- کد مطلب : 23739 |
- تاریخ انتشار : 28 فروردین, 1400 - 10:52 |
- ارسال با پست الکترونیکی
روز آمد سازی ؛نیاز اصلاح طلبی به وقت امروز

این ناوضعیت را می توان ناشی از تحمیل شرایط خاص بین المللی با روی کارآمدن ترامپ، کارشکنی های داخلی در برابر دولت عادی ساز و ناکارآمدی ها و انفعال درونی این دولت دانست. برونداد این ناوضعیت ، تشدید شکاف ملت و حاکمیت، ناامیدی بی سابقه به بهبود اوضاع در سطوح مختلف و شکل گیری افقی تاریک در سپهر سیاسی کشور است.
به عبارتی از دوم خرداد بدین سو که گفتمان اصلاحات، بعنوان پادگفتمان وضع موجود سر بر آورد، هیچگاه رکود و نا امیدی جامعه ی جنبشی بهبود خواه و مسالمت جو، به عمق امروز نبوده است. همچنانکه هیچ گاه شرایط عمومی کشور، همچون امروز نیازمند اصلاحات اساسی در ساحت های گوناگون، برای عبور از بحران ها و مخاطرات نبوده است.
سئوال اما اینجاست که در مضیق ترین شرایط عمومی کشور از منظر اقتصادی، سیاسی ، اجتماعی و... که طبعا خردمندانه ترین تصمیم از سوی ملت و حاکمیت برای برون رفت از این ناوضعیت، انتظار می رود ، جریان اصلاح طلب بعنوان حامل ، عامل و منادی بهبودخواهی و عادی سازی چه رسالتی را بر دوش خود احساس می کند؟
اصلاح جویان در مواجهه با این ناوضعیت همچنان سه راه دارند؛
راه اول؛ استمرار ناوضعیت کنونی را با هویتی مضمحل و مستحیل در قدرت ، پی گیرند.
راه دوم؛ از اصلاح طلبی به سوی براندازی خواهی گذر کنند.
و راه سوم آنکه؛ گفتمانی زمینه و زمانه پرورده از اصلاحات روی میز حاکمیت و ملت بگذارند.
راه اول از آنجا محتوم به بن بست است که سیاست ها و خط و مشی ها جریان غیر اصلاح طلب ، گفتمان عبور از بحران نیست، از این جهت همراهی زینتی جریان اصلاح طلب و اضمحلال و استحاله ی گفتمانی در مختصات وضع موجود، گرهی از کار فروبسته ی ملک و ملت نخواهد گشود.
راه دوم ، راه به ناکجا آبادی است که ایران و ایرانیان را به بن بستی بسی بسته تر ، با پیامدهایی به مراتب مخاطره انگیزتر از اکنون رهنمون خواهد کرد. هر نوع شکاف رادیکال ناشی از تقابل بخش هایی از ملت و حاکمیت، سرکنگبینی تلخ خواهد بود که بر صفرای بحران و روغن بادامی خواهد بود که بر خشکی این ناوضعیت خواهد فزود. بیراهه ی سرنگونی طلبی، از هر نظر و منظر ، تشدید مختصات بحران و ناوضعیت کنونی و در نتیجه بر خلاف منافع و مصالح ملک و ملت است.
سوم راه اما آن است که اصلاح جویان بر اصلاح طلبی اصرار ورزند. اصلاح طلبی را از نا اصلاح طلبی های تحمیلی و درونی رها سازند، که اصلاح طلبی آمیخته با نا اصلاح طلبی، بزرگترین مانع درونی اصلاح طلبی است.
نااصلاح طلبی درونی اما چه می تواند باشد؟ هر آنچه این اصلاح طلبی را از طراوت و شادمانی ، سر سبزی و بالندگی در این سالیان رهانده است ، نا اصلاح طلبی است. نا اصلاح طلبی ،تحمیل همزمان فرصت طلبی و خیال اندیشی به اصلاح طلبی است. تحمیل قبیله سالاری، باندبازی ، منفعت گرایی و نوچه گماری به چشمه ساران پاک و زلال اصلاح طلبی است. تحمیل ایدئولوژی زدگی و خیال اندیشی خارج از ظرفیت های مختصات وضع موجود به اصلاح طلبی است.
خوشبختانه تشکل یابی اصلاح طلبان در نهادی واحد ، تحت عنوان جبهه ی اصلاح طلبان ایران و قرار گرفتن شخصیتی همه جانبه نگر، ایران دوست، مجرب و متعهد، سیاست ورزی مصلح و خوشنام بنام مهندس بهزاد نبوی در راس این نهاد، گام مهمی در مسیر آزاد سازی اصلاح طلبی از نا اصلاح طلبی است.
