بازگشت به مفاهیم دوم خرداد ۷۶ تنها راه اصلاح طلبان است

«آنچه برخی از فعالین سیاسی به نام اصلاحات انجام دادند به کام تندرو‌ها شد. اگر اصلاح طلبی می‌خواهد ماندگار باشد باید تغییراتی در شرایط فعلی خود بدهد و زنگارهای گذشته را از میان بردارد. اصلا اصلاح‌طلبی مستلزم انعطاف‌پذیری و همسوشدن با زمانه است. زمانه هیچ‌گاه از حرکت نمی‌ایستد درنتیجه اصلاح‌طلب هم باید درحال حرکت باشد وگرنه چه فرقی با ارتجاع می‌کند» این را کسی می‌گوید که زیاد اهل مصاحبه، ارائه خودش ویاسخنرانی نیست. سخنرانی وفریاد برآوردن راچنانکه ویژگی برخی ازفعالین سیاسی است بر نمی‌تابد او کتاب جامعه‌شناسی سیاسی مشهور را تالیف کرده است. کتابی که هنوز هم درس‌اش را در خود دانشگاه تهران تدریس می‌کنند. معتقد است اصلاح طلبان جامعه گذشته را نشناختند و برخی هم اصلاحات را به کام خود و اطرافیانشان برداشت کردند. او می‌گوید بازگشت به گذشته و به مفاهیم دوم خرداد ۷۶ تنها راه اصلاح طلبان است و گرنه احمدی‌نژاد‌ها باز می‌گردند.

یه گزارش امید،مشروح مصاحبه احمد نقیب‌زاده با ندای ایرانیان در ذیل آمده است:

اصلاح طلبان در طی ۱۷ سال گذشته تعاریف متعددی از اصلاح طلبی و چارچوب‌های این گفتمان مطرح کردند. گفتمانی با چارچوب حقوق بشر، تحول خواهانه دموکراسی خواهانه و توسعه محورانه؛ اصلاحات در منظر شما به چه معنا است؟

من برخلاف عقیده بسیاری از فعالین سیاسی؛ اصلاحات را محدود به یک گفتمان نمی‌کنم. یعنی نمی‌توانم ادعا کنم که آنچه من می‌گویم گفتمانی صد در صد درست است. من یک جا گفتم اصلاحات ارث پدر کسی نیست که بازهم می‌گویم برخی این گفتمان را از آن خود می‌دانند در دوران اصلاحات متاسفانه ما با مطلق اندیشی‌های فراوانی روبرو بودیم. هنوز هم می‌گویم گفتمان اصلاحات از آن یک گروه و یک جریان خاص نیست به تعبیری دیگرنمی توان اصلاحات را مصادره کرد. اساسا مفاهیم علوم انسانی مفاهیمی سیال و متعدد هستند که با تفسیر و تعبیر سوژه از سوی جوامع بشری همراه است.

