نگاهی به دولت شهیدان باهنر و رجایی

شرق نوشت: آقایان محمدعلی رجایی، رئیس‌جمهور و باهنر نخست‌وزیر و اعضای هیئت دولت با امام خمینی دیدار کردند. امام پس از استماع گزارش آقایان رجایی و باهنر از وضعیت دولت و امور جاری کشور فرمودند: «... مردم به جای برنامه‌دادن، عمل می‏‌خواهند. هیچ دیگر عذری شما نداری...»؛ اما حادثه بمب‌گذاری هشتم شهریور به دولت رجایی و باهنر فرصت عمل نداد.

دولت رجایی به نخست‌وزیری باهنر کوتاه‌ترین دولت جمهوری اسلامی تا‌کنون بوده است. البته اگر سرپرستی موقت آیت‌الله کنی را بر دولت که از شهریور تا آبان سال 60 طول کشید، مستثنا کنیم. شهید رجایی در دومین دوره‌ انتخابات ریاست‌جمهوری اکثریت آرای مردم را به خود اختصاص داد و شهید باهنر را مأمور تشکیل کابینه کرد. او پیش‌تر تجربه نخست‌وزیری دولت بنی‌صدر را در کارنامه خود داشت. دولت دوم جمهوری اسلامی ایران به ریاست‌جمهوری محمدعلی رجایی و نخست‌وزیری محمدجواد باهنر تنها در یک دوره کوتاه‌مدت ۲۸‌روزه دوام داشت. بعد از برکناری ابوالحسن بنی‌صدر و برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در مرداد ۱۳۶۰، رجایی از روز ۱۲ مرداد وارد نهاد ریاست‌جمهوری شد و باهنر را به‌عنوان نخست‌وزیر خود به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد؛ اما در روز هشتم شهریور ۱۳۶۰ در پی انفجار در دفتر نخست‌وزیری جمهوری اسلامی ایران که توسط عوامل سازمان منافقین انجام‌ شده بود، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر و برخی دیگر از مقامات دولتی و نظامی وقت ایران شهید شدند و دولت از رسمیت افتاد. چند روز بعد دولت موقت محمدرضا مهدوی‌کنی قوه مجریه را بر عهده گرفت و تا هفتم آبان ۱۳۶۰ که دولت سوم جمهوری اسلامی ایران زمام امور را در دست گرفت، به فعالیت خود ادامه داد.

