- کد مطلب : 10946 |
- تاریخ انتشار : 22 خرداد, 1395 - 08:19 |
- ارسال با پست الکترونیکی
درگذشت «مرد تنها» در زادگاه اسفندیار/ مشایی: وقتی درباره هنرمندان حرف بزنم سیاسی میشود
حبیب محبیان بهدلیل ایست قلبی در سن 63 سالگی درگذشت. شاید کمتر کسی نام خانوادگیاش را میدانست. 40 سال بود که مردم سرزمینش او را با نام «حبیب» میشناختند ... خوانندهای که شبیه هیچ کس نبود ... وقتی با آن چهره اخمو، گیتار 12سیمهاش را در دست گرفت و چشمانش را بست و آهنگهایش را که ساخته خودش بود نواخت، جای خود را در دل بخش اعظمی از مردم باز کرد.
لحن و حتی تحریرهایش خاص خودش بود انتخاب شعرهایش هم قابلتوجه بود. حبیب از حافظ میخواند، از خیام، از احمد شاملو، از محمدرضا شفیعیکدکنی، از محمدعلی بهمنی و ... از سوی دیگر از مسعود فردمنش و ترانهسراهای دیگر هم میخواند.
حبیب سال 1360 از ایران رفت ... سال 1364 به لسآنجلس امریکا رسید و تصمیم گرفت مانند دیگر خوانندگان مهاجر در این شهر ساکن شود و به ضبط و انتشار آهنگ بپردازد اما رویه کارش به هیچیک از خوانندگان شباهت نداشت. سبک خاص خود را داشت و به سبک خودش جلو میرفت ... شاد و ریتمیک هم میخواند اما از جنسی دیگر ... آفتابمهتاب، همراز، خورشید خانم، آخه عزیزم چی میشه، صفر، کویر باور، خداوندا و خانه کوچک برخی ازآلبومهای انفرادی حبیب در امریکا بودند. در سال 1383 حبیب تصمیم گرفت آلبوم مشترکی را با پسرش محمد روانه بازار کند. پسری که هیچگاه نتوانست در موسیقی پا جای پای پدر بگذارد. جوونی و خودشه دو آلبوم مشترک حبیب و محمد بودند و ایرانبانو آخرین آلبوم حبیب در امریکا بود که در سال 1387 و البته بدون حضور محمد روانه بازار شد.
حبیب محبیان که دلتنگ وطنش بود تصمیم گرفت به ایران برگردد. درخواست رسمی خود را برای دولت وقت ارسال کرد و توانست در سال 1388 پا روی خاک زادگاهش بگذارد. نقش محمود احمدینژاد، رییسجمهور وقت و مخصوصا اسفندیار رحیممشایی، رییس دفتر و مشاور فرهنگی رییسجمهور را در بازگشت حبیب بسیار پررنگ میدانند. از سوی دیگر محمدحسین خزعلی با نام هنری سمیر زند که کار مشترکی هم با حبیب منتشر کرد، دیگر فردی است که گفته میشود زمینهساز بازگشت حبیب به ایران شده است. سمیر زند، فرزند مرحوم آیتالله ابوالقاسم خزعلی است که شنیده میشد بهواسطه نفوذ سیاسی پدرش مجوز بازگشت حبیب را گرفته است.
هر چند محمد، پسر حبیب روایت دیگری از بازگشت پدرش به ایران دارد. محمد در سال 1388 برای انجام جراحی عمل قلب باز راهی ایران میشود. محمد و مادرش به حبیب اصرار میکنند تا به ایران برگردد تا اینکه بیماری عمه محمد، حبیب را به هوای خواهر به ایران میکشاند.
حالا محمد به همراه مدیربرنامههایش در راه ایران است. او که به خارج از کشور سفر کرده بود در حال حاضر در ترکیه است و در تلاش است هر چه زودتر خود را به بالین پدر برساند. محمد چهار سال پیش هم برای ملاقات پدر به ایران آمده بود اما اینبار تنها میتواند جسم بیجان پدر را ببیند.
حبیب در این 6 سال تلاش زیادی انجام داد تا مجوز انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت را از وزارت فرهنگ و ارشاد دریافت کند اما تا زمان مرگش این اتفاق رخ نداد. نکته جالب اینجاست که حتی برگزاری مراسم تشییع او از مقابل تالار وحدت هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد.
علیرغم گمانه زنی های مطرح شده در خصوص تشییع پیکر زندهیاد «حبیب» از مقابل تالار وحدت و تدفین پیکر او در قطعه هنرمندان بهشت زهرا، آخرین خبرها حاکی از آن است مراسم خاکسپاری و تدفین این هنرمند سرشناس در رامسر برگزار می شود
در همین رابطه یکی از مدیران اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مازندران در خصوص اتفاق تلخ روز جمعه و برنامهریزی برای انجام مراسم تشییع زندهیاد «حبیب محبیان» گفت: «پس از اعلام خبر فوت ایشان، همکاران ما در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رامسر همراه با معاون محترم فرماندار رامسر و جمعی از مسئولین محلی برای عرض تسلیت و انجام کمک احتمالی به محل زندگی ایشان رفتند. از آنجا که مرحوم محبیان رامسر را به عنوان محل زندگی خود انتخاب کرده بود و در آنجا احساس آرامش میکرد، جمعی از هنرمندان بومی خواستار خاکسپاری آن هنرمند فقید در همان روستا شدند. از این رو بر اساس مذاکرات صورت گرفته با خانواده ایشان، قرار شد پیکر زندهیاد محبیان در روستای محل زندگی ایشان تشییع و دفن شود. پیشتر در موردی مشابه پیکر مرحوم «منوچهر ستوده» نیز در همان شهر محل زندگیشان (سلمانشهر) به شکل باشکوهی تشییع و دفن شده بود.»
به بنا به اظهار رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رامسر، پیکر زندهیاد «حبیب محبیان» ساعت 15 روز شنبه 22 خرداد 1395 از محل زندگیاش در روستای نیاسته از توابع کتالم واقع در شهرستان رامسر به سمت امامزاده محمد(ع) تشییع و در آن امامزاده به خاک سپرده خواهد شد.
حبیب به محض بازگشت به ایران راهی رامسر شد و به دور از هرگونه حاشیه و جنجالی زندگی کرد اما آرزوی اجرای کنسرت در ورزشگاه آزادی را با خود به زیر خاک برد. کنسرتی که معتقد بود 100 هزار نفر را به استادیوم میکشاند؛ «برای اعتقادات قلبیام نیازی به مجوز نمیبینم.» مجوزی که هیچگاه به او داده نشد و آلبومی که میخواست بهصورت مجاز به دست مخاطبانش برساند هیچگاه اجازه انتشار پیدا نکرد.
همیشه درخصوص او گفته میشد که آدمی گوشهگیر و منزوی است. حبیب در امریکا کمتر در جاهایی غیر از ویدئوکلیپهایش دیده میشد و آثاری که برای دیگر خوانندگان ساخت هم از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نکرد. زندگی در شمال کشور و به دور از هیاهو شاید جلوهای از شخصیت هیاهوگریز او بود اما حبیب حضور فعالی در جمع هنرمندان داخل کشورش داشت. بهطور مثال او در جشن سایت موسیقی ما شرکت و جایزه برخی از برندگان را هم اهدا کرد. حضوری که او را سر ذوق آورده بود اما باز هم باعث نشد مردمش صدای او را در آهنگها و کنسرتهایش بشنوند.
روز گذشته ناگهان از روستای نیاسته کتالم رامسر که از به نوعی زادگاه اسفندیار رحیم مشایی محسوب می شود خبر رسید که فردی دچار ایست قلبی شده و عملیات احیا هم روی او موثر واقع نشده است. فردی که دیگر علائم حیاتی نداشت و مردمکهای گشاد شدهاش خبر از مرگش میداد. این فرد حبیب محبیان بود. اتفاق تلخ در این میان انتشار عکسهایی از جسد حبیب در سردخانه بود که در خبرگزاریها منتشر شد و به سرعت در شبکههای مجازی دست به دست چرخید و البته خاطر بسیاری را آزرده کرد. همانند اتفاقی مشابه برای هادی نوروزی؛ با این تفاوت که تصاویر کاپیتان فقید تیم فوتبال پرسپولیس، او را در قبر نشان میداد. البته خبرگزاری منتشرکننده عکسهای حبیب در سردخانه با انتشار پیامی از مخاطبان عذرخواهی و عکسها را حذف کرد.
