- کد مطلب : 17517 |
- تاریخ انتشار : 18 اردیبهشت, 1397 - 08:08 |
- ارسال با پست الکترونیکی
خر در پوست شير
يک افسانه قديمي ايرانی میگويد خري بود که صبح تا شب خاککشي ميکرد و از دست بيرحمي انسانها، بهويژه صاحب خود، جانش به لب رسيده بود. يک روز که از بيابان به شهر خاک ميآورد، چشمش به يک پوست شير افتاد. مغز او جرقه زد که بيا اين پوست را بر تن خود بکش. آقاخره گاله خاککشي را از پشت خود بر زمين انداخت، پوست شير را به خود کشيد، سر جوي آب رفت و از ديدن ريخت خود در آب دچار هيجان شد. دواندوان به شهر آمد. مردم از ديدن او ترسيدند و به خانههاي خود پناه بردند. خر به خود گفت: «آخجون! حالا که قوي شدهام، باید غُرش کنم که مردم بيشتر از من بترسند». رفت سر چهارراه و شروع کرد به عرعرکردن. مردم که از او باهوشتر بودند، به کلک آقاخر پي بردند. او را گرفتند، پوست شير را از تنش درآوردند و «گاله خاککشي را بر پشت او نهادند». همين؛ داستان در يک چرخش ساده به پايان رسيد. آن رئيسجمهوري که نميخواهيم از او نام ببريم، در مسير تجربه مشابهي قرار گرفته است. او خود را بهترين رئيسجمهوری جهان ميداند و هر روز احکام قطعي براي مردم کشور خود و کشورهاي ديگر صادر ميکند. به گونهاي که تکليف همه را از اروپاييان و مردم خاورميانه و ايران و مکزيک گرفته تا چين و ماچين ازجمله کرهشمالي تعيين و به آنها ديکته کرده است؛ اما هنوز بيش از يک سال از زمامداري او نگذشته است. بايد توجه داشت مشکل اين رئيسجمهور محترم، به داشتن روابط با روسپيان خلاصه نميشود؛ او و پدرش هر دو در حرفههاي خدماتي و سرگرمکننده مانند هتلداري، همراه با خدمات عشرتکدهاي فعال بوده و به موفقيت خود باليدهاند. اين خدمات امروز به صورت گستردهاي نهتنها در آمريكا و اروپا رواج دارند، بلکه با سرمايهگذاري مشترک با رهبران محلي در امارات خليجفارس و دالان قفقاز و خاور دور نیز به صورت يک سوداگري پردرآمد درآمدهاند. يک خبرنگار غربي در مصاحبه با يک دختر روس از او پرسيده بود آيا از کار در دوبي راضي است؟ دختر روس پاسخ داده بود: «آقا درآمد يک شب من در اينجا برابر درآمد يک ماه کارم در مسکو است. من در شگفتم که چرا مادرم به اينجا نيامده است». خوانندگان محترم بايد در عين حال توجه داشته باشند که رسوايي اخير رئيسجمهور اشارهشده، بيش از آنکه يک رسوايي اتفاقي باشد، حاصل رقابتهاي سياسي ميان دو حزب جمهوريخواه و دموکرات است. پيش از اين رسواييهاي مشابهي در دوران گذشته رياستجمهوري در آن کشور وجود داشته که برملا شدهاند؛ رسوايي بيل کلينتون در داشتن دوستدختر در کاخ سفيد، هنوز از خاطرهها محو نشده است.
