از فرزاد جمشیدی و علی‌ درستکار تا بنیامین؛ از دانشگاه تا مهد کودک!

خبرآنلاين نوشت: حالا دیگر تلویزیون به بهانه درآمدزایی، حتی برای مهمترین باکس‌های سالیانه خود نیز کار خاصی نمی‌کند و سحرها را به شیوه ۱۰سال قبل می‌گذراند و برای افطار نیز برنامه خاصی ندارد!

سحر و افطار، دو باکس ویژه تلویزیون برای یافتن مخاطب بیشتر و نمایش توانمندی رسانه ملی در خاص‌ترین ایام سال یعنی ماه مبارک رمضان است؛ این نگاه ویژه تقریبا از دهه ۸۰ و تغییر نگرش به رسانه ملی برای ایام خاص مانند رمضان و محرم رخ داد...


رمضان برای تلویزیون مهم شد!
در  سال‌های جنگ که تصمیم‌سازان، تلویزیون را جعبه جادویی ایدئولوژیک می‌دیدند، تلویزیون فقط برای رسیدن به تعالی و انتشار اخبار سیاسی بود. یعنی یا آقای حسینی اخلاق در خانواده می‌گفت، یا آقای قرائتی پند قرآنی داشتند. گاهی دوربین در اختیار سروش بود و گاهی سخنرانی‌های حجازی پخش می‌شد. سریال‌های آن دوران هم می‌شد «سربداران» «گرگ ها» و «بوعلی سینا» یا اگر قرار بود کمی سرگرم‌کننده‌تر باشد «سلطان و شبان» پخش می‎شد. محتوا کم بود اما سعی شده بود محتوای فاخر باشد. کلی تله‌تئاتر از رحمانیان و عمرانی و بقیه پخش می‌شد اما وجه سرگرمی اصلا در کار نبود.

در اواخر دهه ۷۰ اما نوبت مخاطب عام بود. رویکرد سرگرمی و آموزش هم به کارویژه‌های رسانه ملی افزوده شد. در سال‌هایی که رسانه ملی همچنان بی‌رقیب بود و فارسی‌زبان‌های آن‌سوی آبی رواج نداشتند، مفاهیمی چون خنده، سرگرمی، غم، عشق و ... همه آنچه در دهه ۶۰ نادیده گرفته می‌شدند، حتی شهرت، کم کم به آنتن سیما برگشتند. در این دوره بود که محرم، رمضان، نوروز، تابستان، زمستان و یلدا به عنوان باکس‌های خاص شناخته شدند و برای‌شان مدیران سیما شروع به برنامه‌سازی اختصاصی کردند.

 

مثلا در ماه رمضان، باکس افطار به عنوان بهترین باکس دورهم نشینی خانواده‌ها اهمیتی ویژه یافت و باکس سحر هم قرار بود حال خوب را به روزه داران هدیه کنند...اواسط دهه ۸۰ بود که این برنامه‌ها با مجریان خود، صاحب شناسنامه شد؛ فرزاد جمشیدی شد نماد باکس سحر و احسان علیخانی و ماه عسل هم مدل افطار. کاظم احمدزاده افطارها صله رحم یاد می‌داد و انفاق، نظام اسلامی هم صبح‌ها با لحن حماسی از خوبی‌ها می‌گفت! در همه این سال‌ها برنامه‌ها غیرانتفاعی بودند. سیما پول‌شان را بدون حقه‌های ستاره مربعی جذب می‌کرد و برنامه‌ها هم کم کم بین مردم جا باز می‌کردند. عبدالجبار کاکایی و ساعد باقری شاید آغازگر برنامه‌های تک‌نفره سحر بودند و علی درستکار هم «این شب‌ها» را برای اخلاق روی آنتن داشت و با سیدمهدی طباطبایی و سیدرضی شیرازی و استاد فاطمی نیا برای مخاطب عام و خاص حال خوب طلب می‌کرد...

خداحافظ کیفیت!
حالا اما انگار روزگار طوری دیگر چرخیده. نگاه مدیران جوان سیما به کلی عوض شده است. حالا عصر، عصر ستاره مربع‌هاست. عصر پول در آوردن از آنتن. برای کسب درآمد هم دیگر نیازی به درستکار و کاکایی و جمشیدی نیست؛ «سلبریتی» نیاز است! اینگونه می‌شود که گلزار، گودرزی، دانایی و بنیامین می‌شوند ستاره‌های آنتن! انتخابی که اعتراضات را به جایی می‌رساند که با دستوری از بالا نه فقط شبکه ۳ برنامه اختصاصی قبل از افطارش هوا شود که حتی استفاده از این همه ستاره کلا با یک دستور به چالش کشیده شود.