بالاخره باید اصلاحات به عنوان یک گفتمان، چارچوب، قاعده‌ای یا تعریف داشته باشد؟

متاسفانه برخی فکر می‌کنند اصلاحات بی‌قاعده است. برای جلوگیری از آشفتگی در مفهوم، کاری که می‌کنیم این است که به تاریخ و سرآغاز تولد آن مفهوم رجوع کنیم و تاحدی که قادر و توانمند هستیم لازم است مرزهای مشخصی برای آن مفهوم تعیین کنیم و به این ترتیب به پلاتفرم یا مخرج مشترکی دست پیدا کنیم. اگر من بخواهم تعریف اصلاحات و قاعده آن را بیان کنم باید همین روش را درمورد مفهوم رفورم یا اصلاحات انجام بدهم تا ببینیم به چه مخرج مشترکی دست پیدا می‌کنیم. ببینید این واژه و مفهوم به‌معنای متداول امروزین اصلاحات امروز ما و با تعریفی که اموز در جامعه رواج دارد و به اصطلاخ عرف است به قرن نوزدهم برمی‌گردد تا مرز بین چپ‌های مارکسیست و چپ‌های غیرمارکسیست راترسیم کند. وقتی انقلاب صنعتی به وقوع پیوست و طبقه جدیدکارگر شکل گرفت عده‌ای با اندیشه‌های سوسیالیست مدافع منافع کارگران شدند. مانند فوریه، کابه، سن سیمون، اوون و..... این‌ها برای اصلاح امور اجتماعی و بهبود وضع کارگران، خواهان افزایش دستمزد کارگران و کاهش ساعات کار آن‌ها، ایجاد بیمه و چیزهایی ازاین قبیل بودند. از سال ۱۸۴۸ مارکس رسما قدم به عرصه سیاست نهاد و مانیفست کمونیست را با انگلس صادر کردند و اصول انقلاب سوسیالیستی را هم مشخص کردند. سپس اسم آن سوسیالیست‌های قبلی را که در بالا ذکر کردیم سوسیالیست تخیلی و رفورمیست نهادند و آن‌ها را به خیانت به آرمان‌های انقلاب متهم ساختند. بدین ترتیب ترتیب مرز انقلاب واصلاحات یا‌‌ همان رفورم هم مشخص شد. حالا وقتی ما در روزگار کنونی سخن از اصلاحات به میان می‌آوریم در واقع می‌خواهیم بگوییم بدون توسل به انقلاب و اقدامات شتابزده هزینه بالای تغییرات را می خواهیم کاهش دهیم. بنابراین اصلاحات خواهان بهبود امور و پیشرفت از طریق وضع قوانین مترقی و اصلاح انحرافات و غیره هستیم.

رمز ماندگاری اصلاحات؛ تغییر در شرایط فعلی

برای هریک ازاین مصادیق ممکن است تفسیرهای متعددی وجود داشته باشد. مثلا قوانین مترقی درنظر شما چیزی باشد و در نظر من چیز دیگری. یا شدت و حدت اصلاحات در نظر شما با تندی و صلابت همراه باشد و درنظر برخی با ملایمت. این گفتمان تعریف مشخصی ندارد؟

هر کس به دنبال تغییر وضع موجود با تکیه بر قوانین و نظام فعلی باشد اصلاح طلب است. هرکس خواهان بهبود اوضاع هست و نمی‌خواهد به یک نقطه بچسبد که در آن حالت مرتجع شناخته می‌شود، اصلاح‌طلب است. بنابراین رفتار برخی اصلاح طلبان در برخورد با تفکرات همراه اصلاحات مرتجعانه است، حضور در گفتمان اصلاحات نیازمند اجازه کسی نیست.

آیا شرایط جامعه در یک یا دوسال گذشته تغییر نکرده تا اصلاح طلبان مشی جدیدی را در پیش بگیرند یا به مشی گذشته بازگردند؟

آنچه برخی از فعالین سیاسی به نام اصلاحات انجام دادند به کام خودشان و اطرافیانشان بود. اگر اصلاح طلبی می‌خواهد ماندگار باشد باید تغییراتی در شرایط فعلی خود بدهد و زنگارهای گذشته را از میان بردارد. اصلا اصلاح‌طلبی مستلزم انعطاف‌پذیری و همسوشدن با زمانه است. زمانه هیچ‌گاه از حرکت نمی‌ایستد درنتیجه اصلاح‌طلب هم باید درحال حرکت باشد وگرنه چه فرقی با ارتجاع می‌کند.

اصلاح‌طلبان تجربه سال ۸۴ و ۸۸ را به عنوان یک درس در نظر می‌گیرند؟ آیا این تجربه را مناسب ارزیابی می‌کنید؟

