روایت شرق از ترفندهای احمدی‌نژاد

حامد طبیبی در شرق نوشت: انتشار یک‌خبر یا «شنیده» از «اقدام احتمالی» مرد ساکت این روزهای عالم سیاست در ایران کافی است تا سیل واکنش‌های اصولگرایان را به راه بیندازد. از دیدار احتمالی با علی‌اکبر ناطق‌نوری برای «دلجویی» تا لابی رییس‌دولت سابق برای دیدار با رییس‌جمهور دوران اصلاحات؛ از حضور «سرزده» در مرقد بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی و دیدار با «یادگار» ایشان و اهدای هدایای غیب‌شده نهاد ریاست‌جمهوری به این مجموعه تا انتخاب «صادق خرازی» به ریاست دانشگاه لغومجوزشده «ایرانیان». بلافاصله پس از آن، اصولگرایان بلندگویی به دست می‌گیرند و خطاب به مردم می‌گویند «این همان مردی است که در روزهایی که باید چنین می‌کرد، چنان کرد!»
همه آنهایی که محمود احمدی‌نژاد و شیوه‌های منحصربه‌فرد او، در رفتارهای فردی و سیاسی‌اش را می‌شناسند به‌خوبی می‌دانند انتشار این‌دست اخبار از یک‌سو و سکوت توام با لبخند به همراه دست‌کشیدن به سر خبرنگاری که از او یک سوال سیاسی در حاشیه یک مجلس ترحیم پرسیده است از سوی دیگر را باید جزیی از رفتار‌شناسی رییس‌دولت سابق ارزیابی کرد و نه بیشتر. تبدیل‌شدن وی به «شاگرد اول مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام» و مشارکت در مباحث مجمع‌تشخیص‌مصلحت را باید با «عیار» همان روزهایی سنجید که وی بر روی صندلی خود در اتاق رییس‌جمهور در «نهاد» می‌نشست و صراحتا وزرای خود را از حضور در هر جمعی که آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی قرار بود به آنان اجازه سخن‌گفتن بدهد؛ منع می‌کرد.
 
روزهایی که پس از سفر موفقیت‌آمیز «آیت‌الله» به عربستان‌سعودی برای کاهش تنش‌ها، وی صراحتا به منوچهر متکی، وزیرخارجه خود دستور می‌دهد تا خبر کذب انگشت‌نگاری از آیت‌الله ری‌شهری را منتشر کند تا برای تحت‌الشعاع‌قراردادن دستاوردهای سفر، خوراک لازم جهت رسانه‌های همسو «تهیه» شود. داستان تلاش او برای دیدار با سیدمحمد خاتمی را باید از پنجره غبارگرفته همان روزهایی دید که واضع اندیشه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» در تلاش بود برای ایفای نقش در راستای منافع ملی ایرانیان راهی یک سفر خارجی شود اما انواع و اقسام محدودیت‌ها علیه او اعمال می‌شد تا مبادا؛ چهره‌ای که احمدی‌نژاد از ایران در جهان ساخته بود - با نقش‌آفرینی خاتمی - اندکی به سود ملت ایران، تلطیف شود.
 
خبر اعطای ریاست دانشگاه «خیالی» ایرانیان به صادق خرازی به‌عنوان دیپلماتی که احمدی‌نژاد نمی‌خواست حتی چهره او را ببیند شبیه اعلام مخالفت او با، توقیف مطبوعات و آزادی فعالیت سیاسی احزاب در دولت وی است. فعالان سیاسی، جوانان منتقد و آگاه دارای تحلیل سیاسی، نخبگان فرهنگی، اجتماعی و دانشگاهی و حتی عموم ملت ایران می‌دانند نیازی نیست به این‌دست اخبار واکنشی نشان دهند. آنان نیک می‌دانند فردی که در مقام رییس‌دولت در شب «مناظره»، هر آنچه روا نبود را آن هم به شکلی اغراق‌شده و غیرواقعی، به چند شخصیت حقیقی و حقوقی نسبت داد تا پیکان فضای دوقطبی انتخاباتی را بار دیگر، به سوی هاشمی‌رفسنجانی بچرخاند.
 
او می‌خواست «مدیریت شوک» را تداوم بخشد و خود را مظلوم و تنها در برابر همه جریان‌ها و دولت‌های قبل از خود معرفی کند، حتما امروز هم «نقشه‌ای» دیگر در سر دارد. همه اینها مشخص و مبرهن است اما آنچه این «بازی» را جذاب‌تر می‌کند، «واهمه» جریان اصولگرا از این اخبار است. از محمدرضا باهنر گرفته تا محسن کوهکن و دیگران به شکلی عجیب در «دام» پهن‌شده از سوی جریان رسانه‌ای هوادار رییس دولت سابق می‌افتند و مدام یادآوری می‌کنند عمر سیاسی «شهردار سابق تهران» به پایان رسیده و این دست‌وپا‌زدن‌های وی، «بی‌فایده» است. 
 
البته باید این «ترس» اصولگرایان از بازگشت احمدی‌نژاد و نگرانی از تبلیغ انتساب وی به گفتمان اصولگرایی را درک کرد. میراث «دوران» احمدی‌نژاد در همه حوزه‌های اقتصادی، دیپلماسی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی چنان آثاری از خود بر جای گذاشته که یادآوری آن برای جامعه ایران در هر زمانی به قول فردوسی بزرگ «یکی داستان پر از آب چشم» خواهد بود. حالا اصولگرایان ناچارند، «صورت مساله» را پاک کنند، ناگزیرند برای زدودن «خاطره آن هشت‌سال» از ذهن مردم، «جزء اول خبر» را سانسور کنند چرا‌که چه بخواهند و چه نخواهند، رییس دولت‌های نهم و دهم، وصله تن آنهاست.
 
این نکته‌ای است که کسی مثل احمدی‌نژاد به خوبی آن را می‌داند و فعالیت‌های امروز و فردای خود را با لحاظ آنچه به مدد حضور چندین ساله در «تشکیلات جناح اصولگرا» و هشت‌سال دولت‌داری فرا گرفته، ساماندهی کرده است. او دنبال «بازسازی وجهه» خود با همان شیوه «جداکردن حساب خود» از جریان اصولگرا و رفتن سراغ «چهره‌ها» است.

افزودن نظر جدید