2 نکته درباره تجمعات مردمی در بزرگداشت "مرتضی پاشایی": زیر پوست جامعه زندگی دیگری جریان دارد

درگذشت "مرتضی پاشایی" خواننده پاپ کشورمان، آن هم در جوانی و 30 سالگی، قبل از هر چیز تأثر آور است و جا دارد که به بازماندگانش تسلیت بگوییم و برای شادی روح آن هنرمند مرحوم، دعا کنیم.

به گزارش امید عصر نو نوشت؛حواشی بیماری، درگذشت و ماجراهای بعد از آن، اما بسیار غافلگیر کننده و در عین حال شکافنده واقعیت های جامعه بود، واقعیت هایی که خیلی ها، سال هاست که می کوشند آنها را نبینند و انکارش کنند.

در روزهایی که مرتضی پاشایی در بیمارستان بود، نسل جوان بیش از هر خبر دیگری ، خبرهای مربوط به آخرین وضعیت این خواننده پاپ را دنبال می کرد و خبر تلخ درگذشت او، پر بیننده ترین خبر سایت ها و خبرگزاری شد و سپس، بعد از درگذشت پاشایی، مردم در شهرهای مختلف، از تهران و مشهد و قم و سمنان و گنبد و بندرعباس گرفته تا کرمانشاه و یزد و دزفول و اهواز و زنجان و تبریز و ... تجمعات خیابانی برگزار کردند و با سرودن ترانه های پاشایی، ذکر دعا و صلوات و روشن کردن شمع، یاد هنرمند محبوب خویش را گرامی داشتند.

فراموش نکنیم که مرحوم پاشایی تنها 30 سال داشت و شهرتش هنوز به اندازه پیشکسوتان هنر، فراگیر نشده بود به گونه ای که بسیاری،  بعد از انتشار خبرهای بیماری و درگذشت با او، آشنا شدند. با این حال، موجی که بدون تحریک رسانه های رسمی در جامعه به راه افتاد، نشان دهنده سمت و سویی است که نسل جوان ایران بدان روانه است.

در کشوری که بعضی ها به خود اجازه می دهند شادی های متعارف مردم مانند کنسرت ها را لغو کنند یا به هم بریزند تا مردم کمتر معطوف به موسیقی شوند یا چهره های هنری در ورای سیاسیون قرار گیرند، اقبال گسترده مردم و مشخصاً نسل جوان به یک خواننده پاپ، بسیار معنی دار است و نشان می دهد برغم تمام هیاهوهای تبلیغاتی و برنامه های رسمی، زیر پوست جامعه اتفاقات مستقلی در جریان است که در نگاه اول دیده نمی شود ولی این "ندیدن دلیل بر نبودن نیست".

از جمله از طنزهای تلخ روزگار این که سالیان سال است که به دلیل اعمال نفوذ برخی چهره های خاص در مشهد، مردم این شهر روی کنسرت را ندیده اند و اگر بخواهند در کنسرتی شرکت کنند باید به شهرهای دیگر سفر کنند ولی مردم همین شهر، برای مرتضی پاشایی تجمع یادبود برگزار کردند تا مشخص شود سختگیری های بیهوده ای که سال هاست بر مردم این شهر بزرگ تحمیل شده است، نتیجه ای که مطلوب سخت گیران بود را حاصل نکرده است.

مخلص کلام آن که مردم ایران راه خود را می روند و در این میان، نسل جوان ، فارغ از تحمیلات و تضییقات و تحدیدات و تهدیدات، علاقه مندی های خود را دنبال می کند و در این میان، راهی جز همراهی با مردم نیست.

نکته دوم این که شبکه های اجتماعی بار دیگر قدرت خود را به رخ کشیدند چه آن که تجمعاتی که در شهرهای گوناگون برگزار شد، نه از سوی صدا و سیما با پخش سرودها و ویژه برنامه های مختلف تبلیغ شده بود و نه نهادهای رسمی با صدور بیانیه های مختلف، مردم را بدان دعوت کرده بودند، بلکه خود مردم در شبکه های اجتماعی با یکدیگر قرار گذاشتند و برای پاشایی مراسم یادبود برگزار کردند.

این ماجرا نشان داد که محدودسازی شبکه های اجتماعی از اساس بی فایده است کما این که محدودسازی هنرمندان موسیقی نیز نتوانسته است مردم را نسبت به موسیقی و موسیقی دانان بی اعتنا کند.
تنها راه آن است که با این پتانسیل و انرژی اجتماعی بی نظیر همراهی کرد چه آن که هر گونه سدسازی در برابر رود نسل جوان می تواند تنها به ایجاد بدبینی و شکاف در سد و ایجاد سیل منتهی شود و چنین مباد!

افزودن نظر جدید