کیخسرو پورناظری:روزگار امروز زمان مناسبی برای کار عمیق هنری نیست/ متاسفانه هنرمندان ما مرحله تقلید را نمی‌گذرانند

در ایامی که پورناظری‌های پسر آثار معروف این روزها در زمینه موسیقی ایرانی را با همکاری خوانندگانی چون همایون شجریان شنیدنی کرده‌اند، سخن گفتن با پورناظری پدر که هم خاطرات کهنه در زمینه موسیقی روزهای پیشین را در خاطر دارد و هم از نوآوری و ارائه‌های شنیدنی استقبال می‌کند، اتفاق خوب و خجسته‌ای است. کیخسرو پورناظری پدر تهمورس و سهراب پورناظری که سابقه همکاری با بزرگانی چون شهرام ناظری را در کارنامه کاری خود دارد، معتقد است که تهمورس، سهراب و همایون باید در عالم موسیقی از پدرانشان جلو‌تر بروند. با این مرد سپیدموی موسیقی نواحی و دستگاهی ایران گفت‌و‌گویی پیرامون تجریباتش در عالم موسیقی انجام داده‌ایم که در ادامه آمده است:

 

- آقای پورناظری استادانی به تجربه شما در نوازندگی امضای خودشان را دارند. شما برای آموزش نوازندگی چه راه و روشی را دنبال کردید؟

آنچه که به عنوان شیوه و روش آن را دنبال کردم شیوه استاد شهناز بود. من در کرمانشاه به دنیا آمده‌ام. جایی که موسیقی نواحی و مقامی هم به اندازه موسیقی سنتی مورد توجه است. آموزش موسیقی برای من متأثر از این دو نوع موسیقی بود و آنچه که امروز از ساز من شنیده می‌شود نیز لحنی است که از این دو موسیقی گرفته‌ام. هر کدام از این دو نوع موسیقی در زندگی هنری من تأثیر مشخص و مخصوص به خود را داشتند. البته در این میان موسیقی کردی از چنان زیبایی و دل انگیزی برخوردار است که من حتی کارهای پژوهشی هم در این زمینه انجام داده‌ام.

-شرایط کنونی به گونه‌ای است که به نظر با توسعه موسیقی و آموزش و هجوم سیل علاقه مندان این رشته به آموزشگاه‌ها ما از لحاظ کمی رشد چشم گیری در افزایش هنرجو داشته‌ایم اما به نظر می‌رسد در این افزایش کمیت کیفیتی وجود ندارد و در مسیر تربیت هنرمند، به یک سری دوزی رسیده‌ایم. به شکلی که بیان‌ها و صداها بسیار به هم شباهت دارد و دیگر آن لحن و سبک شخصی در موسیقی ایرانی وجود ندارد!

بله موافقم، این اتفاق چند دلیل دارد؛ یکی از آنها این است که هنر جویان وقتی دوره آموزششان به پایان رسید و ردیف را فرا گرفتند دست به تولید اثر می‌زنند که به نظرم درست نیست. مرحله بعد از یاد گیری ردیف و تسلط بر آن مرحله تقلید است، بدین معنا که هر هنر جویی در زمینه ساز خودش شروع کند و به نوازندگی گذشتگان خود گوش کند. این دقت و مطالعه باید به همراه تقلید باشد یعنی تمام منابع صوتی که وجود دارد را هنرجو گوش دهد و سعی کند مثل آنها ساز بزند تا این اندوخته‌ها را بیاموزد. متاسفانه هنرمندان ما مرحله تقلید را نمی‌گذرانند و از آموزش به سراغ تولید می‌روند. این خلاء تقلید باعث می‌شود تا همه مثل هم ساز بزنند و از دانشکده که بیرون بیایند مثل هم بشوند، چون به سراغ آن نرفته‌اند که ببینند در رشته خودشان چه اساتیدی بوده‌اند و آنها به چه روشی ساز می‌زدند بلکه به وسیله این جستجو سعی کنند اندوخته‌های آنان را فرا بگیرند و بعد از آن با درک و حس خودشان شیوه‌ای از نوازندگی که از وجودشان نشات می‌گیرد بیان مطلب کنند. به نظر این موضوع خود یک خلاء بزرگ است. دلیل دوم دورانی است که در حال گذر از آن هستیم، روزگار امروز زمان مناسبی برای کار عمیق هنری نیست بلکه دورانی است که همه چیز به سرعت در حال عبور است و این سرعت به کار هنری هم اثر می‌گذارد و کیفیت را پایین می‌آورد هر چند که کمیت را افزایش می‌دهد. به نظرم این دو دلیل است که با عث می‌شود هر چه هنرمند بیشتر شود کیفیت کارهنری کمتر شود.