محمد میرمحمد‌صادقی، وزیر کار و امور اجتماعی کابینه‌های شهید رجایی و شهید باهنر، معتقد است وقوع حادثه هفت تیر و شهادت آیت‌الله بهشتی و بسیاری از مقامات کشوری، مردم را جریحه‌دار و حضور آنان پای صندوق‌های رأی را افزایش داد و مردم را به انتخاب رجایی مصمم‌تر کرد.
با دولت رجایی مسیر انقلاب و تعلق جناح اکثریت مجلس شورای اسلامی به نیروهای موسوم به خط امام (ره) که رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر هم متعلق به آنها بودند، به نظر می‌رسید انقلاب وارد مرحله‌ نوینی از استقرار و تثبیت خود شده است. برنامه‌های دولت شهید باهنر هم این موضوع را روشن می‌کند؛ زیرا در مقایسه با برنامه‌های دولت شهید رجایی ‌بسیار مفصل و دقیق‌تر است؛ گرچه فرصت اجرایش را نیافت. رجایی به دنبال تشکیل دولت رفاه بود. حقوق کارگران با وقوع انقلاب از 500 تومان به هزارو 500 تومان افزایش یافت و حقوق وزرا از 25 هزار تومان به هفت هزار تومان کاهش پیدا کرد. در واقع سعی شد فاصله طبقاتی کاهش پیدا کند.
سال‌ها بعد عده‌ای اصرار داشتند دولت احمدی‌نژاد را منتسب و شبیه به رجایی بدانند. خود احمدی‌نژاد هم سعی داشت چنین تصوری از خودش ایجاد کند؛ اما در عمل شباهتی در کار نبود؛ مثلا وقتی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی را منحل کرد، بهزاد نبوی همکار رجایی گفت: «در دولت شهید رجایی انحلال مدیریت و برنامه‌ریزی اصلا مطرح نبوده؛ بلکه عملکرد وزیر تحمیلی بنی‌صدر مطلوب ارزیابی نمی‌شد. سخنگوی دولت شهید رجایی با رد اظهارات احمدی‌نژاد مبنی بر پیگیری انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی توسط دولت شهید رجایی، گفته بود: «من در آن زمان نقش مؤثری در تدوین برنامه‌های شهید رجایی داشتم و اثری از انحلال سازمان برنامه و بودجه در برنامه‌های ایشان نبود، البته این نکته را باید یادآوری کنم که در زمان شهید رجایی برنامه و بودجه به‌صورت وزارتخانه اداره می‌شد و وزیر داشت. داستانی که آقایان به آن استناد می‌کنند، مربوط می‌شود به عملکرد وزیر وقت برنامه و بودجه که مورد تأیید بسیاری از وزرای اجرائی آن موقع مثل شهید کلانتری، شهید عباسپور، شهید قندی و بقیه دوستان نبود. این مخالفت هم به دلیل تن‌ندادن اعضای دولت به برنامه‌ریزی نبود؛ بلکه مشکل در کند‌بودن تخصیص‌ها با وجود نبود کسری بودجه و احیانا اعمال سلیقه در اداره برنامه و بودجه بود. حتی خود آقای رجایی هم از عملکرد سازمان برنامه و بودجه ناراضی بود؛ اما چون این وزیر از سوی بنی‌صدر تحمیل شده بود، نمی‌توانست آن را تغییر دهد. به گفته او، در یکی از جلسات هیئت دولت، وزرای اجرائی پیشنهاد کردند که اختیار تخصیص بودجه از سازمان مدیریت گرفته شود و این به رأی گذاشته شد، اکثریت هم رأی دادند؛ اما من به یاد ندارم که این مصوبه اجرائی شد یا نه. همچنین در سال ۶۰ با تصویب هیئت دولت تدوین بودجه سالانه بر عهده نخست‌وزیر گذاشته شد که شهید رجایی بنده را مأمور این کار کرد و من هم دکتر بانکی را مسئول تدوین بودجه کردم، دکتر بانکی با استفاده از معاونان و بدنه وزارت مدیریت و برنامه‌ریزی، بودجه آن سال را با همان سرفصل‌ها تدوین کردند».
سرنوشت  عجیب  وزرای رجایی   و   باهنر
محمدجواد باهنر در مصاحبه با مجله «پاسدار انقلاب» گفته بود: «ما برای تشکیل کابینه جدید و تصمیم‌گیری درباره‌ وزرای گذشته مشورت‌های فراوانی با افراد صاحب‌نظر و همچنین انجمن‌های اسلامی، نهادهای انقلابی، نمایندگان مجلس و مسئولان متعهد و صدیقمان کرده‌ایم و می‌کنیم؛ اما همه پیشنهادها و اظهارنظرهای گوناگونی که انجام می‌شود و متأسفانه مواردی هم سراغ داریم که حتی از طرف جناح‌های اسلامی و نهادهای انقلابی در موارد خاصی نظرهای مخالف با یکدیگر داده می‌شود. ما برای اینکه اصالت انتخاب را رعایت کنیم، به همه این گزارش‌ها و پیشنهادها و اظهارنظرها با دقت گوش می‌دهیم و بعد با جمع‌بندی کلی این نظرات و از طرفی با توجه به مشکلات و اولویت‌هایی که وجود دارد، انتخاب نهایی را می‌کنیم و امیدواریم که در این انتخاب‌ها بیشترین هماهنگی وجود داشته باشد». همچنین در گفت‌وگویی که در روز 20 مرداد 1360 یعنی دو روز قبل از معرفی وزیران به مجلس با خبرنگاران انجام داد، اشاره کرد که: «ما با انتظار وسیع مردم و انقلاب که کابینه‌ای صددرصد مکتبی، قاطع و در خط امام و کسانی که بتوانند نیاز جامعه را درک کنند و متناسب با پیشرفت انقلاب حرکت کنند، مواجه هستیم...». در مصاحبه‌ای اختصاصی با خبرگزاری پارس به معیار انتخاب اعضای کابینه چنین اشاره می‌کند: «نظام جمهوری اسلامی برای پذیرفتن مسئولیت‌ها ضمن تأکید بر تعهد و ایمان اسلامی و داشتن روح انقلابی، تجربه، تخصص و کارایی را هم جزء شروط لازم محسوب می‌دارد و از این نظر تلاش شده است که در انتخاب مسئولان هر وزارتخانه شرایط یاد‌شده رعایت شود و این مسئله در ترکیب کابینه مشخص است».
با‌این‌حال مخالفت‌ها با کابینه پیشنهادی کم نبوده. هاشمی در خاطراتش می‌نویسد که بیشتر مخالفت‌ها با کابینه باهنر روی وزیر کشور، آقای مهدوی‌کنی و وزیر بهداری، آقای دکتر منافی دور می‌زد. مخالفت‌ها به خاطر کمبود امنیت و کمبود امکانات پزشکی است. دفاع هم خیلی قوی نبود، گرچه مخالفت‌ها هم سطحی و شعارگونه بود. آقای مهدوی‌کنی رنجیدند، مخصوصا از دفاع ضعیف آقای باهنر و حق هم با ایشان است. ایشان مایل نبود در کابینه باشد، به خاطر مشکل انتخاب وزیر کشور، ایشان را با اصرار نگه داشتند. کاندیداهای دیگر، آقایان بهزاد نبوی و علی‌اکبر ناطق‌نوری و رضا زواره‌ای بودند که هریک به دلایلی مخالفانی داشتند.
حضور پررنگ مؤتلفه‌ای‌ها در کابینه‌های دهه 60 برخلاف دهه‌های اخیر، با دولت رجایی و باهنر شروع شد و بسیاری از دولتمردان رجایی و باهنر در دولت بعدی هم سر کار باقی ماندند. وزیر آموزش و پرورش دولت رجایی و باهنر از مردان حزب مؤتلفه بود که توانست در دوره‌های اول، دوره سوم و چهارم راهی مجلس شورای اسلامی شود. او همچنین فرمان وزارتخانه آموزش و پرورش را در دولت شهید باهنر، مهدوی‌کنی و میرحسین موسوی در دست داشت. پرورش در سال ۹۲ بر اثر بیماری درگذشت. وزارت نیرو در دست غفوری‌فرد بود که در دولت میرحسین موسوی نیز آن را بر عهده داشت؛ اما از این کابینه استعفا داد. این مرد مؤتلفه‌ای در ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی نیز حضور داشت؛ اما از حضور در مجلس دهم باز‌ماند. او به‌عنوان چهره اصولگرا در عرصه سیاست شناخته می‌شود و در شورای عالی انقلاب فرهنگی مشغول به فعالیت است. حبیب‌الله عسگر‌اولادی، دبیر کل حزب مؤتلفه اسلامی، وزیر بازرگانی بود که در دولت موسوی هم این سمت را بر عهده داشت. او آبان 92 درگذشت. غرضی وزیر نفت بود و همچنین در دولت دوم میرحسین موسوی و دولت سازندگی عهده‌دار وزارت پست شد. او در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم و مجلس دهم به‌عنوان کاندیدا وارد میدان شد؛ اما نتوانست رأی کافی به دست بیاورد. محمدشهاب گنابادی در کابینه‌های شهید رجایی، شهید باهنر، آیت‌الله مهدوی‌کنی و مهندس میرحسین موسوی در سمت وزیر مسکن و شهرسازی بود. او هم‌اکنون در حوزه راه و ساختمان مشغول به فعالیت است. مهدوی‌کنی، وزیر کشور دولت باهنر، تا زمان زنده‌بودنش یعنی سال ۹۳ رئیس دانشگاه امام صادق و دبیر کل جامعه روحانیت بود. محمد میرمحمدصدقی وزیر کار دولت‌های محمدجواد باهنر و مهدوی‌کنی بود و سال‌ها رئیس اتاق تهران. هاشمی‌طبا وزارت صنایع را داشت و بعدا معاون رئیس‌جمهور در دولت هاشمی و همچنین رئیس سازمان تربیت بدنی در دولت اول سیدمحمد خاتمی و مشاور وزیر ورزش در دولت روحانی شد. موسی نامجو وزیر دفاع بود، او پس از شهادت مصطفی چمران، در جایگاه نماینده فرمانده کل قوا در شورای ‌عالی دفاع قرار گرفت. نامجو پس از پایان عملیات ثامن‌الائمه (ع)، در حادثه سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش در کنار سرلشکر فلاحی و سرتیپ فکوری، یوسف کلاهدوز و محمد جهان‌آرا به شهادت رسید. معادی‌خواه وزیر ارشاد بود و در دولت‌های مهدوی‌کنی و موسوی نیز سکان وزارت ارشاد را در دست داشت. او کسی بود که در دوران وزارتش پیشنهاد نام‌گذاری دهه فجر را طرح کرد. معادی‌خواه پس از وزارتخانه راهی بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی شد. محمدعلی نجفی وزیر آموزش عالی و در دولت مهندس موسوی وزیر فرهنگ و آموزش عالی و در دولت سازندگی هاشمی‌رفسنجانی وزیر آموزش و پرورش بود. ریاست سازمان برنامه در دولت خاتمی نیز سمتی بود که این چهره اصلاح‌طلب عهده‌دار شد. حسن روحانی نیز هنگام معرفی کابینه، نجفی را به‌عنوان گزینه وزارت آموزش و پرورش به مجلس معرفی کرد که مجلس با اختلاف آرای کم با حضور او در این وزارتخانه موافقت نکرد. او این روزها دوره محکومیت خود را به اتهام قتل در زندان سپری می‌کند. میرحسین موسوی نخست‌وزیر بعدی، وزیر خارجه بود. او این روزها را در حصر می‌گذراند. محمد سلامتی جزء هیئت مؤسس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران یک گروه سیاسی اصلاح‌طلب بود. او علاوه بر دولت شهید رجایی در کابینه شهید باهنر، آیت‌الله مهدوی‌کنی و دولت اول میرحسین موسوی نیز سکان وزارتخانه کشاورزی را بر عهده داشت. 
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پس از اتفاقات سال ۸۸ منحل شد. هادی منافی علاوه بر دولت رجایی به‌عنوان وزیر بهداشت میرحسین موسوی هم شناخته می‌شود و مسئول تیم پزشکی امام (ره) نیز بود. او اکنون به حرفه خود یعنی همان پزشکی مشغول است.

 

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید