار خود را ادامه دهد، آیا این شورا ادامه پیدا می‌کند؟

حتما ادامه پیدا می‌کند. تجربه موفق این شورا قابل انکارکردن نیست. اکثریت کسانی که آنجا حضور دارند از ادامه کار این شورا رضایت دارند و البته تیمی هم تشکیل شد که آسیب‌شناسی کنند و نقاط ضعفی که به نظر می‌آید در هر تصمیم‌گیری انسانی وجود دارد، شناسایی و برای رفع آنها برنامه‌ریزی کنند. با رفع نواقص بهترین کار این انسجامی است که ایجاد شده و به نظرم به هم زدن آن هیچ خیری برای کسی ندارد.

 فرآیند قرار است تغییر کند؟

این همین موضوعی بوده که قرار است در قالب گزارش آسیب‌شناسی درآید.

برخی معتقدند باید این شورا انحلال یابد. با انحلال موافق نیستید؟

خیر. قطعا انحلال این شورا به مصلحت نیست. انسجامی که ایجاد شده بسیار پربهاست و این باید تقویت شود و هر کسی ایرادی دارد باید بگوید ایراد در کجا بوده و در کمیته آسیب‌شناسی بحث و بررسی شود و راه‌حل برای آن پیدا کنند که آن اشکال رفع شود. برای اینکه کسی در یک بخشی اشکالی می‌بیند کل تشکیلات را برهم نمی‌ریزد.

برای انتخابات 98 شورا وارد سازوکار شده است؟

فعلا خیر. زود است.

از چه زمانی شروع می‌شود؟

نمی‌دانم.

ناصری گفته بود احتمالا از نیمه شهریور وارد مباحث انتخابات 98 می‌شویم.

نمی‌دانم. نظر ایشان است. اینکه شورا به تصمیم رسیده باشد را من اطلاع ندارم.

الان در جبهه اصلاحات خاتمی حرف آخر را می‌زند یا شورا یا احزاب تصمیم‌گیرنده هستند؟

 خاتمی می‌گوید دنبال رهبر نگردید. من هم این نظر را دارم. اگر قرار باشد هر کسی یک تیشه در دست گیرد و تکه‌ای از این انسجام را بکند، نمی‌شود. برداشت من این است و فکر می‌کنم باید همین را ادامه دهیم انسجام ایجاده‌شده به هر دلیلی –پشتوانه خاتمی یا درایت جبهه اصلاحات- را محکم‌تر کنیم و پیش بردن آن قدم بعدی است.

الان در لیست شورا خاتمی هیچ نقشی در بستن لیست نداشت، ممکن است حرف و پیشنهاد و انتقاد داشته باشد ولی فردی را در لیست بالا و پایین نکرده است. هر چه بود تصمیمی بود که در شورای سیاستگذاری انجام شد.

پیشنهادی هم داده نشد؟

خیر. پیشنهادی هم از سوی خاتمی نبوده است.

این انتقاد وجود دارد که معرفی این 21 نفر بدون کار کارشناسی  یا بحث مالی در بستن آن بوده است.
صحبتی از پول نشده و کسی به کسی پولی نداده است. روابط فردی است و در شورا هیچ‌کسی از کسی دیگر پولی نگرفته است. بعد از اینکه لیست کاندیداها مشخص شد.ستاد انتخاباتی از افرادی که داخل لیست قرار گرفتند خواست هر کدام برای هزینه تبلیغاتی سهمی را تقبل کنند. مبلغ 100 میلیون بود تا کار انتخابات انجام شود که آن را هم ندادند. اگر میانگین بگیریم آنطور که رئیس ستاد بیان کرد بعید می‌دانم به‌طور متوسط 10 میلیون هم دریافت شده باشد.

یعنی 21 نفر باید 210 میلیون تومان داده باشند که ندادند. بنابراین این هم محقق نشد و ایراد به آنها وارد است. برای اینکه ستاد خرج کرده و آنان بدهکار هستند. اگر کمک نکنند این بدهی داده شود دوره بعد انتخابات حتما این گروه کمک نمی‌کنند.