-گروه شمس در اجراهای خود به سراغ همکاری با خواننده‌ها مختلف رفته است، با توجه به اینکه اجراهای گروه شما از دوره‌ای به بعد بر اساس ساز تنبور و ویژگی‌هایش بوده است به نظر می‌رسد در این همکاری‌ها این ساز یک فرآیند شهری شدن را پشت سر گذاشته است و برای هماهنگ شدن با خواننده و فرهنگ امروز از بعضی از ظرایفش دست کشیده چون خواننده به واسطه اینکه تخصص اصلی‌اش موسیقی دستگاهی است توانایی اجرای فرم‌های موسیقایی که در بستر ساز تنبور شکل می‌گیرند را ندارد....

در کارهای تنبوری که ما انجام دادیم که خواننده با گروه همکاری داشت شکل این همکاری به گونه‌ای بود که ما با خواننده تمرین می‌کردیم و نوع خواندن در این اجراها را بیشتر ما به خواننده تعلیم می‌دادیم، آهنگی هم که می‌ساختیم در این جهت بود که خواننده احساس و نظر آهنگساز را بیان بکند. تنها کاری که در جهت حفظ کیفیت و سبک این نوع موسیقی انجام دادیم این بود که موسیقی کردی را به غیر کردها ندادیم که بخوانند، مثلاً تنبور کردی را فقط با آقای ناظری کار کردیم و با آقای قربانی چنین آثاری را تولید نکردیم. آثاری که برای آقای قربانی ساخته‌ایم هم به گونه‌ای بوده که ایشان از عهده اجرایشان بر آمده‌اند. اگر منظور شما این است که ساخته‌های من از آن فرم مقامی فاصله گرفته و شهری شده است خب من از همان ابتدا این کار را کرده‌ام و به سراغ آهنگسازی رفتم و آهنگسازی هم یعنی کار نو ساختن وگرنه به آن آهنگ نمی‌گویند، من هم بر اساس حس و حال ساز تنبور آهنگسازی کرده‌ام و کاری به مقام‌هایی که اجرا می‌شود و وجود دارند نداشته‌ام مگر از نظر حس و حال آهنگ‌ها، که سعی کرده‌ام آن حس و حال‌ها را در بعضی از کارهایم بگنجانم. در آثار من از تنبور تنها حال و هوا و پرده بندی‌اش حفظ شده و گرنه بقیه آن چیزهای نویی است.

-در خواندن به شیوه مقامی کردی نوع تحریرها متفاوت است به شکلی که این تحریرها بیشتر پایین رونده‌اند در حالی که در موسیقی دستگاهی تحریر بیشتر بالا روند است، این یک تفاوت بارز بین این دو گونه آواز است حالا با این مثال شما فکر می‌کنید اگر آهنگی مثل "قطره‌های باران" را خواننده‌ای کرد می‌خواند باز هم همین اجرا را شاهد بودیم که آقای قربانی آن را انجام داده‌اند؟

ممکن است تفاوت کند اما آقای قربانی آوازهای یک خطی خوانده‌اند که بچه‌ها آن را ساخته‌اند و نمی‌شود روی آواز یک خطی خیلی بحث کرد...

- شما ساز تار و ساز تنبور را توأمان می‌نوازید. با این توضیح تقدم و تأخر پرداخت شما در ابتدا با کدام یک از این دو ساز بود؟

ورود من به نوازندگی ساز تنبور محصول شرایط و اتفاقات مختلفی بود.در مقطعی فشارهای وارد شده به موسیقی به قدری افزایش یافت که من تصمیم گرفتم کارم را با سازی که حساسیت کمتری دارد، پی بگیرم. با این توضیح فکر کردم که اگر ساز تنبور را به عنوان سازی محلی در کرمانشاه ادامه دهم، در آن وضعیت، بهتر خواهد بود.

- اگر بخواهید مقایسه‌ای میان نوازندگی تار و تنبور انجام دهید، چه خواهید گفت؟

به نظر من نمی‌توان تار را با تنبور یا حتی سه تار مقایسه کرد. به هر صورت تار را تکامل یافته دو ساز تنبور و سه تار می‌دانند درحالی‌که تنبور همچنان به شکل قدیمی و با صدادهی غمناک و حزن انگیز مخصوص به خود باقی مانده است. نوازندگی تنبور بر مقام‌های مختلفی استوار است و ما به عنوان فعالان در این عرصه با اتکا به همین مقام‌ها به کار آهنگسازی، نوازندگی و تنظیم می‌پردازیم. ناگفته نماند که گاهی بین موسیقی تنبور و تار مشترکاتی وجود دارد که ما در امر نوازندگی از آن‌ها استفاده می‌کنیم. برای مثال مقام غریبی در تنبور شبیه به گام ماهور در موسیقی دستگاهی است. این را هم باید مورد توجه قرار داد که نوازندگی ساز تنبور خیلی به حس و حال نوازنده ساز بستگی دارد. هرچند هر سازی برای خودش شخصیت و ویژگی منحصربه‌فردی دارد اما به نظر من ساز تنبور تأثیر عمیق عرفانی بر دل و جان نوازنده و شنونده ساز می‌گذارد.

