- کد مطلب : 7244 |
- تاریخ انتشار : 13 اسفند, 1393 - 23:41 |
- ارسال با پست الکترونیکی
استقلال اقتصادی نقش مهمی در خود باوری و افزایش اعتماد به نفس زنان دارد
مینو مرتاضی لنگرودی در گفت وگو با پایگاه خبری-تحلیلی امید درباره عوامل خشونت علیه زنان سخن گفت:
*به نظر شما ساختار فقه موافق خشونت علیه زنان است ؟
قبل از اینکه به ساختار فقه بپردازیم باید ببینیم فقه چیست و چه معنایی دارد .فقه در لغت به معنای فهم و دانایی است و در اصطلاح به معنای فهم دقایق و داشتن بصیرت در دین (دایره المعارف تشیع جلد دوم ص 152 ) . واژه فقه نزداغلب فقها بویژه فقهای شافعیه و شیعه به علم به احکام شرعی بر اساس ادله تفصیلی انها معنا شده است .با تاکید به این نکته که علم فقه شامل احکام اعتقادی نمی شود و فقط احکامی را که متعلق به اعمال شخصی است شامل می شود .مقصود از ادله تفصیلی که احکام شرعی از انها استخراج می شوند قران ،سنت،اجماع ،عقل ،قیاس ،واستحسان و مصالح مرسله هستند .یک تعریفی را هم به ابو حنیفه نسبت می دهند که گفته است : «فقه ان است که نفس انسانی انچه را به سود یا زیان اوست بشناسد »در علل پیدایش علم فقه گفته اند پیس از وفات پیامبر صحابه به عنوان مرجع پاسخگویی به سوالات و مطالبات مردم در جامعه شدند .انها برای یافتن پاسخ سوالات مردم ابتدا به قران و سپس به گفته های پیامبر مراجعه می کردند.مسایلی که پیشتر مطرح شده بودند و راهکارهایی بر اساس نص و یا حدیث پیامبر داشتند که بر اساس همان ها عمل می شد .ولی اگر راه وپاسخی نمی یافتند از دو طریق پاسخگوی مردم می شدند .و به اصطلاح اجتهاد می کردند .منظور از اجتهاد کوشش برای استخراج پاسخ مبتنی بر برداشت از نص و حدیث بود ..این برداشتها یا از راه قیاس و یا بنا به مصلحت آن زمان اجتماع مسلمانان صورت می گرفت ..اجتهاد قیاسی آن است که در امری که حکمی در باره آن در قران و حدیث و سنت پیامبر وجود ندارد مجتهد می گرددو بر اساس نظایر آن مساله و حکمی که به مساله مشابه توسط نص و یا حدیث داده شده راه حل ارائه می دهد و اجتهاد مصلحتی هم اجتهادی است که مجتهد در امری که در قران و سنت دیده نشده بنا بر مصلحت عامه مسلمانان راه کار ارائه می دهد .اجتهاد بر اساس اصولی که به ان اصول فقه می گویند انجام می پذیرد که شامل سنت ،اجماع ،قیاس ، و عقل است .با وجودیکه اصل مسلمانی بر پذیرش توحید است ولی در اجتهاد اختلاف در بهره برداری از اصول فقه باعث پدیداری مذاهب گوناگون شده . بنا براین وقتی از خشونت نهفته در ساختار فقه سخن گفته می شود باید دید از کدام تعریف از فقه و کدام اجتهاد و از فقه کدام مذهب سخن می گوئیم .در واقع باید گفت ما انواع فقه داریم .به نظر می رسد ساختار فقه بر خاسته از نگرش مجتهدین مصلحت گرا قاعدتا چون بنا برمصالح وقت مسلمانان حکم صادر می کند به روز تر از دیگر ساختار های فقهی باشد .زیرا احکام فقهی هم چون دیگر قوانین خواهی نخواهی حدود ایجاد می کنند و خشونت ها وقتی ایجاد می شوند که انسان ها محدودیت ها را نمی پذیرند .نپذیرفتن محدودیت ها هم دلایل خودش را دارد .که مهم ترین دلیل نپذیرفتن ها عقب ماندگی قوانین و عدم تناسب انها با موقعیت و وضعیت کنونی جامعه است .انچه خشونت علیه زنان را وارد ساختار فقهی و حقوقی ما می کند اصول اساسی دین و اسلام نیست بلکه برداشت های سلیقه ای وفقه قیاسی وعدم تشخیص مصالح امروز زنان مسلمان است .انقلاب اسلامی ایران تحت رهبری مجتهد و اجتهاد مصلحت گرا ی امام خمینی بوقوع پیوست . مثلا ایت الله خمینی با مساله رای دادن زنها در خرداد 42 مخالفت می کند و ان را نمایش ازادیخواهی شاه تلقی می کند و خلاف شرع می داند . ولی در سال 57 رای دادن زنها را به مصلحت جامعه و قدرت نظام اسلامی اجتهاد می کنند وحکم به رای دادن زنان به عنوان اوجب واجبات می کنند .و یا مقام رهبری که حکم شرعی میراث بری زنان از عرصه را بنا به مصلحت امروزبه نفع زنان تغییر می دهند . از این رو می توانیم صراحتا بگوییم در جوهر دین چون اجباری وجود ندارد (لا اکراه فی الدین ) خشونتی وجود ندارد قاعدتا اصل بر این باید باشد که در احکام برگزفته از چنین دینی هم نباید خشونت وجود داشته باشد .
