همان‌ها که سکه و ارز بُرده‌اند به خزانه کمک کنند/دولت دست به دامانِ رانت‌خواران شود

مزدبگیران می‌گویند در شرایطی که در دهه‌های گذشته کارگران، معلمان و سایر دستمزدبگیران سهمی از امتیازات و منافع اقتصادی نبرده‌اند، توقع کمک به خزانه دولت، عقلانی نیست و دولت باید دست به دامان افرادی شود که سال‌ها از سفره‌ی انقلاب بهره‌مند بوده‌اند.

به گزارش امیدنامه به نقل از ایلنا، حدود یک هفته پیش، محمدباقر نوبخت (سخنگوی دولت) در یک نشست خبری، مردم را خطاب قرار داد و گفت: «کسانی که ارز و طلا در خانه دارند، تزریق کنند تا به تولید کمک شود. درست نیست ترامپ را تشویق کنید تا حلقه تحریم‌ها بیشتر شود.» این اظهارات، موجی از واکنش‌های مثبت و منفی را در پی داشت. ساعات پایانی همان روز، شهین‌دخت مولاوردی (معاون حقوق شهروندی رئیس جمهور) تصویری از صف طویل مردم کره جنوبی در کانال تلگرامی خود منتشر کرد و ذیل این تصویر نوشت: این صف مردم کره جنوبی‌ست که در سال ۱۹۹۸ وقتی فهمیدند با بحران اقتصادی روبرو هستند، طلاهایشان را به دولت کمک کردند و ۲.۲ میلیارد دلار جمع شد. مولاوردی از این ازدحام به عنوان «سرمایه اجتماعی» یاد کرده‌است.

مشارکت مردمی در رفع بحران‌های اقتصادی در تاریخ معاصر ایران نیز مسبوق به سابقه است؛ در دوره مشروطه، در جریان تاسیس بانک ملی ایران که قرار بود مقابل زیاده‌خواهی‌ها و سودجویی‌های بانک شاهی (وابسته به انگلیس) و بانک استقراضی روسیه، ایستادگی کند، مردم مشارکت کردند. حتی زن‌ها النگوها و گوشواره‌هایشان را فروختند و به دار‌الشوری بردند. در آن دوران بسیاری از عناصر وابسته به بورژوازی نوظهور  ملی ازجمله حاج امین‌الضرب و معین‌التجار بوشهری پیشگام حرکت بودند. سال‌ها پس از آن، در سال ۱۳۳۱ که دولت مصدق در مقابله با تحریم جهانی به سرکردگی انگلیس پس از ملی‌شدن صنعت نفت، با بحران اقتصاد مواجه شد و اقدام به انتشار اوراق قرضه ملی کرد، بازهم مردم پیشقدم شدند و با خرید این اوراق، به رفع بحرانِ ناشی از تحریم نفت کمک کردند. حتی روایت است دانش‌آموزان دبیرستانی پول توجیبی خود را روی هم ریختند و اوراق قرضه خریدند. در آن حرکت نیز دولتمردان و عناصر بورژوازی تجاری و بازاریِ پشتیبان دولت مصدق، پیشگام حرکت بودند.

حال پس از گذشت دهه‌ها بازهم شرایط اقتصاد به گونه‌ای پیش رفته است که سخنگوی دولت دست به دامانِ «مردم» شده و می‌خواهد که مردم که قاطبه آنها مزدبگیر هستند و تلاطمات اقتصادی، زندگی روزمره آنها را با مشکلات بسیار مواجه کرده‌ است، در زدودن بحران‌ها مشارکت کنند. اما  نگاه مزدبگیران به این فراخوان چگونه است؟ طبقه‌ی دستمزدبگیر در شرایط فعلی اقتصاد از چه رویکردی به این موضوع نگاه می‌کند؟

مازیار گیلانی‌نژاد، فعال صنفی کارگران خودروساز:

«ما کارگران از آقای نوبخت می‌خواهیم به صورت شفاف و روشن اعلام کنند که در ظرف این چند سال که متصدی امور بوده‌اند، پول‌های ملی و بیت‌المال چطور هزینه شده و به کجا رفته که چیزی نصیب تولید نشده‌است؟ بعد قضیه‌ی اینکه چطور یک نفر می‌تواند در این کشور، چند هزار سکه خریداری کند را مشخص کنند. اول گزارش مالی شفاف به مردم ارائه بدهند و  بعد هم جوابگو باشند که چرا دولت به قول‌ها و وعده‌هایی که به کارگران داده عمل نکرده، سپس از مردم که اکثریت کارگر هستند بخواهند که به تولید کمک کنند.

مساله بعدی این است که مردم را روشن کنند که آیا کشور ورشکسته شده یا نه؛ مردم اگر به صورت شفاف و آماری بدانند که کشور از نظر اقتصادی ورشکسته شده، می‌توانند آستین‌ها را بالا بزنند و به دولت کمک کنند. اگر ورشکستگی و بحران اقتصادی جدی‌ست؛ بایستی دلایل این ورشکستگی و عوامل آن به روشنی مشخص شود؛ مردم عادی که قاعدتاً عامل بحران و ورشکستگی نبوده‌اند؛ کارگر و معلم و پرستار که در این بحران دخیل نبوده‌اند. اگر خطایی بوده از آنهایی است که دهه‌ها راس کار بوده‌اند؛ همین‌ها هم از سودهای کلان و امتیازات سهم برده‌اند، چرا حالا که اوضاع خراب است، دست به دامان «مردم» شده‌اند؛ چرا از همان گروه‌های در راس امور مطالبه‌‌گری نمی‌شود؟

همین الان هم لیست واردات با ارز دولتی را نگاه کنید؛ مردم و نیازهایشان اصلاً در این سیاهه جایی ندارند؛ حتی تولیدکننده‌ها هم سهمی از این امتیازات دولتی ندارند. در این وانفسا کار به جایی رسیده که باشگاه ورزشی، لاستیک اتوموبیل وارد می‌کند؛ یا خیلی واردات غیرضروری و بی‌حساب و کتاب دیگر انجام می‌شود؛ مشخص است که هنوز هم به نظارت بر اقتصاد معتقد نیستند.