نگاهی به سحرهای تلویزیون بیاندازیم؛ شبکه یک مانند تمام سال‌های بدون فرزاد جمشیدی، همان برنامه او را کپی می‌کنند و بدون قوت اجرای او، هر آنچه ۱۰سال پیش پخش می‌شد را پخش می‌کنند، بدون حتی یک آیتم جدید؛ «آواز خوانی استاد کریم‌خانی، یک گفتگوی تخت با یک روحانی و یا کارشناس مذهبی که خیلی هم شیرین نباشد، مهم نیست، قطعه وصیت‌نامه شهدا، کمی دعا و مناجات و حاج منصور و...» تمام! با یک تفاوت بزرگ؛ مجری محبوب سحرهای دهه ۸۰ خودش همه اینها بود و دل مخاطب را می‌برد و حالا مجری‌های سحر برای خواندن یک شعر هشت بیتی هم کاغذ از دستشان جدا نمی‌شود! 

حال باقی شبکه‌ها از شبکه ملی یا همان شبکه یک هم بدتر است، شبکه دو که کلا تکلیفش روشن است و بود و نبودش خیلی تفاوتی ندارد، شبکه سه هم مجری «سمت خدا» را به سحرها آورده و همه چیز از قبل مشخص است با این انتخاب، شبکه پویا هم با حضور برادر یک مجری محبوب، سحرها را قرار است برای بچه ها شیرین کند اما گاه تلخ و گاه شدیدا بی مزه شده این برنامه و آیتم‌ها و مجریانش...تنها برگ برنده سحرهای تلویزیون، بازگشت ساعد باقری به سحرهای شبکه چهار است که شاید اصلا برنامه‌اش دیده نشود به خاطر شبکه‌ای که برنامه را روی آنتن می‌برد.

 

افطار هم چیزی نداریم!
امسال تلویزیون در یک برنامه ریزی(!؟) هماهنگ برای افطار هم برنامه خاصی ندارد؛ افطاری که دست بر قضا، پول هم دارد و اسپانسرها برایش صف می‌کشند. همان موضوعی که باعث شد مدیر جوان و جنجالی شبکه سه، «بنیامین» را برای سفره‌های افطار مردم دعوت کند که خب نشد! نشد تا تبدیل دانشگاه تلویزیون به مهد کودک کمی به تعویق بیافتد! نشد تا این شبکه اصلا برنامه‌ای برای افطار نداشته باشد؛ نشد تا مشخص شود اگر شخص‌ها را از تلویزیون بگیریم، چیزی برایش نمی‌ماند. یعنی احسان علیخانی که برود «ماه عسل» تعطیل می‌شود، فرزاد جمشیدی و علی درستکار بروند، برنامه‌ها یا تعطیل می‌شود و یا در نهایت کپی دست چندمی از آن قبلی، روی آنتن می‌رود. آنها کارشان را بلد بودند، دانش آموخته معارف بودند و در صداوسیما ریشه داشتند اما اینها از بد حادثه مهمان سحر و افطار می‌شوند...این می‌شود که شبکه دو قبل از افطار، مهمانان عجیبی دارد که با هیچ ماست و ماله‌ای نمی‌شود آن را ماستمالی کرد! صدالبته که باید این اتفاقات رخ بدهد تا معلوم شود صداوسیما در ۴۰سالگی انقلاب، دست‌هایش خالی تر از همیشه است، خالی از تهیه‌کننده‌های خوش ذوق هنرمندی که دین و معارف اسلامی و ماه مبارک را بشناسند و برایش تدارک درست ببینند.

صداوسیما که قرار بود دانشگاه انسان‌سازی باشد در گذر این سال‌ها اگرچه ابتدا با هدف جذب مخاطب بیشتر، سعی کرده بود پیام‌هایش فراگیرتر شود اما حالا در خطر افتادن به تور سطحی‌نگری است. شیوه‌ای که منتقدان جدی تلویزیون به آن می‌گویند ابتذال! این مسیر از حذف چهره‌های کاربلد و کارکشته رسیده به گلزار و بنیامین‌... رسانه‌ای که سالانه با هزارها میلیارد تومان بودجه و درآمد بازرگانی هم جمع نمی‌شود و مدام پر شده از برنامه‌های مشارکتی. برنامه‌هایی که حالا تا پای سفره سحر و افطار هم پیش رفته‌اند و به وقت انتقاد، باکس توصیه‌های مذهبی چهره‌های دینی هم ناگهان از کنداکتور حذف می‌شود!

جشن‌های رمضانی هم رسید به مجریان دست دوم و بازیگرانی که تجربه اجرا ندارند اما «سلبریتی» هستند و ظاهرا مردم پسند! اگرچه پول این برنامه‌های افطاری جشن و جشن‌واره را هم نهادهای دیگر می‌دهند تا همچنان در بر همان پاشنه بچرخد؛ اسپانسرها برای تلویزیون تصمیم می‌گیرند!

آیا به راستی مسیری که این روزها سیمای ملی در پیش گرفته همان مسیر دانشگاه انسان‌سازی است که سال‌ها پیش شعار آرمانی‌مان بود یا روز به روز در راه رسیدن به مهد کودکی برای شادی و خنده سریع‌تر گام بر می‌دارد؟

 

افزودن نظر جدید