 لیست شورای شهر را موفق می‌دانید؟

خیلی‌ها از این لیست جا ماندند. این اتوبوس بیش از این جا نداشت. مهرعلیزاده، سرخرو و حکیمی‌پور بیرون مانده‌اند.

لازم بود اینها بیرون بمانند؟

مکانیسم تصمیم‌گیری به اینجا منتهی شد.

سازمان و حزبی که می‌گویید به این معناست؟

تصمیم‌گیری را همه می‌دانند و بارها گفته شده است. افرادی که اعلام کرده‌اند می‌خواهند مورد حمایت اصلاح‌طلبان باشند و اصلاح‌طلب هستند حدود 400 نفر بودند. بین این تعداد باید 21 نفر انتخاب می‌شدند؛ کار سخت  است  و زمان کم بود. اگر 6 ماه وقت بود می‌شد با تک‌تک این افراد مصاحبه کرد و برنامه گرفت و نتیجه‌ای حاصل می‌شد.

دو، سه تیم کارشناسی تعیین شد تا بر اساس اطلاعاتی که در پرونده‌ها ذکر شده افراد را نمره‌گذاری کنند. تقریبا 100 نفری که بالاترین نمره را دارند 21 نفر را تعیین کنند و با این ملاحظه که 30 درصد زن، 30 درصد جوان و در 10 کارگروه تخصصی قابل تقسیم باشند. ماتریس چندبعدی پیچیده می‌شود.

 نمی‌گویم بی‌نقص بود، اما روش درستی بود اگر زمان بیشتر بود. شاید برخی افراد که بیرون ماندند می‌توانستند جای افراد دیگر قرار گیرند. شاید اگر به جای آن اعلام عمومی که هر 400 نفر بیایند متقاضی شوند محدودتر اعلام می‌شد نتیجه راضی کننده‌تر بود. این هم معایبی دارد و هم محاسنی.

400 نفر را پذیرفتید که از بین آنها انتخاب کنید، یعنی همه کاندیداهایی که به اصلاح‌طلبان منصوب هستند این شانس را داشتند که در لیست قرار گیرند. اگر می‌خواستید ندید بگیرید و افراد همدیگر را معرفی کنند، آن کسی که کمتر شناخته شده بود ولی قابلیت بیشتری داشت بیرون این دایره می‌ماند. در مجموع تشخیص این بود که فراخوان داده شود و در فراخوان تعداد زیاد و زمان کم بود. پارامترهای مورد مقایسه و محدودیت‌ها زیاد بود و این انتخاب انجام شد. این انتخاب نمره 20 ندارد اما 17 هست.

 شورای شهر پنجم باید از چه شاخصه‌هایی برخوردار باشد؟

این نکته را بیان کنم که صحبت‌های من نظر شخصی است، سوءتفاهم نشود من سخنگوی جریان اصلاح‌طلب نیستم. تا جایی که اطلاع دارم بیان می‌کنم. شورا به نظر من بیش از هر چیزی باید به ماموریت‌های خود توجه داشته باشد؛ ماموریت‌ها مربوط به شهر تهران است. اوضاع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، رفاه مردم، حمل‌ونقل تهران، ترافیک تهران، شهرسازی و معماری و... در محدوده کار شورا قرار می‌گیرد که باید به آن بپردازد.

انتخاب شهرداری که توانایی خوب عمل کردن را داشته باشد از وظایف شوراست. بنابراین شورا باید از ورود به اموری که به شهر تهران مرتبط نیست، پرهیز کند. یک فرد ممکن است کاری را برای کسانی انجام دهد. در موقعیت عضو شورا همه هم و غم معطوف به این باشد که برای تهران باید چه کرد.

 صحــنــه‌هــای خشن نامطلوب و نچسبی در تهران مشاهده می‌شود که باید فکر فوری شود. چیزی که بیش از همه مرا آزار می‌دهد صحنه‌های سرچهارراه و بچه‌هایی است که کار می‌کنند. این صحنه در شأن جمهوری اسلامی و پایتخت این کشور نیست، باید به داد این بچه‌ها رسید. بیشتر از همه شهرداری مسئولیت دارد. پشت اینها باند مافیایی است که آنها را سر خیابان جمع می‌کند و بچه‌ای که روی پای خود بند نیست مجبور است تا ساعت یک صبح در خیابان باشد. اگر به اراده بچه باشد حتما 10 شب در جایی خوابیده است.

