این عملیات در روز ۵ مردادماه سال ۶۷ با موفقیت کامل انجام شد، و مهم ترین دستاورد آن نابودی بخش عمدهای از منافقین بود.در ادامه بخشی از گفتگوی سردار علیمحمد نائینی، مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران و رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، درباره عملیات مرصاد را می خوانید.
سردار آیا آمریکاییها علاوه بر صدام از منافقین هم حمایت میکردند؟
در آن روزها آمریکاییها هم در خلیج فارس فعالیتهایی داشتند که حاکی از همکاری منافقین با آمریکاییها بود. با نقشههای به دست آمده از چندتن از منافقین که در حین حمله به خط ما به درک واصل شدند، مشخص شد که منافقین، تهران را هدف اصلی قرار دادهاند و نقشهها و تقسیمبندیهای تهران را در قالب لشکرهای پوشالی ۲۰ یا ۳۰ نفره به عنوان هسته اصلی لشکر تنظیم کردهاند. با فرض بر اینکه در کرمانشاه، همدان و بقیه نقاط کشور لشکرهای خودشان را سازماندهی میکنند و مردم هم از آنها استقبال خواهند کرد، اقدام به انجام عملیات کردند.
منافقین در این عملیات نیروهای خود را برای رسیدن به تهران و طی کردن مسافت ۸۰۰ کیلومتری سازماندهی کرده بودند و برای تحقق این کار هم چندین قرارگاه پیش بینی کردند. برای هر شهر و مرکز استان در طول مسیر تا تهران فرمانده تعیین کرده بودند. پس برای آغاز عملیات چهار الی پنج هزار نفر را با تجهیزات خودروی و نظامی بسیار پیشرفته به راه انداختند. این کار آنها همراه با یک موج عملیات روانی و رسانهای بود. عملیات منافقین مهمترین بحران در پایان جنگ ایران با عراق بود که با لطف خداوند از آن عبور شد و شکست عجیبی بر آنها تحمیل شد. عملیاتی که قرار بود اولین درگیریهای آن براساس جلسه توجیهی ابریشمچی در اطراف قزوین - تهران انجام شود، با مقاومت مردمی و نیروهای پاسدار مستقر در عقبه یگانهای سپاه پاسداران در منطقه چهارزبر کرمانشاه در همان روز اول تهاجم متوقف شد.
باید این نکته را خاطرنشان کنم که تمامی فعالیت منافقین با تکیه بر وعده استکبار بود که اگر بتوانند در عمق کشور نفوذ کنند با حضوری که آمریکاییها در خلیجفارس داشتند و آمادگی ارتش بعثی بتوانند زمینه لازم را در جهت براندازی نظام مهیا کنند.
سردار با توجه به حضور شما در این عملیات، لطفا کمی بیشتر درباره حوادث میدانی آن توضیح بفرمائید.
من همزمان با عملیات مرصاد رئیس ستاد سپاه چهارم بودم. فرمانده این سپاه محمد شعبانی و اسدالله ناصح قائممقام آن بود. ساعت ۱۲ روزسوم مرداد ۱۳۶۷ بود با هدف بازدید از جبهه سرپل ذهاب به خط مقدم رفتم. در حین بازدید در دیدگاه ارتفاعات کله داود که مشرف بر دشت ذهاب بود، قرار گرفتیم. همراه بنده آقای اکبر حسینی " بهروز عباسی" فرمانده سابق کرند حضور داشتند. آرایش تانکهای عراق به سمت ایران پشت ارتفاعات و در دشت ذهاب کاملا آرایش آفندی بود و به همین دلیل هم ما تصوری غیر از حمله احتمالی عراق نداشتیم و این تهاجم هم در چند روز قبل در جبهه گیلانغرب و ایلام توسط ارتش عراق انجام شده بود.
