- کد مطلب : 8096 |
- تاریخ انتشار : 19 خرداد, 1394 - 08:45 |
- ارسال با پست الکترونیکی
جنگ رواني سه لايه عليه اصلاحات
حالا نه موعد انتخابات رياستجمهوري است و نه زمان آنقدر اندك كه اين تعبير به كارآيد، اما شايد بتوان با نگاهي ديگر وضعيت امروز اصولگرايان را بيشباهت به آن روزها ندانست. امروز اصلاحطلبان روي همان ريلي حركت ميكنند كه خرداد ٩٢ آن را ساختند و در دل زمين سياست كار گذاشتند و اصولگرايان هم همان راه ٩٢ را ميروند. راهي كه هر نامزد منافع خودش و نه جريان را دنبال ميكرد.
در همان يادداشت ٢٢ خرداد ٩٢ حسين شريعتمداري درباره اصلاحطلبان نوشت: «مدعيان اصلاحات ميدانند... از راي «قابل رقابت» با اصولگرايان برخوردار نيستند و عكس مار كشيدنهاي پيدرپي آنها... در جلب آراي مردم تاثير چنداني ندارد... بنابراين طبيعي است از هماكنون خود را بازنده انتخابات ٢٤ خرداد تلقي كنند.»
شريعتمداري همزمان كه نامزدهاي اصولگرا را با تندترين الفاظ از اختلاف بر حذر ميداشت اصلاحطلبان را هم گروهي بدون پايگاه اجتماعي معرفي ميكرد اما نتيجه در نهايت آن شد كه ميدانيم.
اين روزها هم تاريخ بهگونهاي ديگر تكرار ميشود. اگر در انتخابات رياستجمهوري پاي افراد در ميان بود حالا جريانها هستند كه وسط ميدان سياست قرار گرفتهاند. از قضا الگوها هم تكراري است. اصلاحطلبان هويت واحد خود را حفظ ميكنند و به دنبال اجراي ساز و كار تعيين نامزد هستند و اصولگرايان در پي كسب وحدت. گويي همان روزهاي مانده به انتخابات رياستجمهوري است و اصولگرايان يك فاز عقبتر از رقيب ماندهاند.
اما هنوز آنقدر دير نشده كه آنها خطر را اينچنين جدي احساس كنند، پس به جاي تاختن بر يكديگر مدل متفاوتي از جنگ رواني را آغاز كردهاند. اين مدل تازه در دو فاز همزمان اجرا ميشود: پروپاگانداي وحدت در اصولگرايان و القاي اختلاف در ميان اصلاحطلبان.
١- وحدت اصولگرايان، رويا يا واقعيت
گروههاي اصولگرا در سال جديد تلاش بيوقفهاي براي دستيابي به وحدت حداكثري داشتهاند. تلاشي كه اصلاحطلبان ضمن استقبال از آن در انتظار نتيجهاش هستند. برگزاري چندين نشست وحدت كه به همت سيدرضا تقوي در سال گذشته برگزار شد بدون دستيابي به نتيجه ملموسي در سال جديد پيگيري نشد و در عوض سه تشكل اثرگذار اصولگرا اعم از موتلفه، پايداري و جمعيت ايثارگران مشغول رايزني هستند. آنها در آخرين حركت مثبت خود با جمعي ديگر از چهرههاي حزبي اصولگرا در جمع كميته سياسي جامعه روحانيت مبارز حاضر شدند. اتفاق مباركي كه ميتواند نويد بخش اتحاد آنها باشد. اما هنوز تحليلگران فرصت تحليل وضعيت جديد را پيدا نكرده بودند كه ديروز احمد كريمي اصفهاني، عضو جبهه پيروان امام و رهبري اعلام كرد هيچ نمايندهاي در اين جلسه نداشتهاند و باهنر كه دبيركل همين جبهه است از جايگاه جامعه مهندسين در جلسه شركت كرده! از طرفي هيچ رد و نشاني از علي لاريجاني يا حاميان و اطرافيان او در پازل وحدت اصولگرايان ديده نميشود و همين باعث ميشود چندان نتوان به اظهارنظرهاي سياسي برخي چهرههاي اين جريان مبني بر حصول وحدت و اجماع اعتنا كرد. با اين حال آنها تلاش ميكنند پالسهاي متعددي مبني بر وحدت به جامعه هدف خود منتقل كنند اما هنوز نميدانند بين باهنر، لاريجاني، پايداري و احمدينژاديها چگونه ميخواهند پل بزنند تا به بهارستان برسند. با اين وجود اصلاحطلبان در عين تحليل واقعبينانه از موقعيت رقيب همواره از انسجام آنان دفاع ميكنند چرا كه معتقدند رقابت با رقيب قدرتمند و در شرايط عادلانه معناي واقعي خود را مييابد. پس چه بهتر كه تمام راست در برابر تمام چپ قرار گيرد، مانند همان اتفاقي كه در انتخابات دوم خرداد ٧٦ افتاد و در مجلس ششم تكميل شد.