من معتقدم تاریخ اصلاحات پر از درس است. ما باید اشتباه خود را بپذیریم نه اینکه به آن پشت کنیم شجاعت پذیرش خطا را داشته باشیم. فعالین سیاسی ما باید مسؤلیت روی کار آمدن احمدی‌نژاد را برعهده گرفته و بدانند اگر اشتباهات اکثر فعالین سیاسی در سال ۸۴ نبودهیچ‌گاه ایران در چنین شرایط سختی قرار نمی‌گرفت. برخی از این حضرات که ادعای رهبری اصلاحات را در سال‌های پر تلاطم ۷۶ تا ۸۴ و حتی پس از آن را داشتند خوب از عهده آن برنیامدند، اکنون هم اگر از آن‌ها بپرسید منکر تندروی‌های خود می‌شوند و از شرایط زمانه سخن می‌گوید. من دلم برای آقای خاتمی می‌سوزد همه جا از آقای خاتمی استفاده بردند از نام ایشان، جایگاه و پایگاه مردمی ایشان بیچاره آقای خاتمی در آخرین نطق خود در دانشگاه تهران در سال ۸۳ گفت من از سه گروه ناراحتم ایشان در‌‌ همان سخنرانی که من هم بودم این سه گروه را برشمرد. گروه اولی که از عملکرد آنان نارضی بود تعدای از همراهان خود او بودند. این حضرات مفهوم اصلاح طلبی را وارونه کردند و بعد هم با تفرقه در میان خود که عده‌ای می‌خواستند از خاتمی عبور کنند و عده‌ای چیز دیگری می‌گفتند جنبش را به شکست کشاندند.

در دوران اصلاحات ما با مطلق اندیشی های فراوانی روبرو بودیم

یعنی جناح رقیب، چنانکه امروز بر علیه دولت یازدهم سنگ اندازی می‌کند. آن روز‌ها در کار دولت اصلاحات کارشکنی نمی‌کرد؟

بعید می‌دانم همه واقعیت را در آن روز‌ها بدانید یا اینکه عمدا از آن دارید عبور می‌کنید. لازم است بدانید، اینکه اکنون تحلیل می‌کنید و می‌گویید برخی در جناح رقیب سنگ اندازی و کارشکنی کرد که اصلاحات شکست خورد. جواب این است که اگر برخی در جناح رقیب کارشکنی و بحران آفرینی نمی‌کرد نامشان تندرو نمی‌شد. واکنش جناح رقیب را در روزهای آغاز اصلاحات ۷۶، ۷۷ و ۷۸ یک امر بدیهی تلقی می‌کنیم. اما اشتباه اصلاح طلبان این بود که کاری نکردند تا جناح رقیب خلع سلاح شود. تندروی برخی از اصلاح طلبان بهانه را دست مخالفان خاتمی داد تا با قدرت هر چه تمام‌تر دولت‌اش را له کنند یادم می‌آید در سال‌های ابتدای دولت خاتمی من در گفت‌وگوی تمدن‌ها یک پست داشتم و آنجا با اطرافیان خاتمی تماس مستقیم داشتم. ز یک طرف به او رهبر اصلاحات می‌گفتند و از طرف دیگر اقدامات و تندروی‌هایی را انجام می‌دادند که شایسته نام خاتمی نبود. اصلاح طلبی و خاتمی که من می‌شناختم تا آنجا که یاد دارم مقابل نظام نبود اما برخی از همین فعالین سیاسی تئوری‌های را مطرح می‌کردند که نه فقط برای خودشان هزینه داشت بلکه بدگمانی نظام را نسبت به اصلاح طلبان بر انگیخت. اینکه برخی این نقد‌ها را بر نمی‌تابند مشکل از خوشان است اما اصلاحات بیشترین ضربه را از آدم‌هایی خورد که درک درستی از شرایط جامعه نداشتند. اکنون هم از افرادی لطمه می‌خورد که با شرایط موجود همراه نیستند. چگونه شما توقع دارید این جنبش به شکست نینجامد. وگرنه این سید خوش‌فکر و متین نمی‌باید چنین گرفتار شود. درعین حال من معتقدم دوره خاتمی شکوفا‌ترین دوره در حیات جمهوری اسلامی بود و دیگر هم بعید می‌دانم تکرار شود. تندرو‌ها چنان به بی‌ثباتی و ضعف خود پی بردند که دیگر محال است اجازه کار به دیگران و فرصت عرض اندام به دیگران را بدهند.