کسی را نمی توان به زوروادار به پذیرش دین کرد .اما انکه دین و یا هر ایدئو لوژی دیگر و یا زندگی اجتماعی را می پذیرد در واقع خود را محدود و مقید به شروط و احکامی می کند که آزادی دلخواه اورا از او می ستاند .در عین حال یکی از راه های جلوگیری از خشونت های قانونی و احکام فقهی را خود فقها بنا بر اصول قرانی ارایه کرده اند و آن به روز کردن اجتهادات و احکام فقهی است .اجتهاد پویا با به روز کردن قوانین از خشونتی که قوانین تاریخ مصرف گذشته به مسلمین وارد می کند جلوگیری می کنند .خشونتی که امروز بر زنان ایرانی وارد می شود ناشی از تحمیل قوانینی است که تناسبی با وضعیت و موقعیت کنونی زنان ایرانی ندارد و مصالح زندگی فردی و اجتماعی انان را تامین نمی کند. در واقع شتاب تغییرات زندگی زنان بیش از پتانسیل انتظام بخشی قوانین است .و قتی قوانین بخواهند زنان را عمدا عقب نگهدارند مرتکب خشونت می شوند .نکته دیگری که .انچه می تواند ساختار فقه را درگیر خشونت کند عدم اندیشه و پذیرش بی چون و چرای احکام است .
عدالت از اصول اساسی دین اسلام است .از انجا که برابری برونداد طبیعی عدالت است .بی تفاوتی و سکوت برخی مجتهدین مصلحت اندیش در قبال نا برابر ی ها و تبعیض هایی که علیه زنان روا داشته می شودباعث شده است که نه تنها ساختار فقه که حتی ایدئولوژی اسلامی در معرض و مضان اتهام خشونت طلبی واقع شود .در حالیکه پیامبربر اساس تعالیم قران منادی عدالت خواهی و حقمداری انسان ها بویژه زنان بود چگونه می توان از قران و سنت پیامبربه نام احکام فقهی خشونت و تبعیض استخراج کرد؟
*به نظر شما نقش مدیریتی مردان در اعمال خشونت علیه زنان مهمترین عامل دربروز این پدیده نیست؟
معتقد به قبح و حسن ذاتی دروجود انسانها اعم از زن و یا مرد نیستم .بلکه معتقدم این فرهنگ است که در فرایند اجتماعی شدن و جنسیت یابی است که خشونت گری و زور گویی را به عنوان هویت و مولفه جنسیتی وارد ساختار اندیشه و نگرش مردان و زنان می کند .نظریه پردازان روانشناسی اجتماعی طرحواره های جنسیتی را ساخت های شناختی ذخیره شده در حافظه می دانند .."ساندرا بِم" از نظریه پردازان روانشناسی اجتماعی می گوید :هویت جنسیتی زمانی شکل می گیرد که کودکان معنا و تصویری از خود می سازند که در بر دارنده مفاهیم مردانگی یا زنانگی است و جنسیت به بخشی از خود پنداره انها تبدیل می شود .کودکان در سنین 4 یا 5 سالگی به تدریج در فرایند اجتماعی شدن و شکل گیری وجدان اخلاقی در خانواده در می یابند جنسیت یک عامل اساسی برای شناخت هر کس است .بر اساس نظریه طرحواره جنسیتی فرهنگ در رشد و شکل دهی جنسیت نقش مهمی ایفا می کند .از این رو در پاسخ به سوال شما باید گفت کنش اعمال خشونت علیه زنان کنشی صرفا مردانه نیست بلکه کنشی فرهنگی است که انسان ها را وادار به کنش های خشونت امیز علیه همنوع و بعضا هم جنس و غیر هم جنس خود می کند .