اتفاقات آزاددهنده و باقی ماجرا
در این میان اتفاق آزاردهنده جنگ جناحهای سیاسی بر سر حبیب است. حالا طرفداران محمود احمدینژاد مدعی هستند رییسجمهور محبوبشان به حبیب مجوز داده بود اما دولت فعلی به این خواننده اجازه فعالیت نداده است، درگیریهایی که تنها کام دوستداران حبیب را در غم فراق او تلختر میکند.
در شرایطی که به نظر بسیاری از دوستداران حبیب محبیان او بهخاطر سالها سکوت فشارهای زیادی را تحمل کرد. «دولت بهار» از سایتهای نزدیک به محمود احمدی نژاد برای بهرهبرداری سیاسی از حضور این خواننده در ایران از قول محبیان نوشته؛ «احمدینژاد امضا کرد و سه روزه مجوز گرفتم.» در آن مطلب آمده است: « حبیب درباره دیدار با اسفندیار رحیممشایی، مشاور محمود احمدینژاد میگوید: دیدار کوتاهی با مشایی در دفترشان داشتیم. دوستی که نزدیکی به دولت وقت داشت نامهای تنظیم کرد و پیش احمدینژاد برد. ایشان هم بلافاصله امضا کردند و به ارشاد رسید.»
وی ادامه میدهد: «مشایی خواستند مرا ببینند و گفتند اینجا وطن شماست و اگر برگردید خوشحال میشویم. برخوردشان خیلی خوب بود. وقتی فهمیدند تا سال 62 ایران بودم برایشان خیلی جالب بود.»
این خبر در حالی منتشر شده که مروری بر اتفاق پیش آمده برای خواننده از دست رفته مساله را طور دیگری جلوهگر میکند.
قضیه از این قرار است که اسفندیار رحیممشایی(رییس دفتر محمود احمدینژاد) در نخستین روزهای بازگشت محبیان به ایران در واکنش به حضور این خواننده در کشور گفته بود: «اینکه یک ایرانی بخواهد فعالیتی در داخل و خارج از کشور داشته باشد، مطابق چارچوب و قوانین آزاد است و مشکلی ندارد. فعالیت هنری در همه بخشها ازجمله موسیقی برای همه هنرمندان در داخل و خارج از کشور آزاد است و برگشت به ایران برای کسی مشکلی ندارد.»
اما حمید شاهآبادی، معاون هنری وزیر ارشاد دولت دهم در سال ۱۳۹۱ با بازگشت این خواننده طور دیگری برخورد کرد: «خوانندهای که به ایران بازگشته از وزارت ارشاد مجوزی ندارد و آنچه گفته و شنیده شده شایعه است.»
حبیب اما امیدوار بود به اینکه قدرش را بدانند. در سومین جشن موسیقی ما هم وقتی روی صحنه رفته بود گفته بود: «باید بگویم من بدون گیتارم فلج هستم و تا جایی که یادم میآید تابهحال بدون گیتار روی هیچ صحنهای نرفته بودم. بسیار خوشحالم که از تریبون نام من را صدا زدند و در کنار سایر هنرمندان میتوانم دقایقی را همراه شما باشم.»
همانجا گفته بود: «خوشحالم که هستم، گرچه لیاقت ندارم در صف جلو صندلیها بنشینم، اما همین که برای نخستینبار بعد از 6 سال سکوت، میتوانم با شما صحبت کنم خوشحالم. فقط میگویم الهی موفق باشید و هیچوقت خدا را فراموش نکنید.» این جملهها بخشی از صحبتهای حبیب محبیان، خواننده مطرح ایرانی پس از 6 سال سکوت و حضورش در ایران و مقابل چشمان همکاران و اهالی رسانه بود.
