خطرات فراخوان قیام مردم علیه مردم!

قاسم توکلی در فرارو نوشت:

 سال 1380 شهر مشهد شاهد ظهور قاتلی سریالی به نام «قاتل عنکبوتی» بود که 16 زن را طی یک سال به زعم خود «معدوم» کرده بود. «سعید حنایی» در جریان جلسات دادگاه سعی کرد خود را مجاهدی جلوه دهد که با افراد فاسد و دشمنان خدا در روی زمین مبارزه و آنها را از صفحه روزگار پاک می کرده است، از همین رو در جلسات نخست دادگاه برخی نیروهای ارزشی به استقبالش رفته و همچون یک قهرمان یه پایش گل می ریختند.

مدتی که گذشت و ابعاد بیشتری از این جنایت افشا گردید مشخص شد که جناب قاتل عنکبوتی ابتدا به قربانیان خود تجاوز و سپس اجساد مقتولان را در گوشه و کنار شهر رها می نموده است! که البته با آشکار شدن این مسئله، آن نیروها هم دیگر در جلسات دادگاه حاضر نشدند و تلویحاً از وی اعلام برائت کردند.

طی چند روز گذشته در خبرها آمده بود که امام جمعه محترم مشهد مردم را به قیام علیه بی حجابی و مبارزه با دشمنان خدا فراخوانده است. در وهله نخست پرسشی که به ذهن مخاطب متبادر می شود این است که در حضور حکومت مستقر اسلامی و در شرایطی که نهادهای مسئول مبارزه با پدیده بی حجابی و فساد از جمله نیروی انتظامی، که با قدرت و بدون اغماض به وظیفه خود عمل می نمایند، آیا دعوت بخشی از مردم به قیام علیه بخش دیگری از مردم سوق دادن جامعه به سوی بحران نیست؟

آیا فراخوان به قیامهای مذهبی از این دست، که مستقیماً احساسات دینی مردم را تحریک می کند، مداخله در کار دولت و ارگانهای مسئول نیست؟ آیا این دعوت در زمانه استقرار حکومت اسلامی زیر سئوال بردن اقتدار و مشروعیت چنین دولت و حکومتی نیست؟ دیگر آنکه آیا چنین فراخوان مبهمی که بسیار هم تفسیر بردار است به معنی زمینه سازی فکری و روانی برای آنان که منتظراند از آب گل آلود ماهی بگیرند نیست؟  کسانی چون قاتل عنکبوتی و...

از نیروی انتظامی، ستاد امر به معروف و نهی از منکر، بسیج،  شورای فرهنگی و اجتماعی زنان و سایر ارگانهای فرهنگی، آموزشی و دولتی متولی معضل بدحجابی که بگذریم، مگر امکان پیگیری قانونی چنین مطالبه ای از طریق دهها ارگان و نهاد دیگر از جمله مجلس شورای اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای شهر، فرمانداریها و... فراهم نیست که ما از تریبون رسمی مردم را به قیام علیه دشمنان خدا دعوت می کنیم؟

آیا می دانید تنها طی یک ماه اخیر پدران و برادرانی در مناطق مختلف کشور، از لرستان تا تربت جام، دختران و خواهران خود را به بهانه هایی چون «پوشش نامناسب»، «بازداشت توسط گشت ارشاد» و فقط به «ظن» فساد اخلاقی و بدون هیچ مدرک مستندی به قتل رسانده اند؟ در این شرایط آیا فراخواندن مردم به قیام علیه دشمنان خدا به مثابه زمینه سازی مذهبی و فکری بیشتر برای ترویج چنین خشونتهایی در سطح جامعه نیست؟

آیا می دانید طی سالهای اخیر مواردی وجود داشته که برخی افراد خودسر در شهرهای بزرگ روی نوامیس مردم اسید می پاشیده اند و توجیه شان این بوده که با بدحجابی و فساد در سطح جامعه مبارزه می کنند؟ آیا می دانید در حادثه تلخ خمینی شهر در سال 1390 متجاوزین به نوامیس مردم ابتدا در پوشش «امر به معروف و نهی از منکر» وارد ویلای مورد نظر شده و با این توجیه که قربانیان «مظنون به فساد اخلاقی» هستند هر بلایی که دلشان خواسته بر سر زنان، حتی زنی حامله، آورده اند؟