اصلاح طلبی برای تبدیل شدن به گفتمان برتر در این شرایط، همچنین نیازمند یک اقناع سازی ملی است. این اقناع سازی از مسیر اعتذار از گذشته ی ناسازگار با اصلاح طلبی، عبور از مشی ، منش و کنش های ناسازگار با منطق اصلاحی و احیای نظام تفاوت اصلاح طلبی با نا اصلاح طلبی است. جامعه ی جنبشی حامی اصلاحات مسالمت آمیز و بهبودخواهانه ، اگر همچنان شاهد این غلظت از ناخالصی درون اصلاح طلبی باشد، برای حضور در میدان اعلام آمادگی نمی کند.
وانگهی سئوال بزرگی که امروز در برابر بهبودخواهان این سرزمین وجود دارد، آن است که ما برای جلوگیری از تشدید این ناوضعیت و عبور از مخاطرات ، چه امکانات و موانعی پیش روی داریم؟ بدیهی است که پاسخ های متعددی به این پرسش اساسی وجود دارد. پاسخ خردمندانه تر ، اما پاسخ در حیطه ی منطق « هست ها»و نه«بایدها» است. گام نهادن در مسیر و منطقی که اساس و پایه ی تحلیلی خود را در میدان «بایدها» قرار می دهد، هرچند در ظاهر امر وجیه ، جلوه گر شود، اما راهی به ترکستان ایدئولوژی زدگی است. همچنانکه گام نهادن و اتخاذ تصمیم در منطق و مناسبات بر آمده از مختصات واقعی برسازنده ی سیاست و بازی در میدان «هست ها» ، امکان انتگریزه (اجماع سازی)ظرفیت ها برای عبور از مصائب و بحران ها را فراهم می کند.
به عبارتی ، اصلاح طلبان، امروز بر سر دو راهی «هست» و «باید» قرار گرفته اند. افق انتظارات جامعه ی جنبشی، چیزی فراتر از آنچه سیاست ناشی از«هست ها» در بطن و متن ظرفیتی خود دارد، طلب می کند، حال آنکه منطق مناسبات سیاسی و مولفه های سیاست ساز و عقلانیت سیاسی ، در خطه و حیطه ای فروتر از این افق انتظارات و در بستر واقعیات یا «هست ها» سامان و سازمان می یابد. اگر به اقتفای لاکلاو و موفه، سیاست را ملتقای عقلانیت و عواطف بدانیم، اصلاح طلبی به وقت اکنون،کمترین هم آهنگی هارمونیک بین عقلانیت و احساسات و عواطف سیاست ساز جامعه ی جنبشی را داراست. هم آهنگی هارمونیکی که در برهه های مختلف به تبدیل کردن گفتمان اصلاح طلبی به گفتمان هژمون و برتر، نقش آفرینی کرده است.
اصلاح طلبان می توانند در مدت باقی مانده تا انتخابات، در دیالوگی امیدساز با جامعه ی جنبشی بهبودخواه، به سنتزی مرضی الطرفین برای متقاعد کردن ایشان به حضور مسئولانه برسند. بر ایشان فرض است که در این دیالوگ، صداقت، شفافیت ، اخلاق و درایت را با هم عرضه کنند. اجماع ملی برای اصلاحات، هر چند از بازی در سیاست منطق موقعیت ناشی می شود، اما همراستا سازی عقلانیت و عواطف برای شکل دهی به جنبشی بهبود خواه و غلبه بر نا کجا آباد گرایی رادیکالیسم سرنگونی طلبانه و اعوجاج آفرینی افراط گرایی ایدئولوژیک یکدست ساز، راهبرد رهایی ساز اصلاح طلبی به وقت اکنون است.
در هنگامه ی انسداد و انفعال سیاست سوز کنونی، خردمندی مسئولانه ی سیاست ورزان بهبودخواه، برای غلبه بر مخاطرات متعدد، امری حیاتی است. گفتمان اصلاحات، برای تبدیل شدن به «تنها بازی در شهر» و غلبه بر بحران ها در سیاست خارجی با زبان قدرت و حقوق، فائق آمدن بر کارشکنی های اصلاح ستیزان داخلی و ضد منافع ملی (ایدئولوژیک ها و کاسبان بحران) و ناکارآمدی های دولت احتمالی، نیاز به روز آمد سازی است.
افزودن نظر جدید