در باب ضربه جبران ناپذیر احمدی‌نژادی‌ها به توان علمی دانشگاه های ایران:

هرزعلف‌های باغ بورسیه یا روزگار دوزخی دلواپسان

محمد فرهادی:پاییز دیگری از راه آمده، اما با وجود یکسال و اندی از افول و کنار رفتن شان، هنوز سایه 8 سال بی تدبیری، بر تن تازه از بستر بیماری برخاسته کشور سنگینی می کند. چه آنکه هنوز که هنوز است خاطره مهرورزی «مهرورزان» در های و هوی «دلواپسان» شنیده می شود و هر آینه غفلت کنی تجسد می یابد و هم اوست که کفن پوش در خیابان شعار می دهد...

باری، چندماهی است هر جا که سر می گردانی گروهی حنجره ها دریده، ابروها درهم کشیده و حتا برخی انگار یادشان رفته «بگم بگم» شیوه مذموم خودشان بوده، مصاحبه می کنند و می گویند: اینقدر نگویید بگم بگم! حاشاو کلا این گروه را که در دلواپس بودن پدیده اند پدیده:
دلواپسان سیاست خارجی، دلواپسان سیاست داخلی، دلواپسان فرهنگ و هنر، دلواپسان عفاف و حجاب، دلواپسان آموزش عالی، دلواپسان دانشگاه آزاد اسلامی. همه جا هستند این دلواپسان و هرجا، اشاره ای، نکته ای، نقد و نظری، حق مداری و حقیقت طلبی ای به مدار مدیریت 8 ساله ایشان وارد شود، از در و دیوار فرو می آیند و دلواپسانه، دولت و ملت و هرچه مزاحم و مکدرِ خط قرمزهای سیاسی، اقتصادی و مدیریتی شان شده باشد را می کوبند. این است روزگار ما و حیات دلواپسان.

فصل دوستی وزارت علوم و دانشگاه آزاد؛ خار چشم دلواپسان
پاییز آمده و دانشجویان مجددا شور و شوقی به جان دانشگاه ها انداخته اند. سیاست های مداراجویانه وزارت علوم، موجب شده است که دانشگاه و دانشجو دیگربار سر از لاک خمودگی 8 ساله دولت های نهم و دهم، برآورند و دانشگاه، دوباره دانشگاه شود؛ محلی برای تحصیل دانش، محلی برای تمرین نقش های مختلف اجتماعی و سیاسی و البته محلی برای زندگی.
البته وزرات علوم که جایگاه مدیران دانشمند و محققی چون دکتر توفیقی، دکتر فرجی دانا، دکتر نجفی و... است، تنها در کار بازگرداندن نشاط به دانشگاه و دانشجو موفق نبوده و در زمینه های علمی و تحقیقاتی که بُعد اصلی دانشگاه است نیز پرقدرت وارد شده و با فراهم کردن زمینه های اصلی گسترش تحصیلات تکمیلی؛ اعم از فضاهای آموزشی و کارگاهی و هیات علمی، شور و شوقی مضاعف در جان عشاق تحصیل درافکنده است و دانشجویان را از صرافت دل کندن از تحصیل و یا جلای وطن انداخته و رقابت ورود به دانشگاه ها را مجددا رونقی بخشیده است و صد البته حضور پررنگ دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان یکی از دوبال آموزش عالی کشور، و روابط هم افزایانه این نهاد علمی با وزرات علوم موجب شده است که وزارتخانه علوم با اعطای مجوزهای لازم به دانشگاه آزاد، در گسترش تحصیلات تکمیلی دست بازتری داشته باشد و با اتکا به توان گسترده آموزشی و عمرانی دانشگاه آزاد، در رسیدن به هدف گسترش تحصیلات تکمیلی در کشور موفق تر عمل کند، چه آنکه روابط منسجم و دوستانه میان دانشگاه آزاد و وزارتین علوم و بهداشت تا به امروز اینچنین خالی از هر بغض و کینه و رقابتی نبوده و بی گمان رابطه خوب رئیس دانشگاه آزاد با وزیران علوم و بهداشت در این هم افزایی بی سابقه نقش بسیار تعیین کننده ای داشته است.
نگاهی به زمینه های رشد علمی ایران در پی افزایش ظرفیت دوره های تحصیلات تکمیلی، و صرفه اقتصادی و انسانی این حرکت بی سابقه برای مردم و کشور، مسلما هر جان عاشقِ ایرانی را می تواند چنان مسرور کند که گویی مرهمی بر زخم های 8 ساله اش از قبال بی اصولی اصولگرایان دولتمدار نشسته است. مرهمی که باید صبوری کرد تا از معجز آن قامت ایران دوباره سر به ابرها بساید و ایرانی به ایرانی بودن و جهان به همزیستی با ایران ببالد. البته اگر و اگر و اگر دلواپسان امان دهند...

