چرا باید به سمت گفت‌وگو برویم 

با یک تورق ابتدایی و البته نگاهی گذرا، ساده می‌توان گفت زمانی که منافع ملی یک کشور در ابعاد مختلف، اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی، دچار سؤال و مسأله می‌شود، به طور طبیعی نخبگان، خبرگان، دلسوزان و دغدغه‌داران و شاید دلواپسان آن کشور، همه از منظر نظر خود، سعی می‌کنند خدشه‌ای که وارد شده را، بررسی و به آن، به طور ویژه، توجه کنند؛ در این بین، گروهی به تحلیل محتوا پرداخته و آسیب شناسی را نیز چاشنی داستان می‌کنند؛ اما نقش اصلی، بر عهده‌ی آنانی است که هم و غم خود را می‌نهند تا آن نقطه‌ی کور را روشن و گره هرچند بسته را باز و صد البته خدشه را در اسرع وقت، بدون فوت و معطلی، رفع کنند. این وضعیت در کشور ما تا حد زیادی، مرتفع شده است. ضمناً یادمان نرود که منافع شخصی و دگم - انحرافی و... تا مرز ترور فردو تفکر پیش رفت . گذار از چنین مسایلی، فقط نیاز به گفت و گو دارد. انسان با زبان و صوت متولد می‌شود؛ عزیزان ناشنوا، جزء آسیب پذیر ترین قشر هستند! اصوات، کلمات را می‌سازند و کلمات حرکات را و حرکات، انسان را به نمایش می‌گذارد؛ بهترین صحنه‌ی گفتگو، تئاتر است و سینما هنر هفتم است که بروز و ظهور افکار نویسنده و کارگردان را، در اختیار مخاطب برای بازخوانی و تفکر قرار می‌دهد؛

 

 وقتی یک سال، به نام همدلی و همزبانی نامیده می‌شود، بر این مهم تاکید دارد. یا  درخواست می‌کنیم که حتی اگر با انقلاب مشکل داریم، برای ایران رأی بدهیم، یعنی گفتگو می‌کنیم و پیامد آن یک عزم و اراده‌ی ملی است؛ یعنی با گفتن و شنیدن، ذهنمان را پالایش می‌کنیم و برای منافع جمع، از فردیتمان، مایه می‌گذاریم!

و اصل این است که همه عقلا و خردورزان، عقیده دارند  که باید روی منافع ملی وحدت کرد. اما براستی راه این مهم چیست و چگونه بروز و ظهور می‌یابد؟ باید دقت کرد که چه محورهایی وجود دارد که می‌تواند ما را گرد هم بیاورد؟! کدام مصالح و زیربناها، می‌تواند ستون و حلقه‌ی اتصالی باشد که گرفتاری و مشکلات ریز و درشت را در کنار هم جمع کند؟! گو اینکه اگر دلخوری‌هایی باشد، و حتماً هست و برخی، حرف‌ها و نکاتی دارند که صد البته محل توجه و پرداخت است، اما آیا می‌خواهیم ‌همینطور ادامه دهیم؟ یا به راهی در جهت سربلندی و اعتبار مملکت، برسیم؟

انتخابات مجلس، در سال گذشته نشان دهنده‌ی ابعاد و نکات قابل توجه و مهمی ‌بود. بگم بگم ها جمع شد؛ اصلاح طلب، میانه رو و حتی اصول گرا کنار هم نشستند؛ لیست امید گواه این قصه است! خرد جمعی بر منافع شخصی و حتی حزبی سایه افکند؛ و خط مشی مشترک، در جهت منافع ملی و مشارکت بیشتر، مبنای عمل شد؛ در شعارهای انتخاباتی تأکید بر هیچ فردی نبود! و هوشمندانه، راست یا دروغ، وعده‌های انتخاباتی، وعده‌های کاملاً محاسباتی و قابل سنجش بود؛ یعنی الان مردم بسیار راحت تحلیل می‌کنند که وعده عملی شد یا نه! حتی نظارت، عملاً تبدیل به یک پروسه‌ی اداری شد چرا که حلقه‌های وصل، باز بود تا آنجا که به جوانان اعتماد شد و راه برای رشدشان هموار؛ کاملاً فضا باز گذاشته شد، و رسماً "حذف" از دایره‌ی رفتار انتخاباتی حذف شد! مردم اعتماد کردند و انتخاب کردند!

ما باید به گذار دمکراسی و مردم سالاری تمکین کنیم و باز هم جمع کنیم؛ تفریق و تفرقه ریشه‌ی اضطراب و استرس داخلی است؛ باید بیشتر با هم حرف بزنیم، بیشتر با مخالفین با رفاقت و مدارا؛

سران و هیات رئیسه‌های فراکسیون‌ها و کمیته‌های سیاسی و اقتصادی، بیشتر و بیشتر، با هم حرف بزنند و از خشونت و بی ادبی و بی احترامی بپرهیزیم! مبنای دین، اخلاق است؛ "حدیث" یعنی کلام امام! "قرآن" یعنی کلام حضرت حق! خدا به رسول اکرم (ص) فرمود: بلِّغ! چگونه؟ قُل! یعنی ابلاغ کن و گفتگو کن! قول نرم و تمام کننده و نیکو؛ شاه کلید، گفتگو است.

منبع: روزنامه الکترونیک امید ایرانیان

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید