- کد مطلب : 17140 |
- تاریخ انتشار : 23 اسفند, 1396 - 08:01 |
- ارسال با پست الکترونیکی
اهميت «مصدق»
نامگذاري يك مكان به نام مصدق و پاس خدمات او در سالهاي اخير تبديل به يك خواست عمومي شده بود. هميشه در حد پيشنهاد در شورا مطرح ميشد و در هيچ دورهاي هم منتج به تهيه طرح نشد. اما در اين دوره از شورا اين پيشنهاد به طور جدي مطرح و بررسي شد. به هر حال آقاي مصدق شخصيتي شناخته شده و از تبار مشخص است. خانواده مصدق در تهران قديم نقش اجتماعي موثري داشتهاند و خوشنام بودهاند. چنان كه بيمارستان نجميه متعلق به مادر مصدق است. مصدق هم در اين بيمارستان مديريتهايي داشته و دكتر فاطمي هم در همين مكان بستري بوده است. يك مسجد و خانه تاريخي هم از اين خاندان به جا مانده است؛ كه اگر اين خانه متعلق به فرد ديگري بود شايد تا الان اهتمام بيشتري براي خريداري آن اتفاق افتاده بود.
از سوي ديگر نقش مصدق در كنار مرحوم مدرس در زمان حضور در مجلس شوراي ملي قابل تقدير است. به جز اين، نقش موثر و محوري آقاي مصدق در ملي شدن صنعت نفت قابل چشمپوشي نيست. كار مهمي بوده كه آغاز يك راه جديد براي كشور بود و زماني كه مهندس بازرگان به عنوان مسوول هيات رفت تا صنعت نفت را تحويل بگيرد خودش يك اتفاق پيچيده و مهم بود و سرانجام پرچم ايران بر فراز صنايع نفت برافراشته شد. مجموع اين خدمت و ويژگيها نشان ميدهد كه نامگذاري يك خيابان به نام مصدق اهميت دارد. البته به هر سياستمداري ممكن است نقدهايي هم مطرح باشد اما معمولا بايد مجموعه ويژگيها و عملكرد يك فرد را در نظر بگيريم و از اين نظر مصدق يكي از شخصيتهايي است كه ما ميتوانيم به او توجه ويژهاي داشته باشيم.
بعد از اينكه در شوراي پنجم طرح نامگذاري يكي از اماكن شهر تهران به نام مصدق جدي شد درباره اينكه كدام مكان براي اين كار در نظر گرفته شود، بحث و بررسيهاي فراواني انجام گرفت. دو سه پيشنهاد مطرح شد. از جمله اينكه خيابان كارگر شمالي را به نام ايشان برگزينيم يا بلوار كشاورز يا خيابان 30 تير كه خياباني بود كه مرحوم مصدق و كاشاني حركتشان را از آنجا شروع كردند. اما هر يك از اين پيشنهادها بنا به دلايلي كنار گذاشته شد. مثلا خيابان كارگر و بلوار كشاورز به هر حال براي مردم ما داراي اهميتند و در زمان انقلاب اسلامي هم بسياري از شعارها بر مبناي نام اين خيابانها شكل ميگرفت. خيابان 30 تير هم به همين شكل خودش واجد ارزش تاريخي است. اما اينكه چه شد شوراي شهر براي تغيير نام خيابان نفت به جمعبندي رسيد بايد يادآوري كنم كه اين پيشنهاد آقاي دعايي بود. ايشان يك بار كه پيشنهاد نامگذاري اتوبان آيتالله هاشميرفسنجاني را مطرح كرده بودند، بحث تغيير نام خيابان نفت به مصدق را هم پيش كشيدند و ما هم در شوراي شهر ديديم كه اين نزديكترين پيشنهاد براي اين كار است. نكته ارزشمند اين نامگذاري موافقت اكثريت حاضر در جلسه شوراي شهر با اين پيشنهاد بود كه نشاندهنده اهميت موضوع براي همه اعضاي شورا است.
چراغ خاموش نا شدني
را به حال خود رها كرد كه هيچگاه «كميت» به معناي «كيفيت» نيست اما هميشه «كيفيت» را با «كميت» اندازه نميگيرند و در طول تاريخ هنر بشريت «ماندگاري» تنها «شاقول» كيفيت بوده است. نمونه بارز اين ادعا را بايد در سينماي «عباس كيارستمي» جستوجو كرد و شناخت. او در سراسر جهان چنان گسترده است كه هيچ فيلمساز داخلي (به جز اصغر فرهادي) را ياراي مقابله با او نيست! طرفداران تز «شمارش مخاطب» براي خوب بودن يك اثر به همان اندازه فاقد منطق است كه بگوييم اجناس چيني و فروش بالاي اين اجناس نشان از مرغوبيت كالا دارد و در مقابل، اجناس با كيفيت اما كم مشتري پس فاقد ضرورت وجودي هستند !
مدعيان اين نظريه فراموش كردهاند كه ميزان فروش را شايد بتوان با ريال و تومان ارزيابي كرد اما ناتوانند از ميزان اثرگذاري يك فيلم هنري در طول زمان كه ميتواند جهاني را به حيرت درآورد كه نمونههاي بارز اين حيرت را ميتوان در سينماي جهان به كرات نام برد و مگر ديدن فقط در سالن سينما آن هم در كشوري كه در پايينترين سرانه سالنهاي سينما در جهان قرار دارد، اتفاق ميافتد!
ديده شدن چنان گسترده شده است كه با فناوريهاي ديجيتال امكان «چرتكهاندازي مدعيان فروش» در اين زمانه ديگر مهيا نيست و بايد متر و معياري ديگر براي اثبات نظريه خود دست و پا كنند. (هر چند از اساس راه را اشتباه رفتهاند.)
تجربه بيش از ۳ سال سينماي هنر و تجربه و اختصاص يك درصد از ظرفيت سينماي ايران به اين سينماي پايه و ايضا يك درصد از بودجه سينماي كشور نشان از وضعيت غريب سينماي متفاوت دارد كه اميدوارانه به آينده نظر دارد و فعلا چارهاي ندارد كه نظارهگر لاتهاي كوچهخلوتي باشد كه نه تنها بيكن و دكارت متفكرين قرن را مرتد ميشمارند و كيارستمي و سهراب شهيدثالث را تكفير ميگويند و اين در حالي است كه در كشوري كه سرانه مطالعه آن همانند بارشهاي سالانه به خشكي رسيده است و ديگر حتي به ميمنت اين سرانه مطالعه نيز مفاهيم فلسفي و حرف جديدي تراوش نميكند در اذهان مردمانش، طبيعي است كه سينماي هنر و تجربه از نگاه كاسبكارانه مثل مولودي نامشروع و گناهكار ديده شود كه آمده است خواب فيلمسازان و عادت مخاطبان را آشفته سازد (با همين مخاطب در اقليت خود) و كيست كه هم از خواب خوش دست بردارد و هم از عادات روزانه خود بر اساس تكيه بر فرضيه فروش بيشتر، يعني فيلم بهتر !
نمايش سينماي هنر و تجربه را بايد مغتنم شمرد تا پس از قرنها خشكسالي حاكم در سينماي اين سرزمين به جوانان اين مرز و بوم اجازه ميدهد تا تجربهگرايي ناب را بر پرده سينما به نظاره بنشينند و بدانند كه براي اين تجربهگرايي بنيادين چارهاي جز صبر و تحمل و ممارست ندارند تا عادات ويرانكننده بخش عمده سينماي اين سرزمين را به چالش بكشند !
چراغ سينماي هنر و تجربه خاموش شدني نيست و طرفداران خاموشي اين چراغ «عِرض خود ميبرند و زحمت ما ميدارند...»
افزودن نظر جدید