به هر حال با اشتباه اصلاح طلبان ممکن است دوباره احمدی‌نژاد و احمدی‌نژاد‌ها دوباره به قدرت باز گردند؟

تندرو‌ها از هر دو جناح از عادی شدن اوضاع داخلی و خارجی وحشت دارند، نباید بگذاریم سکه تندروی رونق گذشته را پیدا کند. اصلاح طلبان باید از گذشته درس بگیرند. اصلاح طلبی به معنای ساختار شکنی نیست. اصلاح طلبی به معنای تلاش برای یافتن بهترین راه حل برای حل مشکلات است. جناح رقیب در دوره ۸ ساله احمدی‌نژاد سعی کرد زیربناهای لجستیک و مالی خود را مستحکم کند که به عقیده من انجام داد. اگر مثلا روحانی در مذاکرات هسته‌ای شکست بخورد چنان که معتقدم مذاکرات شرایط خوبی را تجربه نمی‌کند روحانی نمی‌تواند شرایط داخلی را تغییر دهد. عقبه‌‌ همان افرادی که اصلاحات را به فساد کشاندند در دولت روحانی حضور دارند و نتیجه مذاکرات را به ریش دولت گره زدند. روحانی نمی‌تواند نتواند وضعیت داخل را تغییر دهد. مگر اینکه ظریف برای روحانی معجزه کند. مذاکرات اگر شکست بخورد و حتی به درازا بکشد دولت نمی‌تواند با رانت‌خواران و مفسدان برخورد کند آن‌ها با پول‌هایی که ذخیره کرده‌اند بر اسب فساد سوار می‌شوند و اوضاع را به هم خواهند ریخت. به عقیده من هنوز می‌توان با توزیع پول رأی برخی را جمع کرد.

یعنی جامعه مدنی ما در این سال‌ها از گذشته درس نگرفته است؟

خیر، جامعه ایران به غیر از خاطره تلخ از احمدی‌نژاد هیچ درسی نگرفت. هر کاندیدای می‌تواند با پول رای بخرد. منظور من توده مردم است نه جامعه مدنی. جامعه مدنی هم اکنون ضعیف و ناتوان است. ما حزب به معنای واقعی نداریم مطبوعات ضعیف و ناکارآمد هستند سطح سواد بالا‌تر رفته است اما مردم با وجود درک سیاسی نمی‌توانندمتشکل عمل کنند. اصلاح طلبان هم هنوز حزب و پایگاهی ندارند. از آن گذشته باید فعالین سیاسی از اشتباه گذشته درس بگیرند. من معتقدم با پول رای می‌خرند چون بعضی از افراد هم اسم خود را اصولگرا گذاشته‌اند درحالی که در عمل اصول‌گرایی را رعایت نمی‌کنند و به شدت مشغول تخریب هستند. دست کم در وزارت علوم دیدم که چطور تیشه به ریشه همه چیز می‌زنند. می‌خواهم از ورود استادان به دانشگاههایی صحبت کنم که زمانی الگوی جامعه را پرورش می‌دادند آن دسته از آن‌ها که با کمک وزارت علوم احمدی‌نژاد استاد دانشگاه شده‌اند با دادن نمره ۲۰، دانشجویان را از درس خواندن می‌اندازند. به رساله‌های بی‌محتوایی که موسسات رساله‌نویسی برای دانشجویان می‌نویسند نمره ۲۰ می‌دهند. در واقع فقط به فکر آن چندرغاز حق‌الرساله هستند و آن‌ها که دانشجو و بورسیه شده‌اند با تهدید و جوسازی مدرک خود را می‌گیرند و خلاصه شوره‌زاری درست شده که هیچ کس نمی‌تواند درست کند. بنابراین جواب مثبت است نه به این دلیل که مردم رأی می‌دهند بلکه به این دلیل که رأی را جمع می‌کنند. مگر اینکه اصلاح طلبان متحد شوند و از گذشته درس بگیرند؛ جنبش اصلاح طلبی نیازمند حیات دوباره، بازخوانی دوباره و بازگشت به اصل خویشتن است. اصلی که در دوم خرداد ۷۶ دیدیم بازگشت به مفاهیم دوم خرداد ۷۶ تنها راه اصلاح طلبان است. مفاهیمی چون قانون مداری و در چارچوب نظام عمل کردن و گرنه احمدی نژاد‌ها بر می‌گردند

افزودن نظر جدید