از همه مهم‌تر این است که منِ کارگر که در این چند دهه چیزی نبُرده‌ام. ما کارگران که ثروت‌مان چند برابر نشده که هیچ، قدرت خریدمان سال به سال کمتر هم شده؛ حالا حتماً توقع دارند ما پیشقدم شویم و سرمایه‌ی نداشته‌مان را تقدیم کنیم.»

 جعفر ابراهیمی، فعال صنفی معلمان:

«باید اول بررسی شود که خطاب آقای نوبخت با کیست؟ اگر خطاب ایشان یا اکثریت جامعه یا همان نود درصدِ بی‌نصیب جامعه است که باید گفت مردم نه چیزی عایدشان شده و نه چیزی دارند که بخواهند تقدیم کنند؛ با توجه به این تورم حاکم و گرانی‌های اخیر، مردم در امورات روزمره‌شان درمانده‌اند.

در حالت کلی به نظر من، حرف آقای نوبخت درست است ولی این حرف را نباید خطاب به «همه مردم» بگوید؛ این را باید خطاب به باندهای قدرت و کسانی که در طول دهه‌های گذشته از رانت‌های مختلف برخوردار بوده‌اند، بگوید. حتی این سرمایه‌ای که بعد از برجام آزاد شد، هرگز سر سفره مردم، سر سفره کارگر و معلم نیامد و ما باید از دولت آقای نوبخت و از دولت‌های گذشته بپرسیم شما سرمایه‌های مردم ایران را صرف چه هزینه‌هایی کرده‌اید.

نکته مهم این است که اگر دولتی واقعاً «مردمی» و مورد اعتماد مردم باشد، که نمونه آن در تاریخ معاصر، دولت مصدق است، مردم در موقع بحران با طیب خاطر به کمک دولت می‌آیند؛ ولی وقتی که دولت طرف اعتماد مردم نباشد و مردم را فقط برای پای صندوق‌های رای بخواهد، طبیعی‌ست که مردم اگر سرمایه اندکی هم داشته باشند، اعتماد نکنند و به دولت ندهند. در زلزله کرمانشاه و سرپل‌ذهاب، مردم به نهادهای دولتی اعتماد نکردند که یک پتو یا تن ماهی تحویل نهادهای دولتی بدهند و دیدیم که انجمن‌های مردم‌نهاد وارد میدان شدند، حالا چطور توقع دارند که سکه و ارز بیاورند برای خزانه دولت؟ «اعتماد مردم» سرمایه ای‌ست که اگر از دست برود، به راحتی به دست نمی‌آید.

از همه اینها بگذریم؛ وقتی به صورت سیستماتیک و کاملاً برنامه‌ریزی‌شده، همه اموال عمومی را «پولی‌سازی» و از مردم سلب مالکیت می‌کنند، روی چه حساب از مردمِ سلب مالکیت‌شده می‌خواهند که چیزی به دولت ببخشند؟»

بیژن امیری، فعال صنفی بازنشستگان (بازنشسته خودروساز):

«مردم در این سال‌ها سهمی از امتیازات نبرده‌اند بنابراین به این حرف‌ها نمی‌توانند اطمینان کنند. بهتر است به آنها که ارز دولتی برای واردات می‌دهند، از همان‌ها بخواهند که به دولت کمک کنند. بهتر است از آن کسی که یک‌جا به او چند هزار سکه فروخته‌اند، بخواهند که چند سکه ناقابل را به دولت برگرداند.

مردم به زور سیلی صورت‌شان را سرخ نگاه داشته‌اند؛ از کجا بیاورند که به تولید کمک کنند؟ این حرف‌ها نشان‌دهنده این است که تصمیم‌گیرندگان اقتصادی، دیدگاه جامعی از زندگی مردم ندارند. این خواسته ها نشان‌دهنده افکار ارتجاعی برخی آقایان است. مگر ما در این چند دهه نفت نداشته‌ایم؛ صادرات نداشته‌ایم؛ سرمایه نداشته‌ایم؛ این پول‌ها کجا رفته که حالا دست به دامان مردم شده‌اند؟

 خانواده من ساکن مسکن مهرِ هشتگرد کرج است؛ اینجا همه کارگرند و یا در نهایت معلم و پرستار؛ همسایه کارگرِ من، آپارتمان بی‌کیفیت را با قسط و وام تحویل گرفته، حالا پول ندارد در این گرمای تابستان، کولر بخرد و نصب کند؛ از کجا بیاورد به دولت کمک کند؟ ما اینجا آب آشامیدنی را از تانکر می‌خریم؛ مدرسه نداریم؛ مسجد نداریم؛ فضای سبز نداریم؛ برای ما چه کرده‌اند که حالا می‌خواهند پس بگیرند!؟»

افزودن نظر جدید