فصل هرزعلف های باغ بورسیه؛ پاشنه آشیل دلواپسی
مسلما سیاست های انبساط گرایانه وزارت علوم در گسترش تحصیلات تکمیلی کشور همانقدر قابل تحسین و سخن گفتن است که رویکرد حق جویانه و قبض گونه این وزارتخانه در برخورد با بورسیه های غیرقانونی دولت های محمود احمدی نژاد.
وزارت علومِ دولت حسن روحانی، علی رغم تمامی توفیقاتش در یک سال گذشته که شرح گوشه ای از آن در این یادداشت رفت، تمامی دوره حیاتش را با غده چرکینی مبارزه کرده که به گمان برخی تحلیلگران، امکان رستگار شدن در این مبارزه  بسیار کم تلقی می شد؛ مبارزه در باغی سراسر سبز از حضور نخبگان و اندیشمندان ایرانی به نام باغ بورسیه.
و البته مبارزه با هرزعلف هایی که بدون کوچکترین نشانه ای از تقوا، در بوستانی که جای نخبگان و فرزندان تلاشگر ایرانی است جا خوش کرده و موجب بدنامی این وزارتخانه شده بودند.
اگر در لیست های افشاگرانه ای که برخی رسانه ها حدود دو ماه پیش در خصوص متخلفان سرشناس پرونده بورسیه های غیرقانونی منتشر کرده اند، بررسی کوتاهی کنیم، نام های آشنایی به چشم می خورد:
1- فرزند وزیر علوم دولت دهم
2- فرزند وزیر علوم دولت نهم
3- فرزندان رئیس سابق دانشگاه علامه طباطبایی
4- پسر و داماد وزیر ارتباطات دولت دهم
5- 10 نماینده مجلس، عمدتا از طرفداران محمود احمدی نژاد
6- شماری از فارغ التحصیلان متنفذ دانشگاه امام صادق
و...
اگرچه عزم دولت یازدهم برای برخورد با تخلف های عصر احمدی نژادی جزم بوده و هست اما این افشاگری ها و قدم در راه بی برگشت گذاشتن ها برای کابینه حسن روحانی کم هم هزینه نداشته، چه آنکه وزیر دانشمند علوم، دکتر فرجی دانا به نوعی قربانی این راه شد و با استیضاح دلواپسان از کار کنار رفت، اما قربانی شدن او بی نتیجه نبود، او برکنار شد تا دیگر کسی هوس نکند حق دیگران را ناحق کند.

فصلی برای همدلی؛ دلواپسِ دلواپس هاییم
دلواپس تانیم! نه از جنس دلواپسی شما. دلواپس سلامت تانیم، سلامت تقواتان، سلامت دین و دنیاتان. مگر می شود نگران نشویم آنهم وقتی می بینیم وزارت علوم در گزارشی مبسوط از تخلف های صورت گرفته در 8 سال دولتمداری اصولگرایان می گوید و دست روی زخمی ناسور به نام فساد علمی می گذارد و با این وجود شما خاموشید و دلتان شور نمی زند.
مگر می شود نگران نشویم، وقتی شما خط به خط این گزارش تکان دهنده را می خوانید و دلواپس مملکت و سرنوشت جوانان آن نمی شوید!
آخر مگر می شود این فساد گسترده را دید و پلک روی پلک گذاشت، مگر می شود غده چرکینی به این وسعت را ندید و آن وقت دست به ریسمان هر امر اخلاقی و غیراخلاقی آویخت تا دستاوردهای مثبت وزرات علوم را زیر سوال برد. مگر می شود!
حتما یک جای کار ایراد دارد، نمی گوییم که خدای ناکرده تقوایتان مشکل دارد و دلبسته دنیا شده اید و چشم روی آخرتتان بسته اید، نه! اما خودتان قبول کنید که حق ماست دلواپس تان شویم. دلواپس تان شویم وقتی چشم های بسته شما را مقابل حتی این یادداشت، حتی پنجره ای به همین کوچکی که اکنون برایتان می گشاییم می بینیم و شما را رصد می کنیم که هنوز ساز خودتان را می زنید و چقدر هم بد و ناکوک و گوشخراش می زنید.

فصل آخر؛ روزگار دوزخی دلواپسان
دکتر نجفی اعلام کرده است وزارت علوم با تساهل لیست متخلفان را ارائه کرده و اگر کمی سخت گیری می کردند علاوه بر ۸۴۰ نفر بورسیه غیرقانونی، می توانسته اند ۴۴۸بورسیه دیگر را هم لغو کنند. حالا شما حساب کنید این 1288 نفر که عمده آنها کرسی استادی هم در دانشگاه ها داشته اند (با نسبت استاد به شاگرد 1 به 35 وزارت علوم) جدای از دزدی آشکار از بیت المال به نام حق بورسیه، وظیفه تدریس بر 45 هزار دانشجو را در هر سال تحصیلی بر عهده داشته یا می خواستند اختیار کنند. یعنی بیش از 45 هزار دانشجوی کشور را این اساتید متخلف و عمدتا بی صلاحیت، آموزش می داده اند و جدای از تمامی بی قانونی ها و گرفتن فرصت های شغلی از افراد با صلاحیت و درآمدهای نامشروع، از خود شما می پرسیم: کدام امر در کشور «دلواپس برانگیزاننده تر» از این مهم است و باز می پرسیم چرا شما با توجه به تمام مستندات، هنوز از پذیرفتن این فاجعه علمی سرباز می زنید و در آن تشکیک می کنید.
چرا نمی پذیرید که دولتی که شما طرفدارش بودید خطا کرده است و فساد علمی را ضمیمه فساد اقتصادی اش کرده. چرا به جای اینکه از وزارت علوم دولت یازدهم تشکر کنید که جلوی فاجعه را از همین نقطه گرفته است به آن فشار می آورید و با دورغ زنی های مختلف مثلا درباره افزایش ظرفیت دوره های تحصیلات تکمیلی در دانشگاه آزاد، قصد فرافکنی و پاک کردن صورت سوال های مربوط به خودتان را دارید.
یک روز سناریوی اختلاف وزارت علوم و دانشگاه آزاد را می نویسید و فردا روز که تیرتان به هدف نخورد و وزیر علوم تمام قد در دفاع از سیاست های دانشگاه آزاد برآمد، سناریوی جدیدی نوشته و پای افزایش شهریه ها را باز می کنید و لابد فرداروز سناریوی تازه ای در سر دارید!
به راستی با این همه منکری که شما داعیه دار آن هستید، نباید نگران شما شد. نباید دلواپس تان شد که چرا سنت حسنه امر به معروف و نهی از منکر را تنها در جهت مطامع سیاسی تان اجرا می کنید و در مقابل منکری به بزرگی بورسیه های غیرقانونی که موجب فساد علمی و عقب ماندگی کشور می شود، سکوت اختیار می کنید.
قبول کنید که وضع تان از هر آنچه دلواپسش هستید دلواپس کننده تر است. بیائید دلواپس خودتان باشید که دین و دنیاتان هر دو را قمار کرده اید و چوب دوسر باخت بهترین توصیف روزگار شماست؛ روزگار دوزخی دلواپسان.
 

افزودن نظر جدید