9 اصل اصلاح طلبي براي انتقال به دوره حاكميت احزاب

ايران در دوره پيشا احزاب به سر مي‌برد. ما يك قدم تاريخي و بسيار مهم با احياي دموكراسي بومي فاصله داريم. اين قدم مهم چيست؟ به نظر نگارنده اين قدم مهم شامل اصولي است كه اولا به تدريج بايد تحقق يابد و ثانيا اصلاح طلبان براي شركت در انتخابات درچارچوب مانيفست به آن نياز دارند. احصاء همه آنچه در يك مانيفست ضروري است توجه شود، از عهده يك كارجمعي و تيمي، برمي‌آيد و به عبارت بهتر در يك كارحزبي قابل تجلي و تبلور است.
9 اصل اصلاح طلبي براي انتقال به دوره حاكميت احزاب

فروزان آصف نخعي

 برخي اجزا مانيفست اصلاح طلبان مي‌تواند شامل موارد زير باشد:
1- ابتدا اصلاح طلبان بدون توجه به شرايط خطير كشور و منافع ملي نمي‌توانند تصميمي اتخاذ كنند. برتري آبروي فردي يا گروهي نسبت به منافع ملي، مي‌تواند موقعيت تاريخي اصلاح طلبان را تضعيف كند. آنان داوطلبانه بايد راهكارهاي موقعيت كنوني كشور را درك و برايش فداكاري كنند. موقعيت مشخص سال نو، تحليل مشخص مي‌طلبد كه بخش مهمي از آن حول احياي سرمايه‌هاي اجتماعي همچون اعتماد و اميدحول محور وحدت بر سر وجود اختلاف، با اولويت پرداختن به چالش‌هاي سياسي و اقتصادي معنا مي‌يابد. موقعيت مذكور خطر فروپاشي اقتصادي را، بر ديگر مخاطرات افزوده  و مي رود تا با مواضع غلط دولت دهم، دست دشمن خارجي برتر از مديريت موقعيت در داخل قرارگيرد. ايجاد نظام حزبي، و افزايش قدرت پول ملي، كاهش تورم، و افزايش اشتغال با توسل به اصلاح ساختار توليد، خدمات، و توزيع كشور مي‌تواند مهمترين اهداف عاجل اصلاح طلبان تلقي شود. بي ترديد توقف فساد از جمله فساد اداري رو به رشد از اولويت اصلاح طلبان به شمار مي‌رود.
2- در مانيفست بهتر است اعلام شود كه "اجماع اصلاح طلبان" اصل كلي است كه همه گروه‌هاي اصلاح طلب به آن تن خواهند داد. اين به آن معني خواهد بود كه جبهه اصلاح طلبي داراي سر شده و مي‌تواند براي بدنه به تصميم‌گيري برسد با اين يقين قطعي كه بدنه به اجماع رهبران خويش پايبند است.
3- بند ديگر توجه به درون است. در دوره انتقال از دوره پيشا احزاب  به دوره رفتار حزبي، مهمترين رويكرد توجه به تاريخي است كه جبهه اصلاح طلبي به ويژه در مقطع انقلاب اسلامي ايران طي كرده است. من معتقدم نقد اين دوره براي انتقال به دوره تحقق دموكراسي حزبي تعيين كننده است. با اين رويكرد پروسه اصلاحات مي‌طلبد تا اصلاح طلبان ابتدا  تكليف خود را با اصلاح طلبان بدلي و زينتي درون خود روشن كنند  كه  انتخابات  و قدرت را، احياي رانت و سفره جديدي براي منافع گروهي و باندي خود تلقي مي‌كنند. اگر اصلاح طلبان با قدرت تمام چنين هدفي را پيشا روي خود قرار ندهند، احياي گروه گرايي منفي دولت دهم، براي مردم تداعي معاني شده و به ريزش راي منجر خواهد شد. اين اصل حاكي ازآن است معيار " شايسته سالاري" بايد به نحوه ديگري ابتدا در درون اصلاح طلبان نهادينه شده و مورد توجه جدي قرار بگيرد. همچون حكومت علي (ع) كه نزديك‌ترين اشخاص به وي نااميد از هرگونه رانت بودند.