معلوم است پشت اینها باندهایی است که این بچه‌ها را مجبور به کار می‌کند. وظیفه نیروی انتظامی و اطلاعات یا هر جای دیگر است که این باندها را متلاشی کنند. مفسد واقعی اینها هستند که این نسل را از بین می‌برند. هر کدام از این بچه‌ها برای آینده یک بمب هستند. برای اینکه از تحصیل و تربیت می‌مانند و در کنار جنایتکارترین افراد قرار می‌گیرند و اینها را تبدیل به موجوداتی می‌کنند که برای آینده خطرسازند.

به نظرم یکی از فوری‌ترین کارهای شهرداری و شورا این است و برای برخی اعضای شورا این را مطرح کردم. این صحنه را به هر قیمتی از خیابان‌های تهران جمع کنند. کاری برای شهرداری ندارد، چهار مجتمع شبانه‌روزی درست کند، حتما مربیان دلسوزی هم هستند که به رایگان و با هزینه بسیار کم حاضرند کار تربیت این بچه‌ها را برعهده بگیرند. خانواده‌های اینها شناسایی شود و اگر این کار اجباری به دلیل نیاز واقعی است مستمری در نظر گرفته شود. کمیته امداد باید اینها را تحت پوشش قرار دهد.

به نظرم قبل از هر پروژه عمرانی‌ای لازم است این نقطه تاریک از شهر تهران محو شود. این اولویت‌ اول شهرداری است و باید برای آن برنامه بریزد. از شهردار تهران خواهش می‌کنم این را در راس قرار دهد. تا این امر سامان نگیرد نباید دنبال کار دیگر رفت. این به ان معنا نیست که زباله و نظافت شهر در نظر گرفته نشود. بخشی در شهرداری متولی این امر است و باید آن را تقویت کرد و بودجه به آن اختصاص داد.

ایراد ندارد اگر پل یا ساختمانی را یک سال دیرتر بسازیم ولی پول آن خرج این بچه‌ها شود و اجازه ندهیم نسل‌شان از بین برود. در قرآن داریم اگر کسی انسانی را بکشد انگار همه را کشته و اگر زنده کند انگار همه را زنده کرده است. ممکن است در بین این بچه‌ها نابغه‌هایی باشند که سرمایه‌های جدی برای آینده کشور باشند و نقش‌های اساسی در کشور ایفا کنند. اینها در بین ماشین‌ها رها شده‌اند و اگر اتفاقی برای اینها رخ ندهد از دود این ماشین‌ها دچار بیماری‌های عجیب خواهند شد و سال‌های عمر آنها کوتاه می‌شود. این هدر دادن سرمایه است. شورا و شهرداری باید اولین قدم را در این حوزه بردارند.

 به نظر شما شهردار چه کسی می‌شود؟

بهترین شهردار از نظر من کسی است که شهر را به خوبی بشناسد و شهرداری را محملی برای رئیس‌جمهور شدن تلقی نکند. متاسفانه دو شهردار گذشته با این نیت آمدند.

 معمولا شهرداری رئیس‌جمهورساز بود.

این تصور را باید از ذهن بیرون کرد و شهرداری را بالاترین قله کاری که به آن رسیده باید تلقی و خود را وقف شهرداری کند. شهردار از کار سیاسی باید فاصله بگیرد. او می‌تواند فرد سیاسی باشد ولی باید فعالیت سیاسی خود را کاهش دهد و رویکرد اجتماعی، عمرانی و اقتصادی داشته باشد. به نظرم با این دید به کاندیداها نگاه کنیم و شورا اینها را ملاک قرار دهد و از کسی که انتخاب می‌کند نیز همین را بخواهد. بگوید به کسی که دارند به او رای می‌دهند فقط برای شهرداری می‌خواهند.

 

افزودن نظر جدید