مشایی در گفتوگو با امید ایرانیان: فضا بهگونهای است که آدم حتی اگر یک حرف معمولی هم بزند برخی آن را سیاسی تعبیر میکنند
حالا روزنامه «امید ایرانیان» برای پیگیری مساله با اسفندیار مشایی گفتوگویی انجام داد که البته باید گفت او از همان ابتدا اعلام کرد راغب به سخن گفتن نیست اما باتوجه به سخنانی که رحیممشایی پیش از این درباره بازگشت حبیب به ایران و حضور چهرههای فرهنگی که از ایران رفته بودند مطرح کرده بود و از سوی دیگر مساله تکریم هنرمندان که بارها در محافل عمومی و جلوی دوربین رسانهها به آن اشاره کرده بود(از دیدار با هدیه تهرانی و شرکت در نمایشگاه عکاسی این بازیگر تا دعوت کردن افسانه بایگان به محافل رسمی که خودش در آن حضور داشت)، از مشایی درباره چگونگی پیادهسازی این تکریم از نگاه او پرسیدیم. او با اشاره به اینکه سالهاست گفتوگو نکرده و به خیلی هم قول داده اگر بنا بر گفتوگو بود اول با آنها صحبت کند، گفت: «این مساله خیلی سیاسی است. از سوی دیگر اگر هم سیاسی نباشد وقتی من دربارهاش حرف بزنم سیاسی میشود. در حال حاضر نمیشود دراینباره حرف زد. فضا بهگونهای است که آدم حتی اگر یک حرف معمولی هم بزند برخی آن را سیاسی تعبیر میکنند. من نمیخواهم در فضای سیاسی حرفی زده باشم. فقط میتوانم به شما خسته نباشید بگویم. انشاءالله طاعاتتان قبول باشد. من فقط میتوانم بگویم اگر بنا شد مصاحبه کنم شما را در اولویت میگذارم.»
مشایی دلیل جالبی برای اظهارنظر نکردن دراینباره دارد: «من به بعضی از عزیزان قول دادهام که مصاحبه نمیکنم و اگر بنا شد حرف بزنم آنها در اولویت هستند. البته در این ایام به دروغ از من نوشتهاند اما من واقعا حرفی نزدهام.»
تمام آنچه هنرمندان برای حبیب نوشتند
چهرههای هنری و حتی سیاسی و ورزشی به درگذشت حبیب واکنش نشان دادند. از محمدعلی بهمنی و رضا صادقی تا علی کریمی و علی دایی درگذشت حبیب را دردناک و غریبانه توصیف کردند. شاید بهترین توصیف را در وصف درگذشت حبیب، حسین منزوی داشته باشد. شاعری که 13 سال زودتر چهره در خاک کشید: «ای غریبان سفر کرده! کدامین غربت/ بدتر از غربت مردان وطن در وطن است.»
یه درخت خشک و بیبرگ ... به شبنشینی خرچنگهای مردابی ... بزن باران بهاران فصل خون است ... شهلای من کجایی، تنها بخشی از خاطراتی است که «مرد تنهای شب» برای ما ساخت ... مردی که بیتوجه به اتفاقات و تفکرات موجود از «هوای امامزاده» میخواند و «حاجیان رخت چو از مکه برند» را ترانه میکرد ... شاید حبیب 63 سال داشت و گرد پیری بر چهرهاش نشسته بود اما پر بیراه نیست که ترانه خودش را برایش بخوانیم و بگوییم: «ای دیر به دست آمده بس زود برفتی ... آتش زدی اندر من و چون دود برفتی ...»
اما هنرمندان زیادی در روز مرگ محبیان به یادش در صفحات مجازی مطلب نوشتنند. در ادامه به برخی از این نوشتهها اشاره میکنیم:
محسن شیرالی: «در این زمان بیهای و هوی لال پرست/خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست ... حبیب هم رفت. آرام ... صدای خاطرات کودکی ... حیف. کاش این وطن جای دیگری بود.»
نیکان: «صدای دهل میاد ... از سینهکش کوههای بلند. مرد تنهای شب، شب تنها شد.»
رضا کریمیتبار: «مرد تنهای شب هم رفت.»