از طرفی، چون قصرشیرین و سرپل ذهاب چند روز قبل از تهاجم منافقین توسط ارتش عراق مجدد تصرف شده بود و هدف مهم و نزدیکی وجود نداشت برای ما سئوال بود، این آرایش آفندی برای چه هدفی است. نمیدانستیم این آرایش فریب است و در عمق منافقین آماده حرکت شده اند. همچنان که اشاره شد، همزمان با تهاجم عراق در منطقه جنوب بعد از پذیرش قطعنامه، ارتش عراق در غرب هم تهاجم خود را در آن روزها آغاز کرده بود و اکثر یگانهای عملیاتی در جنوب و در محورهای تهاجم ارتش عراق ماموریت مقابله با تهاجم مجدد ارتش عراق را در پایان جنگ داشتند.
در غرب همزمان با تهاجم در جبهههای جنوب، ارتش بعث منطقه گیلانغرب را دور زد و جاده مواصلاتی با ایوانغرب را مسدود کرد. دشمن در منطقه ایلام پیشروی گسترده داشت. همزمان قصرشیرین و سرپل ذهاب را مجدد اشغال کرد. مسئولیت خط پدافندی غرب کشور به عهدهی ارتش بود. ارتش عراق قبل از حرکت منافقین خطوط پدافندی را درهم شکست و منافقین مسئولیت شکستن خط پدافندی را نداشتند. ارتش عراق از ارتفاعات آق داغ عبور میکند و با عبور از سه تنگه پیشگان، باویسی و حمام، دشت ذهاب را میبندد.
هنگام اذان ظهر بود که ما بعد از بازدید از خط به پادگان آموزشی کربلا محل تلمبه خانه نفتی پاطاق رسیدیم. نماز و ناهار در پادگان بودیم. حوالی ساعت ۱۴ بود که آتش شدید توپخانه عراق روی مسیر جاده سرپل تا پاطاق آغاز شد. همزمان هوایپماهای عراقی تمام مقر یگان ها، دژبانی مسیر پاطاق سرپل ذهاب و محل قبضههای پدافند هوایی و مسیر جاده سرپل ذهاب تا کرند غرب را زیر آتش گرفت و روستای دیره و زرده سمت راست جاده بالا طاق را بمباران شیمیایی کردند. هدف این بود که همهی مقاومتهای احتمالی در مسیر حرکت منافقین نابود و کاملاً مسیر بر روی جاده به سمت کرمانشاه برای منافقین هموار شود.
خاطره ای از حضور رهبر انقلاب در این عملیات دارید؟
آقای شوشتری گفتند؛ دوباره برگشتم خدمت مقام معظم رهبری، ایشان گفتند چرا شما بهم ریختهاید؟ عرض کردم مجدداً: تلفن از غرب بود، بچهها میگویند؛ دشمن در حال پیشروی است، ولی گزارشات متناقض است، نمیتوانیم به درستی تجزیه و تحلیل کنیم. ایشان (مقام معظم رهبری) در جواب گفتند: من فکر میکنم که منافقین هستند، شما بروید و مطمئن شوید. من رفتم و گزارشات را گرفتم، برگشتم خدمت آقا و گفتم بله، منافقین هستند. هدف منافقین تهران است. شهید شوشتری در آن جلسه به ما گفت؛ نکته قابل توجه این بود که مقام معظم رهبری در همان روز اول و ساعات اولیه تهاجم منافقین متوجه هدف آنها که تهران است، شدند در حالی که ما پس از انجام عملیات و با به دست آوردن مدارکی از دشمن پی بردیم که هدف اصلی آنها از این عملیات تهران بود. پیشبینی رهبر انقلاب که محقق شد
مقام معظم رهبری و آقای محسن رضایی به من گفتند شما سریع خودتان را به کرمانشاه برسانید. من هم به دستور ایشان حرکت کردم. آقای هاشمی هم در همین اثنا از طریق برادر رشید و شمخانی که در کرمانشاه با ایشان بودند، با من تماس گرفتند و گفتند که سریعا خودم را به منطقه برسانم. قرار شد رانندهای مرا به ایستگاه امیدیه برساند که از آنجا با هواپیما مرا به کرمانشاه برسانند. به راننده (برادر باغشنی از اهالی روستاهای نیشابور) گفتم که مرا به پادگان امیدیه ببرد و به ایشان تاکید کردم که دوراهی بهبهان - امیدیه را فراموش نکند. خسته بودم و خوابیدم، وقتی بیدار شدم دیدم در بین گردنههای بهبهان هستیم. ایشان خیلی ناراحت شد که مسیر را اشتباه آمده. خودم نشستم پشت فرمان و آمدیم به امیدیه، متاسفانه هواپیمایی که آمده بود دنبال من به اشتباه شخص دیگری (مرحوم آقای فخرالدین حجازی) را برده بود.
