ابوالفضل زرویینصرآباد که خدایش بیامرزاد، تذکرهای را که برای مرحوم دکتر حسن حبیبی در تذکرهالمقامات نوشته است، با جمله فوق به اتمام میرساند. تذکرهای که با القابی مانند «صاحب تقدم»، «غمگسار مردم» و «مردی کارکن» آغاز میشود و در میانه متن از غمناکی و سردرگریبانی مرحوم حبیبی سخن به میان میآورد و علت را که جویا میشود، در پاسخ میشنود: «ندانم که چه کار خوب کردهایم که دو هفته است تا قاریقاتور ما، بر جلد «گلآقا» نمیکشند».
اینک که شش سالی از فراق دکتر حسن حبیبی و کمتر از دو ماه از فقدان تذکرهنویس طنزپرداز میگذرد، دیگر نه آن دولتمرد باجنبه در میان ماست، نه آن طنزنویس فرهیخته و نه گلآقا که نقد و طنز را در دهه 70 به جامعه ما هدیه میکرد. آری، این روزها قاعده همهچیز از نوعی دیگر است.
دوازدهم بهمن، شش سال از فراق شخصیت کمنظیر زندهیاد حبیبی میگذرد؛ کسی که در همه روزها و سالهای فعالیتش؛ چه در قامت دولتمردی معتدل یا حقوقدانی قانوننگار یا ایرانشناسی وطندوست، جز به مصلحت «ایران» نمیاندیشید و در قید و بند تزویرهای حزبی و جاهطلبیهای حقیرانه نبود. حسن حبیبی اگرچه سالهای پس از انقلاب در مقامات عالیرتبه دولتی خدمت میکرد؛ اما همواره خود را کارمند دولت میدانست و به عناوین اعتباری نام و مقامش خو نگرفته بود. حساسیت کمنظیر او به اموال عمومی و همچنین همه آنچه این روزها رانت نام و مقام نامیده میشود، چنان است که اگر کسی به دو دیده آنها را ندیده باشد، وصفش را افسانه شیرین شبانه میپندارد.
او همه هدایایی را که در مدت سالهای صدارتش؛ چه از دولتمردان دیگر کشورها و چه هموطنانش دریافت کرده بود، همراه با کتابخانه ارزشمند خود در قالب بنیاد غیرانتفاعی امیرکبیر در معرض بازدید و استفاده عموم مردم نهاد. دغدغه فرهنگ و هنر و ادبیات برای دولتمردی که با حسابوکتاب و تورم و اقتصاد درگیر است، چندان معمول نیست؛ بهویژه در سالهای پس از انقلاب که کشور درگیر بحرانهای بسیار بود. بااینهمه زندهیاد حبیبی نگاهش به سویههای فراموششده این سرزمینِ درگیر انقلاب و جنگ و سازندگی بود.
او در سالهای خدمت نهایت تلاش خود را برای استقرار نهادهای فرهنگی به کار بست: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، بنیاد ایرانشناسی، مرمت و احیای کاخ گلستان و حفاظت از سردرِ باغ ملی چند یادگار بهجامانده از عشق او به فرهنگ ایرانی و زبان فارسی است. در کنار این تلاشهای رسمی، دیدارهای او با نقاشان قهوهخانهای و تشویق و حمایت از آخرین سرحلقههای این هنر در معرض فراموشی، از دیگر خدمات مرحوم حبیبی به فرهنگ و هنر ایرانی است. آری، حبیبی دغدغه فراموشی داشت؛ دغدغه فراموشی فرهنگ، هنر و میراث کهنی که هویت ملی نسبتی ناگسستنی با آن دارد. دغدغه فراموشی اخلاق، سعهصدر و رواداری، دغدغه فراموشی این واقعیت که همه ما در هر لباس و کسوتی خدمتگزار ایران و ایرانیان هستیم. اینک شش سال از درگذشت او میگذرد و غبار فراموشی ما را در بر گرفته است.
افزودن نظر جدید