علیرضا افکاری: «متاسفانه الان خبر بسیار غمانگیز درگذشت حبیب رو شنیدم. روحش شاد ...»
یغما گلرویی: «بدرود! مرد تنهای شب. خبر مثل همیشه کوتاه و صاعقهوار رسید. «حبیب خواننده درگذشت.» «حبیب» سبکی خاص خود در خواندن و آهنگسازی داشت. همکاری با بزرگی مثل «واروژان» را تجربه کرده و از شعر شاعرانی مثل «نادر ابراهیمی» و «شفیعیکدکنی» و «محمدعلی بهمنی» در آثارش استفاده کرده و بسیاری از آهنگهایش در حافظه شنیداری مردم ماندگار شده بودند. هفت سال پیش با چراغ سبز و وعدههای دروغین «محمود احمدینژاد»، به امید فعالیت مجدد در ایران، به وطن بازگشته بود و از آنجایی که آهنگ -به زعم دفتر موسیقی- مبتذل هم در کارنامه خود نداشت، گمان میکرد مشکلی برای فعالیت در ایران نداشته باشد. حتی باور داشت که در «استادیوم آزادی» کنسرت خواهد داد اما آنقدر از این نهاد به آن نهاد سنگ قلابش کردند که پشیمان و سرخورده به روستایی در شمال کوچید برای زندگی و تنها نقش میهمان جشنها و مراسمهای مختلف نصیبش شد بدون اینکه اجازه اجرای آهنگهایش را داشته باشد. آنچه حالا خبر درگذشتش را تلختر میکند تلاش هفت ساله بیفایدهاش برای گرفتن مجوز انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت بود. او هم مثل بسیاری هنرمندان مغضوب دیگر دقمرگ شد و حالا لابد «دفتر موسیقی» مانند مغضوبانی که مجوز انتشار به آثارشان نداد و بعد به مناسبت درگذشتشان پیام تسلیت منتشر کرد، قبری در «قطعه هنرمندان» برایش مهیا کرده که کنار باقی ممنوعالفعالیتها در این قطعه آرام بگیرد. این سرنوشت تمام کسانی است که بیاعتنایی متولیان نابلد فرهنگی به موسیقی و هنر را باور نداشته باشند. یکییکی میمیریم و دولت فعلی هم همچنان در دسته کلید زنگ زدهاش پی کلیدی میگردد که با آن قفل عتیقه «موسیقی مردمی» را باز کند. «حبیب» نخستین قربانی این خوشباوری نبود و آخرین هم نخواهد بود. خواننده خلاق و صاحب سبکی که جای خالیاش تا همیشه در موسیقی ما احساس خواهد شد و گویی در محبوبترین ترانهاش سرنوشت محتوم خود را فریاد میزد: من مرد تنهای شبم/ مهر خاموشی بر لبم ... یادش گرامی.»
مسعود امامی: «خداحافظ مرد تنهای شب! خیلی دوست داشتم بدونم از اینکه دیگه غربتنشین نیستی شادی یا توی این غربت خانگی ملول!»
مسعود مرادی: «مرگ آغاز جاودانههاست. حبیب هم رفت ... ممنون از اینهمه موزیک خاطرهساز حبیب همیشه محبوب.»
سعید شهروز: «مرد تنهای شب درگذشت. روحت شاد.»
سینا سرلک: «حبیب محبیان درگذشت ... من مرد تنهای شبم... روحش شاد.»
روزبه نعمتاللهی: «در این زمان بیهای و هوی لالپرست/خوشا به حال کلاغان قیل و قالپرست. چگونه شرح دهم لحظهلحظه خود را برای این همه ناباوری خیالپرست ...»
محسن یگانه: «با صدای گیتارش خاطرات زیادی داشتم.»
علی ایلیا: «شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد.»