*تا چه میزان ناکافی بودن مشارکت اجتماعی زنان در جامعه را از دلایل بروز این پدیده می دانید ؟
ناکافی بود مشارکت های اجتماعی زنان در جامعه بی ارتباط با ساختارهای فرهنگی و اجتماعی جامعه نیست . طرح واره ذهنی زن بودن را در صفات پرورندگی و مراقبت و برخوردهای عاطفی و نقشهایی مبتنی براین مفاهیم جنسیت می بخشد .و مردانگی را با از خود فراتر رفتن و ورزیدگی و برخوردهای غیر عاطفی و نقش حفاظتی جنسیت می دهد.آنگاه ساختار های اجتماعی به این نقش ها حالت کلیشه ای و ابدی و ازلی می دهند . از انجا که نقوش کلیشه ای به تولید فرهنگ جنسیتی و بازتولید خود می پردازند بسیار سخت تغییر می کنند و تغییرات شان با مقاومت ها و آسیب های روانی و اجتماعی بسیار همراه می گردد.
*به نظر شما آموزشهای عمومی و خانوادگی در ضعیف جلوه دادن زنان از دلالیل بروز خشونت علیه آنان در جامعه است؟
همانطور که در سوال قبل پاسخ دادم آموزشهای عمومی و خانوادگی تابعی از فرهنگ و روانشناسی اجتماعی و نقوش کلیشه ای جنسیتی است که زن را ضعیف تر از مرد جلوه می دهند و در عین حال بطور تناقض امیزی از زنان انتظار دارند که قویتر از انچه به نظر می رسند باشند و زنان قوی را مرد می خوانند .
*برخی معتقدند نبود کانونهای حمایتی و قوانین مرتبط برای زنان خشونت دیده عاملی برای تشدید این نوع اقدامات در سطوح خانوادگی است...
ببنبد، وقتی ضعیف بودن زنان و تحت الحمایه بودن آنان مفروض گرفته شود .آنگاه نقطه عزیمت خیر خواهان اجتماعی و کنشگران مدنی معطوف به ساخت کانون های حمایتی از زنان اسیب دیده می شود و یا با پیش فرض مهاجم بودن و غیر قابل کنترل بودن قدرت جنسی مردان به تفکیک جنسیتی نهاد های اموزشی و اجتماعی و زنانه مردانه کردن جامعه می پردازند که به خودی خود خشونت علیه زنان را تشدید می کند .قطعا زنان ما در وضعیتی هستند که به کانون های حمایتی احتیاج دارند .اما اگر در کنار و همزمان با ایجاد کانون های حمایتی برای زنان خشونت دیده کانون های توانمند سازی و مهارت یابی و اموزش و پرورش برای زنان ایجاد نشود تغییر اساسی در وضعیت خشونت دیدگی زنان ایجاد نخواهد شد .
*به نظر شما عامل بروز خشونت علیه زنان وابستگی اقتصادی زنان به شوهران است؟
وابستگی اقتصادی زنان به شوهران یکی از دلایل و عوامل خشونت علیه زنان می تواند باشد .مسلما استقلال اقتصادی نقش مهمی در خود باوری و قدرتمندی و افزایش اعتماد به نفس زنان ایفا می کند .هرچند داشتن حق اشتغال و استقلال اقتصادی و مهارت یابی حق مسلم زنان است اما دیده می شود در کشورهایی که زنان دارای استقلال اقتصادی و ازادی در انتخاب شیوه های زیست و سبک زندگی هستند نیز نتوانسته اند از بروز خشونت علیه خود جلوگیری کنند .زیرا تا وقتی زنان در چرخه تولید و در عرصه کلان تصمیم سازی و تصمیم گیری های سیاسی واقتصادی قرار نگیرند احساس استقلال اقتصادی و خود شکوفایی نخواهند کرد.
افزودن نظر جدید