-با توجه به توضیحات شما اینکه ساز تنبور را مانند تار در نظر بگیریم چندان ممکن نیست. اما شما اخیراً استفاده‌ای از این ساز داشته‌اید که به صدادهی شبیه به ساز سه تار رسیده است. توضیح شما درباره بهکارگیری ساز تنبور در ارکستراسیون موسیقی سنتی در نقش تار چیست؟

فعالیت‌های اخیر گروه ما این امکان را برای ساز تنبور فراهم کرده که در سطحی گسترده‌تر برای مخاطبان موسیقی مطرح شود. ما با تکیه بر سابقه درخشان گروه توانسته‌ایم جایگاه منحصر به فردی را در موسیقی برای تنبور به وجود آوریم و آثار جاویدان و ماندگاری را با محوریت این ساز رقم بزنیم. امید من این است که گروه‌های دیگر موسیقی هم با بهره گیری از دانش و توانمندی بزرگان این راه را ادامه دهند و از این ساز ارزشمند به قدر ارجمندی‌اش بهره بگیرند ناگفته نماند که این ساز ابزاری آیین مربوط به طایفه‌ای در کرمانشاه بوده که همین طایفه رسالت حفظ و نگهداری تمامی مقام‌های ویژه موسیقی تنبور را تا امروز انجام داده‌اند و موسیقی این ساز را حفظ کرده‌اند و به دوره‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، رساندند. این مقام‌ها حاوی چند کلام حقانی است که ما به خاطر احترام به آن، از این کلام‌ها استفاده نکرده‌ایم و به شاگردان هم گفته‌ایم که از این کلام استفاده نکنند.

- درباره تجربه همکاری‌تان با خوانندگان مختلف توضیح دهید...

به نظر من اینکه یک هنرمند و یا گروه بخواهد به‌طور ثابت به یک خواننده همکاری کند، چندان خوب نیست. به هر صورت تجربه همکاری با خوانندگان مختلف اگر به نفع و صلاح گروه باشد، خوب است و من از آن استقبال می‌کنم. به هر صورت شرایط و موقعیت‌های گروه در هر دوره‌ای اقتضائاتی را می‌خواهد و نیاز به اتخاذ تصمیماتی دارد که نباید از آن تصمیمات روی‌گردان بود. از سوی دیگر گاهی خوانندگان جوان در گروه فعالیت می‌کنند و بعد از مدتی که به شهرت رسیدند از گروه جدا می‌شوند تا به‌طور مستقل کار کنند. ما در رابطه با استفاده از خواننده‌های مختلف اهداف مختلفی را دنبال می‌کنیم با این توضیح در مسیر هنر و به‌ویژه موسیقی همیشه باید روبه‌جلو حرکت کرد و از دیدگاه من درجا زدن هیچ فایده‌ای ندارد. الآن با علی‌رضا قربانی کار می‌کنیم و از این همکاری خرسندیم. درمجموع اگر زمانی احساس کنیم که باید خواننده‌ای را به گروه اضافه کنیم، قطعاً این کار را انجام خواهیم داد. برای مثال قطعاتی را با صدای سهراب پورناظری ضبط کرده‌ایم.

- در پایان به فعالیت‌های شما درزمینه پژوهش موسیقی کردی بپردازیم. آیا به دلیل تولد در منطقه‌ای کردنشین تحقیق و پژوهش روی این نوع موسیقی را انتخاب کردید یا انجام این کار از سوی شما دلیل دیگری داشت؟

هرچند تولد من در منطقه کردستان را نمی‌توان در انتخاب ژانر بی تأثیر دانست اما از وقتی این نوع موسیقی را شنیدم متوجه زیبایی و تأثیرات خوب آن بر روح و روان انسان شدم، بنابراین تصمیم گرفتم شروع به گردآوری کارهای انجام شده در این نوع موسیقی کنم. ما برخی از قطعات و آهنگ‌های موسیقی کردی را که جمع آوری شده بود را در اجراهای گروهمان روی صحنه بردیم و در آینده هم این کار را انجام خواهیم داد. ما تا امروز، کارهای مربوط به رپرتوار دو کنسرتی که در آن موسیقی کردی را اجرا کرده بودیم، در قالب آلبومی روانه بازار موسیقی کردیم البته یکی دو آلبوم هم مربوط به پژوهش‌های من در موسیقی کردی در زمان قبل انقلاب آماده کرده‌ایم اما هنوز شرایط برای ارائه‌اش به بازار موسیقی فراهم نشده است.

 

افزودن نظر جدید