از این موارد که بگذریم پرسش اصلی مبهم بودن و تفسیر بردار بودن این فراخوان به قیام است که می تواند باب سوءاستفاده های بسیاری را بگشاید: اصلاً تعریف مفهوم «قیام» چیست؟ چه ارگانی متولی و مسئول تبعات خواسته یا نخواسته چنین قیامی است؟ حدود و ثقور آن چیست؟ بر فرض هم که ارگانهای مسئول کم کاری کرده باشند آیا راه حل باید فراخواندن مردم به قیام عمومی باشد؟ پس مجاری قانونی و قضایی چه می شوند؟

ای کاش اما چنین توجیهات نظری و فکری محدود به بحث حجاب می شد، زعمای فکری دولت سابق طی یک ده اخیر در حوزه های بسیاری ورود کرده اند و مقدمات و توجیهات فکری و مذهبی سیاست هایی را فراهم آورده اند که تبعات مخرب آن تا سالها گریبان جامعه ایرانی را رها نخواهد کرد. یک موردش تضعیف نهاد دانشگاه تحت عنوان «مبارزه با سکولاریسم» است.

آیت الله علم الهدی سال گذشته در همایش «وحدت حوزه و دانشگاه» در مشهد طی سخنانی مدعی شدند: نهاد «دانشگاه» از سوی انگلیسیها با هدف «مقابله با حوزه های علمیه و روند تولید علم» راه‌اندازی شد و میرزا تقی خان امیر کبیر «عامل» سکولاریسم در ایران بود! پرسش: آیا صاحبان چنین تریبونهایی می دانند که طی سالهای اخیر، خواسته یا ناخواسته، توجیه فکری و دینی لازم را برای فشار بر نهاد دانشگاه از سوی مدیران دولت سابق فراهم آورده اند؟ و آیا می دانند نتیجه فشار بر دانشگاهها مهاجرت سیل آسای نخبگان این سرزمین به دیار غربت بوده است؟

آیا می دانید طبق آمار صندوق بين المللی پول، سالانه بين 150 تا 180 هزار نفر از ايرانيان تحصيل کرده برای خروج از ايران اقدام می ‌کنند و ايران از نظر فرار مغزها در بين 91 کشور در حال توسعه و توسعه نيافته جهان مقام اول را داراست! (وب سایت تابناک 13 آذر 1390)

آیا جز این بوده که مدیران دولت سابق به خیال خود برای «مقابله با روند سکولاریزه شدن دانشگاهها» بسیاری از اساتید باتجربه و صاحب فکر را بازنشسته و یا اخراج کردند؟ آیا جز این بوده که 3 هزار دانشجوی بورسیه ای را با عناوینی چون فعال فرهنگی، قاری و حافظ قرآن و... برای تقویت جریان ارزشی و از بین بردن سکولاریسم، برخلاف تمامی قوانین آموزشی و بدون اینکه صلاحیت علمی لازم را داشته باشند، به دانشگاه تحمیل کرده اند؟

آیا برخی از مسئولین به تبعات عملی، سیاسی و اجتماعی موضع گیری های خود می اندیشند؟ آیا می دانند فراخوان دادن بر علیه برخی شهروندان یا برخی نهادها چه نتایجی می تواند به بار آورد؟ متاسفانه علیرغم اینکه مقامات عالی نظام بارها از ضرورت «جذب حداکثری و دفع حداقلی» سخن گفته اند و در برهه های حساسی چون انتخابات حتی از «کسانی که نظام را هم قبول ندارند» دعوت به مشارکت و وحدت ملی کرده اند! باز هم می بینیم برخی راه خود را می روند و بر طبل تفرقه و واگرایی در جامعه می کوبند. آیا صحیح است در این شرایط مردم ایران را به دوستان و دشمنان خدا تقسیم کنیم و سپس حکم به قیام «دوستان خدا» علیه «دشمنان خدا» بدهیم؟ مگر نتیجه تفرقه افکنی های داخلی میان ملت عراق و سوریه در پیش چشمتان نیست؟

افزودن نظر جدید