- کد مطلب : 1008 |
- تاریخ انتشار : 27 خرداد, 1392 - 16:09 |
- ارسال با پست الکترونیکی
چهارعاملی که روحانی را رییس جمهور کرد
مجتبی لشکربلوکی*
اما به راستی چرا روحانی برنده انتخابات شد؟
خاتمی اگر رییس جمهور شد، مظلوم بود، خندهرو بود، دوست داشتنی بود و سید.
هاشمی اگر رییس جمهور شد، اقتدار و اعتبار بسیار بالایی در جامعه داشت و همه او را می شناختند.
قالیباف اگر رییس جمهور می شد میشد گفت که عملگرایی اش او را رییس جمهور کرده است. وی کارهایی میکرد که در چشم بود.
ولایتی پشتوانه 16 سال وزارت را داشت.
رضایی، به اعتراف دوست و دشمن کاملترین برنامهها را داشت و از همه کاندیداها باسابقه تر بود و رییسجمهور شدنش یک توجیه منطقی داشت.
و روحانی نه مظلومیت و سیادت خاتمی را داشت، نه اعتبار هاشمی را، نه سابقه ولایتی، نه برنامه رضایی و نه عملگرایی تکنوکرات منشانه قالیباف را.
اما روحانی چگونه رییس جمهور شد؟ این سوال حتی سوال مردمی بود که به وی رای دادهاند. در صف رای دادن که ایستاده بودم، کسی که میخواست به روحانی رای دهد می¬گفت من تا یک ماه پیش وی را نمیشناختم و اکنون میخواهم به او رای بدهم. او میگفت روحانی در این چندین سال کجا بوده است؟ شنیدهام که وی دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده است و سوال او این بود که اصلا این شورا کجاست و کارش چیست؟
4 پایه موفقیت روحانی
به گمان من برد روحانی 4 پایه داشت و 4 نفر روحانی را رییس جمهور کردند.
عامل اول: انصراف عارف
تا پیش از انصراف عارف، هیچ امیدی به برد وجود نداشت. مجموع رای اصلاح طلبان و اعتدال خواهان 20% بود. اما همه چیز بعد از آن تغییر کرد. کافیست به کامنتهایی که در سایت-ها در قبال خبر عارف آمده است مراجعه کنید. مردم و اصلاح طلبان به این جمعبندی رسیدند که می¬شود با یک کاندیدا حضوری آبرومندانه در انتخابات داشت. کسی به برنده شدن اطمینان قطعی نداشت اما حضور با یک کاندیدا، حتی اگر به شکست منجر میشد، حضوری قدرتمندانه میبود و یک اقلیت قوی شکل میگرفت. انصراف عارف نه تنها تمام سرمایه وی را پشت روحانی قرار داد بلکه یک گردباد ایجاد کرد که رایهای ناامید را هم به درون این گردباد کشید. گردبادی که خانه های رویایی برخی را بر سرشان خراب کرد.
عامل دوم: حمایت همزمان خاتمی و هاشمی
مظلومیت خاتمی در این 4 سال و رد صلاحیت هاشمی باعث ناامیدی شده بود و البته تجمیع یک انرژی در بدنه جامعه. این انرژی جمع شد و البته تخلیه نشد. بعد از انصراف عارف، پیاپی و همزمان دو رهبر معنوی اصلاحات از روحانی حمایت کردند. این حمایت همزمان، جامعه را به این جمع¬بندی رساند که میتوان به کسی اعتماد کرد که تا به حال آن را نمیشناختند و در ضمن به کسی رای میدهند که همه افرادی که خاتمی و هاشمی را قبول دارند رای میدهند. این بار مردم احساسی رای ندادند، بلکه کاملاً عقلایی رای دادند و به عقل جمعی اعتماد کردند. نکته مهم این حمایت این بود که در زمان مناسبی صورت گرفت، زمانی که فرصت اتحاد اصول گرایان را از آنان گرفت.
عامل سوم: جلیلی.
ممکن است این دلیل برای شما عجیب باشد. اما برای هر اتحاد باید دشمن مشترکی باشد. البته من نمیخواهم جناب آقای دکتر جلیلی را در مقام دشمن بنشانم که وی از دلسوزان میدانم. منظورم این است که جلیلی حرفهایی میزد که کاملا متفاوت با رویکرد روحانی و اندیشه هایش بود. روحانی نشان داده بود که کشور باید راه تعامل را برگزیند. برخی از مردمی که به روحانی رای دادند در اصل به خاطر رای نیاوردن جلیلی آمده بودند. مردم به تعامل با جهان رای دادند و به برخورد و تضاد با جهان نه گفتند. این مردم نیز استقلال را ارزش می دانستند اما آن را تنها ارزش نمیدانستند در کنار استقلال، آزادی و پیشرفت نیز برای آنان مهم بود. از نظر مردم پرونده هستهای مهم بود اما نه مهمتر از امنیت و تمامیت ارضی کشور. از منظر آنان دستیابی به انرژی هستهای، وسیله پیشرفت بود نه خود پیشرفت. بدین ترتیب جلیلی، انگیزهای بود برای بسیاری از افراد که پای صندوقهای رای بیایند. آنهايي که جلیلی را میشناسند، میدانند که وی فردی محجوب، خوب و پرهیزگار است اما آنچه در این انتخابات از وی به ترسیم کشیده شد، چیز دیگری بود.
عامل چهارم: عملکرد جریان اصولگرای حاکم
هیچ ناظر منصفی نمی¬تواند انکار کند که تمام مناصب در این چندسال در اختیار اصولگرایان قرار گرفته بود: صداوسیما، قوه قضائیه، قوه مجریه، قوه مققنه، نیروهای نظامی و انتظامی، رسانهها و شوراهای عالی. و روحانی نشان داد که با عملکرد موجود زاویه دارد. در گفتگوی ويژه به رسانههای ملی اعتراض کرد. رسانه ملی را رسانه میلی خواند، به حاکم شدن نگاه امنیتی در فرهنگ، سیاست و هنر انتقاد کرد. عملکرد و سیاست خارجی کشور را مشکلدار خواند. خود را یک حقوقدان معرفی کرد و نه یک سرهنگ. و این زمانی پُررنگتر میشد که مردم میدانستند او کسی بود که توسط همین اصولگرایان کنار گذاشته بود. بنابراین وی به راحتی توانست خود را به عنوان مخالف وضعیت موجود معرفی کرد. البته دیگر کاندیداها نیز سعی کردند تا خود را منتقد نشان دهند اما نتوانستند خود را از عملکرد و جریان حاکم جدا نگه دارند.
کوتاه سخن آنکه؛
• روحانی نه از روی احساسات که از روی تعقل عمیق مردم انتخاب شد.
• روحانی نه به خاطر آن که مردم شناخت مناسبی از وی داشتند، بلکه به خاطر سرمایه اجتماعی خاتمی و هاشمی انتخاب شد.
• بخشی از رای روحانی به خاطر ترس از تشدید تقابل با جهان بود.
• روحانی به خاطر شکستن حاکمیت یکپارچه یک جریان رای آورد.
• و همه این زنجیره یعنی حمایت پیاپی خاتمی، هاشمی، اصلاحطلبان و تحولخواهان که آن را زنجیره امید مینامم با انتخاب استراتژيک عارف شروع شد. جایی که عارف شجاعانه عقلانیت و اخلاق را با یک تصمیم معنا کرد.
*دکتری مدیریت استراتژيک و استاد دانشگاه
دیدگاهها
رئیس جمهور ما دکتر عارف هست و
افزودن نظر جدید