٢- القاي يك سناريو
اصولگرايان و خاصه رسانههاي آنان بلافاصله پس از انتخابات رياستجمهوري پروژه اختلاف در اردوگاه رقيب را گامبهگام جلو بردند.
اختلاف عارف با روحاني و قهر با اصلاحطلبان
آنها كه تلاششان براي نگه داشتن محمدرضا عارف در صحنه انتخابات با فداكاري او به ثمر نرسيد بلافاصله پس از روشن شدن نتيجه انتخابات گام پروژه قهر عارف از روحاني و اصلاحطلبان را كليد زدند اما عارف نشان داد حاضر است براي حفظ منافع كشور و اصلاحات از منافع فردي بگذرد. بلافاصله پس از روشن شدن نتايج او به رييسجمهور منتخب نامه نوشت و در همان روزهاي ابتدايي به ديدار روحاني رفت تا نخستين شكست در پروژه جنگ رواني را به رقيب تحميل كند. پس از آن سناريوي اختلاف عارف – اصلاحطلبان كليد زده شد. محمدرضا عارف ماههاي بعد از انتخابات به تشكليابي و سازماندهي نيروهاي اصلاحطلب پرداخت. امري كه بدوا با رييس دولت اصلاحات در ميان گذاشته شده و با موافقت او آغاز شده بود اما اصولگرايان علاقه داشتند مدلي ديگر را بازنمايي كنند. آنها تمام تلاش خود را به كار بستند تا نشان دهند عارف از اصلاحات بريده و به دنبال پيشبرد پروژه سياسي خود است. در تمام مدتي كه آنها اين پروژه رسانهاي – سياسي را پيش ميبردند عارف ديدارهاي منظمي با رييس دولت اصلاحات داشت و هيچ اختلافي مطرح نبود. يك سال پس از انتخابات رفته رفته موضعگيريهاي عارف در مقابله با اين جريانسازي آغاز شد. او با شدت بخشيدن به حضور خود در عرصه عمومي و فضاهاي دانشگاهي صراحتا اعلام كرد هرگز منادي نداي اختلاف در جريان اصلاحات نبوده و نخواهد بود. او در ماههاي بعد گام جديتري برداشت و گفت اگر لازم باشد براي حفظ منافع اصلاحات باز هم كنارهگيري خواهد كرد. اين موضع هوشمندانه آب سردي بر پيكره يك سال و نيم تلاش اصولگرايان براي القاي اختلاف ميان او و رييس دولت اصلاحات بود. با اين حال اصولگرايان به تلاش خود ادامه دادند. چند ماه قبل عارف پيشنهاد خود براي اصلاحطلبان جهت حضور در انتخابات مجلس را اعلام كرد. او مدافع اين تز بود كه ميتوان در ليست منتسب به اصلاحات از اصولگرايان معتدل هم استفاده كرد. اتفاقي كه نوعي ائتلاف را تداعي ميكرد. بلافاصله اصولگرايان منهاي لاريجاني، ناطق و چند چهره معتدل ديگر هرگونه ائتلاف با اصلاحطلبان را مردود دانستند. آنها در حالي خود را مخاطب استراتژي عارف نشان دادند كه اساسا جايگاهش را نداشتند. به موازات اين موضعگيري اصلاحطلبان در تمامي اظهارنظرات خود اعلام كردند اگر در حوزهاي بدون كانديدا بمانند همان راهي را خواهند رفت كه سال ٩٢ طي كردند. عبور از كانديداي حداكثري و رضايت به كانديداي اصولگراي معتدل با تفكرات نزديك به اصلاحات. در عين حال چند هفته پيش در ديداري ميان عارف و رهبري اصلاحات استراتژي كسب اكثريت مجلس مصوب شد و اصلاحطلبان توافق كردند با عبور از مجلس معتدل به دنبال شكل دهي مجلس اصلاحطلب باشند. عارف نيز در سخنرانيهايش نه تنها از ائتلاف با اصولگرايان عبور كرد كه ائتلاف ميان اصلاحطلبان را هم هدف نهايي ندانست. او با بيان «اجماع همهجانبه» عزم جدي اصلاحطلبان براي ورود به انتخابات را به صورت يكپارچه اعلام كرد.
اختلاف شوراهاي مشورتي و هماهنگي
سال ٩١ كه شوراي مشورتي رييس دولت اصلاحات كار خود را آغاز كرد جريان مخالف اصلاحات تلاش كرد تا آن را تشكلي فراتر از اصلاحات و با رويكرد انحصارگرايي معرفي كند. شرايط آن روز اصلاحطلبان به قدري صعب و پيچيده بود كه اين ابتكار عمل با هيچ واكنش منفي روبهرو نشد و عملا پروژه انتخابات توسط اين شورا مديريت و به نتيجه رسيد. در عين حال پروژه انتخابات شوراي شهر به شوراي هماهنگي سپرده شد. پروژهاي كه با وقوع يك اتفاق قابل پيشگيري در انتخاب كانديداها و بستن ليست، شوراي شهر و شهرداري تهران را تقديم رقيب كرد. عبور از سالهاي سخت ٨٨ تا ٩٢ و فعاليت جديتر شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات باعث شد تا دبيران برخي احزاب عضو خواستار سپرده شدن پروژه انتخابات مجلس به شوراي هماهنگي شوند. اين خواسته با استقبال گسترده اصولگرايان مواجه شد. بازتاب گسترده برخي اختلاف سليقهها و تحليلهاي مبتني بر القاي اختلاف در اين فاز همان هدفي بود كه اصولگرايان را اميدوار به ايجاد شكاف در ميان رقيب كرد. اما تدبير اصلاحطلبان چيز ديگري بود. تشكيل شوراي راهبردي انتخابات با حضور اعضاي ارشد شوراي هماهنگي و شوراي مشورتي باعث شد كمتر كسي از درون اصلاحات نداي مخالف سر دهد. با جدي شدن فعاليت شوراي راهبردي و تشكيل مجامع استاني برخي از فعالين حزبي اصلاحطلب دچار سوءتفاهم شدند. آنها گمان ميكردند شوراي راهبردي قرار است جايگزين احزاب شود و كار اجرايي انجام دهد اما بلافاصله برگزاري جلسات توجيهي متعدد در دستور كار قرار گرفت. رسانههاي اصولگرا در همين مدت اندك از رسانهاي شدن تشكيل شوراي راهبردي تاكنون تلاش كم نظيري براي القاي اختلاف به كار بستند اما در همين چند روز گذشته اين جنگ رواني هم با ناكامي مواجه شد. معترضين به عملكرد شوراي راهبردي پس از آنكه متوجه شدند نقش احزاب در انتخاب كانديداهاي حوزههاي انتخابيه دچار هيچ خدشهاي نميشود و اتفاقا اينبار قرار است كسي از تهران براي شهرستانها تصميم نگيرد سوءتفاهمات را رفع و بار ديگر بر يكصدايي و وحدت اصلاحات تاكيد كردند.