آن رسوايي را جمهوريخواهان به راه انداختند تا موجبات بركناري کلينتون را فراهم کنند. رسوايي اخير حاصل تلاش دموکراتها در راستاي انتقامجويي است. پخشکننده اخبار اين رسواييها، خبرگزاريها و نشريات مخالف جمهوريخواهاناند که نمونه بارز آنها، خبرگزاري سيانان و روزنامههاي واشنگتنپست و نيويورکتايمز هستند. رئيسجمهوری در مصاحبههاي مطبوعاتي خود پاسخ خبرنگاران اين خبرگزاريها را نميدهد؛ چون ميداند با او دشمناند. در عوض جرايد طرفدار جمهوريخواهان اصلا به اينگونه رسواييهاي رئيسجمهور کنوني کوچکترين اشارهاي ندارند. نمونه بارز اين خبرگزاريها روزنامه واشنگتنتايمز است. اينکه رسانههاي جمهوريخواهان با وجود درک رفتار ناشايست رئيسجمهور از او ايراد نميگيرند، به دلیل ترس ازدستدادن آراي حزب جمهوريخواه در انتخابات آينده است. اگر انتخابات را ببازند، عملا به رويکارآمدن رقيب دموکرات کمک کردهاند. خوانندگان محترم بايد به چند نکته ديگر هم دراينباره توجه کنند؛ نخست اينکه رئيسجمهور کنوني آمريكا نه به قانون اساسي توجه و احاطه دارد و نه اينکه خود را مقيد به اصول حقوق بشر و معاهدات بينالمللي و اساسنامه سازمان ملل ميداند. او صرفا نقش يک حاکم خودکامه و ديکتاتور را ايفا ميکند و هرکس با او مخالفت کند، با مقاومت، تمسخر و فحاشي او روبهرو ميشود. اين حالت براي ما مردم مشرقزمين ناشناخته نيست. نکته ديگري که بايد خوانندگان به آن توجه کنند، اين است که چنين رفتاري از رئيسجمهور آمريكا غيرمنتظره است؛ اما اين رفتار در سالهاي اخير در بسياري از کشورهاي جهان باب شده است. در خاورميانه خودمان تا بخواهيد شمار ديکتاتورها رو به افزايش نهاده و حلقههاي همبستگي آنها با قدرتهاي بزرگ مانند کشورهاي 1+5 و ميان خود آنها شکل گرفته يا در حال شکلگيري است. امروز شمار ديکتاتوريها در جهان چندين برابر آنها در 20، 30 سال گذشته است. اينکه رئيسجمهور آمريكا با همين رفتارهاي خارج از پذيرش عام بتواند سر پاي خود بايستد يا تن به استعفا دهد يا از کار برکنار شود -که به آن «ايمپيچ» ميگويند- بستگي به چندين عامل مهم دارد؛ نخست اينکه او اکنون در رأس قدرت است و از همه امکانات موجود براي حفظ و ماندگاري خود استفاده ميکند. دوم اينکه در درون حزب دموکرات -که همه فکر ميکنند بايد حزبی مردمي باشد- اختلافات بسيار شديدي وجود دارد؛ ازجمله اينکه اعضاي حزب دموکرات در ايالات جنوبي رفتاري دارند که کلا با رفتار دموکراتهاي ايالت شمالي متفاوت است. ايالات جنوبي آمريكا پايگاه بردهداري آمريكا بوده است که هنوز درد زخمهاي آن در بدن سياهپوستها باقي است. نفرت جنوبيها -چه جمهوريخواه و چه دموکرات- از اوباما هنوز به صورت شگفتانگيزي آشکار است. رئيسجمهور کنوني هم نهتنها هرچه در فکر و زبانش در قبال سياهپوستان و اوباما وجود داشته بيرون ريخته، بلکه با توهين آشکار خود، به مردم آفريقا اهانت کرده است. سوم اينکه جمهوريخواهان برخلاف دموکراتها بسيار ثروتمندند و براي تبليغات، خريد رأي و تقلب در اخذ آرا به سود خود از هيچ کاري رویگردان نيستند. چهارم اينکه رسوايي در داشتن رابطه با زنان، حرفه خاص زمامداران آمريكا نيست. کنجکاوي و افشاگري در اين موضوع، در سراسر عالم مد روز شده است. احتمال اينکه رئيسجمهور آمريكا را بتوان برکنار کرد، زياد است؛ اما زور و توان مادي جمهوريخواهان تا ميزان زيادي از اين کار جلوگيري خواهد کرد. اگر بر سر کار خود باقي بماند، به دلیل رفع اتهام از او نيست، بلکه حاصل برد و باخت در قمار سياسي ميان دو حزب است.
افزودن نظر جدید