ماجرای مهمان اشتباهی با یک پرواز اشتباه
با آقایان رشید و شمخانی تماس گرفتم و با آقای هاشمی صحبت کردم، ایشان خیلی عصبانی شدند و گفتند که سریعا خودم را به منطقه میرسانم. به خلبانها نگفته بودند که چه کسی را باید منتقل کنند، به خاطر اینکه مسئله سری باشد نام مهمان را ذکر نکرده بودند و اشتباهی ایشان را به قصد تهران برده بودند. با هواپیما که تماس گرفتیم، خلبان گفت باید به تهران بروم و بنزین بزنم و دوباره برگردم و من مجبور شدم صبرکنم.
بالاخره از امیدیه با هواپیما به قصد کرمانشاه حرکت کردیم. در بین راه خلبان گفت «به من دستور دادند که حق ندارید کرمانشاه بروید و باید هواپیما را در همدان بنشانید» به خلبان گفتم «من باید هرچه سریعتر به کرمانشاه بروم شما به مسئولیت خود من بروید آنجا. خلبان گفت: «به شرط آنکه در برج مراقبت کسی باشد که مرا راهنمایی کند، برج تعطیل نباشد و بتوانیم بنشینیم» نزدیک کرمانشاه از برج با ما تماس گرفتند و برخلاف تصور از ورود به فرودگاه ممانعت میکردند و با لحن ناسزا ما را از این کار منع میکردند. چون در صورت فرود هواپیما، فرودگاه توسط دشمن بمباران میشد، ولی ما چارهای جز فرود نداشتیم.
علیرغم مخالفت زیاد برج مراقبت، وارد فرودگاه شدیم در حالی که فرودگاه بمباران میشد. شهید شوشتری گفتند؛ کرمانشاه محشر بود، در طول دوران دفاع مقدس هیچ روزی را مثل آن روز ندیدم. جمعیت کرمانشاه و شهرستانهای اطراف به خارج از شهر هجوم آورده بودند. صحنههایی که نمیشود به تصویر کشید و یا بیان کرد را من به چشم میدیدم. مردم از کرمانشاه خارج شده بودند و کسانی که وسیله نداشتند خانوادهشان را به هر وسیلهای به هر مقصدی، سعی داشتند که از شهر خارج کنند.
از نقش شهید صیاد شیرازی و نیروی زمینی ارتش در عملیات مرصاد برای ما بگویید.
شهید صیاد شیرازی بدلیل آنکه از فرماندهی نیروی زمینی رفته بود و در آن مقطع عضو شورای عالی دفاع بود، اختیاری دربکارگیری یگانهای ارتش نداشت، ولی بدلیل احساس تکلیف ودلسوزانه، برای کمک به منطقه آمده بود. در این عملیات، آن شهید عزیز، راهنمایی دو بالگرد کبری را با کمک مرحوم سردار شعبانی برای شناسایی دشمن به عهده گرفت و پس از این اقدام، هوانیروز ارتش زیر نظر فرماندهی خود، به انجام ماموریت ادامه داد. در تمام مدت عملیات منافقین، یگانها، نیروها و فرماندهان سپاه و بسیج در صحنه عملیات بودند.
حضور دلسوزانه، متعهدانه و انقلابی شهید صیاد شیرازی در منطقه عملیاتی مرصاد باعث کینه این وطن فروشان از این امیر دلاور ارتش جمهوری اسلامی شد و نهایتاً همین منافقین ایشان را ترور و به شهادت رساندند.
افزودن نظر جدید