ورودی سالن ارومیه، نقشه عجیبی دارد که شاید در هیچ سالن ورزشی دیگری در ایران نمونه آن دیده نشده باشد. بانوان بلیت به دست باید از روی یک پل باریک فلزی که روی یک کانال آب تعبیه شده بگذرند و بعد از اینکه مراحل کنترل شدن بلیت تمام شد، وارد سالن شوند.
در روز اول که ایران در آغاز هفته سوم لیگ جهانی والیبال میزبان کانادا بود، ورود به سالن کمی آسانتر بود ولی از روز دوم و دیدار بسیار حساس مقابل لهستان، هجوم جمعیت و افزایش شگفت انگیز متقاضیان ورود به سالن، موقعیت دشواری به وجود آورد و هرچه به ساعت آغاز بازی نزدیک میشدیم، چنان ازدحامی شکل میگرفت که حتی زنانی که از قبل بلیت خریده بودند هم نمیتوانستند وارد سالن شوند.
در روز سوم این دشواری بیشتر شد و به دست زنان مهری زده میشد که نشان بدهد چه کسانی وارد سالن شدهاند.
با وجود این دردسرها وضعیت در داخل سالن متفاوت است و شور و اشتیاق روی سکوها موج میزند. جایگاهی که در داخل سالن برای تماشاگران زن در نظر گرفته شده، اگرچه کوچک است و آنها به اجبار تا لب نردهها فشرده میشوند اما این جایگاه در تشویق کردن ملیپوشان والیبال ایران، به حدی پرشور و پرانرژی هستند که تعداد کمترشان در قیاس با مردان تماشاگر اصلاً به چشم نمیآید.
زنان علاقهمند به والیبال، این روزها با قوانین نانوشته ورود به استادیوم آشنا میشوند؛ قوانینی که مردان در آنها باتجربهتر هستند و از سالها پیش مجبور به آموختن آن شدهاند؛ مثلاً «چند ساعت زودتر بیا، حتی اگر بلیت در جیب داشته باشی».
احتمالاً برای خیلیها تماشای بازی کانادا و لهستان، در روزی که ایران و روسیه با هم بازی میکنند آنچنان جذاب نیست اما یک قانون نانوشته در استادیومهای ورزشی به ما میگوید «هرچقدر به ساعت شروع بازی نزدیکتر شوی، شانس ورود به استادیوم کمتر و کمتر میشود».
زنانی که سالهاست از تماشای اغلب رویدادهای مهم ورزشی دور ماندهاند، به مرور درمییابند که سر کردن روی سکوهای استادیوم، قوانین نانوشته دیگری هم دارد؛ مثلاً تماشاگر غریبهای که کنارت نشسته، لااقل برای یکی دو ساعت از هر آدم دیگری به تو نزدیکتر است، نزدیکتر از خواهر و برادر.
افزودن نظر جدید