مسعود همایونی: «حبیب عزیز هم از میان ما پرکشید. مرد تنهای شب ... خواننده، آهنگساز و نوازنده گیتار ... صدای فریاد نسل ما و پدران ما ... روحش شاد و یادش گرامی. پ.ن: ما هیچوقت قدر هنرمندانمون رو تا زنده هستند نفهمیدیم ... حالا همش گیر بدیم به مجوز و حراست و ... ! امیدوارم خداوند خودش روزی تقاص هنر و هنرمندان رو از دشمنان هنر بگیره ... شاید در آینده دور یا نزدیک من و ما هم زنده نباشیم، ولی رودخانه هنر همیشه جاری خواهد بود ... .»
احسان حقشناس: «روحش شاد و یادش گرامی.»
عارف محمدی: «خداحافظ مرد تنهای شب ... میدونم که منتظر بودی تا در خاک کشور خودت بتونی کنسرت بذاری ولی حیف که... .»
علی عبدالمالکی: «بدرود... .»
محمد علیزاده: «حبیب محبیان درگذشت ... روحشون شاد و قرین رحمت الهی.»
علی پارسا: «تسلیت... ... ...»
سعید زمانی: «ای وای ... نمیدونم چی بگم ... روحت شاد.»
علیرضا طلیسچی: «تسلیت به جامعه موسیقی... .»
رضا صادقی: «قدر آیینه بدانیم که هست، نه در آن لحظه که افتاد و شکست ... تسلیت به جامعه هنری، مرد تنهای شب رفت و یادگارهایش خواهد ماند ... .»
مصطفی پاشایی: «بازگشت همه به سوی اوست. با نهایت تاسف و تاثر درگذشت حبیب محبیان خواننده محبوب و مردمی و انسان مهربان و رئوف را به شما عزیزانم و اهالی هنر تسلیت عرض مینمایم. از خداوند متعال برای ایشان طلب مغفرت و برای بازماندگان گرامیشان صبر خواستاریم.»
بابک قدمایی: «مرد تنهای شب تنهاتر شد!»
حسین توکلی: «این قافله عمر عجب میگذرد. خداحافظ حبیب دوست داشتنی.»
سعید مدرس: «درگذشت حبیب رو به همه دوستداران صدا و آهنگهای این هنرمند تسلیت میگم. یادش گرامی.»
حسین علیشاپور: «حبیب محبیان، جزو نسلی از خوانندگان موسیقی پاپ ایران بود که خوب میدانستند که کارشان چیست و چه باید بکنند. حبیب، مرد تنهای شب، امروز(جمعه) صبح در 63 سالگی قلبش ایستاد و درگذشت. انگار این همه راه از لسآنجلس آمده بود که نگذارند کار کند تا بمیرد. وقوف داشت شاید به زودرس بودن مرگش و اصلا شاید به قول بهروز وثوقی گوزنها میخواست آبرومند خلاص شود ... به کسانی که دوستش داشته و دارند و کسانی که موسیقی و کلا هنر را در هر ژانری سره میپسندند تسلیت میگویم. در این زمان بیهای و هوی لالپرست/خوشا به حال کلاغان قیل و قالپرست.»
علی تفرشی: «مرد تنهای شب چه تنها خاموش شد.»
زانیار خسروی: «روحش شاد...»
امین رستمی: «حبیب هم آسمونی شد ... اومده بود ایران با هزار امید برای فعالیت مجاز. روحش شاد.»
بهنام صفوی: «خیلی دوست داشتم شایعه باشه ولی فقط افسوس ... روحش شاد و یادش گرامی.»
مهدی مدرس: «همه یه روزی میریم ... ولی کاش آرزو به دل نریم ... محمد عزیزم تسلیت میگم خدا بهت صبر بده.»
حامد همایون: «من مرد تنهای شبم/صد قصه مانده بر لبم تنها و ... روحش شاد. همیشه یاد این کلام زیبای پروین اعتصامی میافتم؛ این جور مواقع هرکه باشی و به هرجا برسی/آخرین منزل هستی این است.»
حمیدرضا گلشن: «چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را/ برای این همه ناباور خیالپرست. حبیب عزیزم همیشه در قلب مردم ایران ماندگاری. روحت شاد.»
فرشید اعرابی: «با نهایت تاسف حبیب عزیز هم از بین ما رفت. عاشقت بودم مرد تنهای شب. هشت سالم بود پای برنامه رنگارنگ لحظهشماری میکردم که حبیب نشون بده. گیتارو با آهنگهای تو شروع کردم. مادر بیتو تنها و غریبم ... خیلی دلم سوخت خیلی ... آسمان خاکستری رنگ بغض باران در نگاهش. حبیب نمرد دق کرد ... .»
نیما علامه: «مرد تنهای شب روحت شاد ... تسلیت.»
هومن خلعتبری: «صدای دهل از سینهکش کوههای بلند روستای «نیاسته کتالم» رامسر برای حبیب آمد. آخر هم اجازه خواندن آواز نگرف ... عمرها بردی و خوردی، بیش از این باری ندادی! حیف، حیف از این همه رنج بشر در رهگذارت ... .»
افشین کریمی: «خداحافظ آوای بینوایی ... به شکوفهها به باران برسان سلام ما را.»
حجت اشرفزاده: «مرد تنهای شب سفرت بخیر.»
مهدی کاشی: «مرد تنهای شب ... من مرد تنهای شبم/مهر خاموشی بر لبم ... تنها و غمگین رفتهام. دل از همه، گذشتهام. تنهای تنها. غمگین و رسوا. تنها و بیفردا منم.»
سیدمحمد کاظمی: «انالله و انا الیه راجعون.»
زهرا عاملی: «آقا ... هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ... امیدوارم کسایی که نذاشتن شما در کشورتون بخونید بتونن خودشون و ببخشن ... دلم گرفت از رفتنتون ... .»
ترانه مکرم: «در این زمان بیهای و هوی لالپرست/خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست.»
مجید اخشابی: «مرد تنهای شب روحت شاد.»
علی لهراسبی: «تسلیت فراوان ... خداوند رحمتشون کنه.»
مانی رهنما: «با نهایت تاثر و تالم از درگذشت خواننده ارزشمند و قدیمی، حبیب، اشکهایم را با شنیدن آثارش پاک میکنم و به خانوادهاش و شما عزیزان که خاطرههای بسیار دارید از خودش و صداش تسلیت میگویم. حیف و صد حیف.»
بابک جهانبخش: «باورم نمیشه ... هنرمندی که کلی با صدای خاصش و آثار زیباش خاطره داشتیم و داریم هم خیلی زود از بین ما پرکشید و آسمانی شد ... روحت شاد و در آرامش حبیب جان. به خانواده محترم محبیان بهویژه محمد عزیز از صمیم قلب تسلیت عرض میکنم.»
مهرداد نصرتی: «همیشه آهنگاشو میخوندم. ازشون خیلی چیزا یاد گرفتم. خواننده تاثیرگذار و بسیار خلاق. روحت شاد مرد تنهای شب. روحت شاد.»
ایلیا منفرد: «مرد تنهای شب، با مهر خموشی بر لبش ... در سکوت رفت ... تا این سکوت برای برخی، حامل پیامی باشد: هنرمند در سکوت؛ میمیرد، دق میکند و تمام میشود.»
حمید عسکری: «تسلیت. مرد تنهای شب از تنهایی درآمد.»
محمد ناهیدی: «چه دردیست در میان جمع بودن ولیکن گوشهای تنها نشستن.»
کامران رسولزاده: «شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد/فریبنده زاد و فریبا بمیرد/شب مرگ تنها نشیند به موجی/ رود گوشهای دور و تنها بمیرد. پ.ن: تو در صدای رمزآلودت زنده خواهی ماند، اسم این کار تو مرگ نیست، افسوس ... .»
امید جهان: «سلام. روحش شاد، همیشه میگفتن مهمون حبیب خداست ولی امشب حبیب مهمون خداست.»
میلاد اکبری: «هنرمند دوستداشتنی، حبیب عزیز روحت شاد. به خانواده محترمش تسلیت میگم.»
رضا پوررضوی: «این عکس واسه روزیه که این بزرگ مرد تازه اومده بود ایران. یادمه وقتی رفتیم دنبالش روز چهارم ماه رمضان بود و دقیقا در همچین روزی درگذشت. روحت شاد مرد تنهای شب.»
اهورا ایمان: «حبیب از بس سکوت کرد مرد. تسلیت ... کجای این شب غریبم و کجای این کرانه کبود/ کجای این شبی که از ازل چراغ ماه قسمتش نبود/ کجای این شبم که میکشد هوای گریهام به ناکجا/ از این خرابیام که میبرد/ به خانهای که نیستای خدا ... .»
استاد محمدعلی بهمنی: «با عرض تاسف و تسلیت چگونه شرح دهم لحظهلحظه خود را برای اینهمه ناباور خیالپرست.»
تهمورس پورناظری: «در امتداد حبس نفس. اجازه مردن داری. وقتی مجوز خواندن نداری.»
مهدی یغمایی: «مرد تنهای شب در تنهایی از شهر ما رفت.»
امیر تاجیک: «معلوم نیست نوبت بعدی سفر به نام چه کسی از ما باشد، گرچه رفتن از این مسافرخانه زمین انکارناپذیر است! حبیب مرد تنهای شب. خیلیها مثل من با صداش بزرگشدن. خواننده دوستداشتنی و خاطرهساز با آهنگهای بینظیر و خاص از میان ما رفت اما صدا همیشه ماندنیست.»
محمدرضا عیوضی: «چه غریبانه کوچ میکنند، کسانی که یک عمر باهاشون خاطره داریم.»
هومن نامداری: «رسیدهها چه غریبه و نچیده میافتند. به پای هرزه علفهای باغ کالپرست.»
مونا برزویی: «هنوز زندهام و زنده بودنم خاریست/ به تنگ چشمی نامردم زوالپرست. غربت کدومه؟ اینکه در میان مردمت باشی و سکوت کنی یا اینکه دور از مردمت باشی و اجرا کنی؟ هنرمندهای ما همیشه توی غربتن.»
مازیار فلاحی: «با اینکه بهار است اما ببار ای برف ... ببار ای برف.»
بهنام صفاریان: «حبیب هم از میان ما رفت.»
احسان نیزن: « شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد/فریبنده زاد و فریبا بمیرد/شب مرگ تنها نشیند به موجی/ رود گوشهای دور و تنها بمیرد. روحت شاد مرد تنهای شب.»
احسان خواجهامیری: «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما/ خیلی غمانگیز بود رفتن حبیب عزیز از بین ما. تسلیت به همه هنردوستان و خانواده محترمشون.»
علی پهلوان: «از تو یه دنیا خاطره زیبا و ترانه ماند ... آنها که نگذاشتند باز هم برایمان بخوانی هم در یاد میمانند.»
علیرضا عصار: «روحتون شاد.»
کیان پورتراب: «هنوز زندهام و زنده بودنم خاری است به تنگ چشمی نامردم زوالپرست.»
میلاد فرهودی: «تسلیت. خیلی ناراحت شدم.»
مهران عباسی: «ممنون برای یک عمر خاطرات قشنگت که برای ما ساختی. هنرمند هیچوقت نمیمیره و صداش همیشه جاودانه خواهد موند.»
رضا یزدانی: «حبیب درگذشت. باورش خیلی سخته ... تنها صداست که میماند. روحش شاد.»
محسن رجبپور: «حبیب آن مرد تنها، بیصدا رفت ... مرد تنهای شب، ساعاتی پیش از کنار ما پرکشید و ما تا ابد تشنه صدای زیبای او خواهیم بود.»
مهدی یراحی: «سرداده در سکوتی، آوای بینوایی. یکی از بدترین روزها قطعا امروزه، که عجیب تداعیکننده روز پرواز غریبانه فریدون فروغی و فرهاده برام ... تسلیت به جامعه هنر و خانواده محترم محبیان بهویژه محمد عزیز. روحش شاد. صدای دهل میاد.»
سیروان خسروی: «مرگ حبیب رو به خانواده و دوستدارانش تسلیت میگم. چیزی که قلب آدمو به درد میاره اینه که حبیب و خیلی از هنرمندای قبل و بعد ایشون به مرگ طبیعی از دنیا نمیرن. بلکه با خانهنشین شدن و ممنوعالکاری دق مرگ میشن.»
افزودن نظر جدید