دفاع از تشكلهاي نو اصلاحطلب
بخش ديگري از پروژه اصولگرايان براي القاي اختلاف درون جريان اصلاحات حمايت تمام قد آنها از تشكلهايي است كه با نام اصلاحطلب فعاليت ميكنند. اين پروژه با تشكيل حزب نداي ايرانيان آغاز شد. حمايت جدي رسانههاي اصولگرا از اين تشكل به گمان اينكه آنها ميخواهند و ميتوانند در برابر اصلاحات بايستند آغاز شد. با گذشت چند هفته از موج اوليه له و عليه ندا اعضاي ارشد اين تشكل اعلام كردند پايبند اصلاحات واقعي هستند و آن را جز از مسير ترسيم شده توسط رهبري اين جريان دنبال نميكنند. با اين موضعگيري شفاف روشن شد كه تلاش رسانههاي اصولگرا و برخي فعالين سياسي منتسب به آن راه به جايي نبرده است. با اين حال اين شكست تاكتيك بعدي اصولگرايان را رونمايي كرد. آنها كه از همسويي با ندا نااميد شدند به سراغ برخي احزاب ديگر رفتند كه در نام خود عنوان اصلاحطلب را به كار ميبستند. تمركز رسانهاي بر اين چهرهها و آگرانديسمان اختلاف نظر بعضا مبنايي آنها با جريان اصلاحات تاكتيكي بود ميخواست ضمن جذب برخي اصلاحطلبان كمتر شناخته شده و كم اثر آنها را در قواره مقابله با كليت جريان نشان دهد. كار تا جايي پيش رفت كه در جلسه مجمع عمومي خانه احزاب، تمامي اصولگرايان حاضر در دفاع از يكي از همين چهرهها تهديد به خروج از جلسه و ناكامي خانه احزاب كردند. دفاع تمام قد اصولگرايان از اين اصلاحطلبان نه فقط در عرصه رسانه كه در عرصه عمل سياسي نيز خود را بروز داد. با اين حال اصولگرايان خود بهتر از ساير ناظران سياسي ميدانند كه دفاع از اين تشكلها و قرار دادن آنها در برابر «كل واحد» اصلاحطلبان نتيجهاي در برنخواهد داشت چه آنكه اگر ميداشت بايد پيش از اين ثمرهاش را ميديدند.
بازگشت به حال
حالا اصولگرايان بايد در دو جبهه فعاليت كنند. دو جبههاي كه هر كدام توان و انرژي بيش از ظرفيت آنها را ميطلبد: حصول وحدت و تفرقه رقيب. دو امر مهمي كه با شرايط فعلي به نظر نميرسد چندان در دسترس باشد.
«ممكن است گفته شود مجموعه آراي آنها{اصولگرايان} نيز كمتر از آراي آقاي روحاني بود كه در پاسخ بايد گفت مردم با مشاهده تعدد آنها و مخصوصا موضعگيري برخي از آنان عليه يكديگر در مناظرههاي تلويزيوني، بيم آن داشتند كه اين تفاوتنظرها و كنار نرفتن به نفع ديگري رويه و روشي باشد كه هنگام رياست بر قوه مجريه نيز ادامه يابد و همانند آنچه در دولت دهم شاهد بودند برخي از تنشهاي آسيبرسان را در پي داشته باشد.» اين جملاتي از يادداشت حسين شريعتمداري، همان چهره موثر رسانهاي جريان اصولگرا در روزنامه كيهان به فاصله سه روز پس از انتخابات رياستجمهوري است. او واقعه را از منظر خود آسيبشناسي و آن را ثبت كرد. آيا اصولگرايان ميتوانند فارغ از پرداختن به رقيب و تبليغات منفي عليه اصلاحات به انسجام برسند؟
افزودن نظر جدید