4- اصلاح طلبان در انتخابات آتي بايد براي همه روشن كنند كه قرار است بر سر كسب آراء مردم در باره كرسي رياست جمهوري با اصولگرايان رقابت كنند و نه چيز ديگر. اين همه آن چيزي است كه قانون اساسي در حوزه انتخابات رياست جمهوري قرار داده نه بيشتر و نه كمتر و در اين باره قانون مادرنقش محوري دارد.
5- اصلاح طلبان نمي‌توانند به اصل دولت در سايه بي اعتنا باشند. آنان براي تحقق دموكراسي پس از بررسي تاريخي درباره آنچه خود كرده‌اند، بايد به ديگري يعني مخالف خود، با ديدگاه عقلاني توجه  ويژه كنند. اين ديدگاه آنان را ملزم مي‌سازد تا مخالف را خود به عنوان دولت در سايه تلقي كرده، و در تمام مدت تكيه بر صندلي قدرت، اطلاعات اقتصادي، سياسي، اجتماعي، و فرهنگي كشور را مانند آنچه خود در هيات دولت در باره آن بحث مي‌كنند دراختيار گروه مخالف، يا دولت درسايه قرار مي‌دهد. اين محور در تثبيت آرامش در دوره انتقال نقش كليدي دارد.
6- اصلاح طلبان همانند گذشته بايد جايگاه رسانه‌ها را به عنوان ركن چهارم دموكراسي كه مي‌توانند در فساد زدايي از كشور، نقش كليدي نظارتي ايفا كنند، مورد توجه قرار داده و درمانيفست خود برآن تاكيد كنند. نبايد فراموش شود كه دستيابي به اطلاعات براي رسانه‌هاي كشور، از سوي اصلاح طلبان بايد به مثابه اكسيژن براي حيات جامعه ايران تلقي شده و اين دسترسي، شامل مطبوعات و رسانه‌هاي مخالف نيز شود. قرار نيست براي دستيابي به اطلاعات دسته بندي خودي و غيرخودي اعمال شود. اين موضوع هرچند مي‌تواند در ابتداي امر با هرج و مرج نوشتاري همراه باشد، ولي به تدريج نهادينه شده و راه خود را باز خواهد كرد. مهمترين نتيجه چنين سياست كلاني آن خواهد بود كه ادبيات نقد جدي و علمي كاربردي براي حل مسايل مردم و تامين منافع ملي، جايگزين ادبيات افشاگري، ايجاد هيجان و تنش براي بقاي منافع گروه خود خواهد شد.
7- مانيفست نمي‌تواند به ادبيات اصلاح طلبي بي توجه باشد. ادبيات اصلاح طلبي بدون تعارف بايد گفت هنوز راه خود را به فرهنگ هم نخبگان و هم عامه مردم  پيدا نكرده است. يكي از دلايل اين امر آن است كه كادر اصلاح طلبي در اين باره آموزش ويژه نديده است. اصلاح طلبي خم رنگرزي نيست كه من  و گروه من براي دسترسي به قدرت توانايي تحقق منش و روش آن را داشته باشد. اصلاح طلبي از اين منظر پروژه نيست، يك پروسه و يك زندگي حياتي است كه هر لحظه آن در اين باره تعيين كننده است. از اين رو در نقد گذشته بايد گفت كه روزنامه نگاران اصلاح طلب، به جاي اتخاذ روش نقد اصلاح طلبانه، به رونامه نگاري چريكي روي آوردند و اين امر هم با روح روزنامه نگاري شهروندي  كه با تاسيس روزنامه همشهري در سال 1371 آغاز شد، و هم با اهداف اصلاح طلبانه خرداد 76 مخالف بود. يكي از دلايل افتادن به دام روزنامه نگاري چريكي غفلت از اين اصل بود كه استراتژي اصلاحات با نحوه توهين و حمله‌هاي امثال كيهان و ...تعيين نمي‌شود. ادبيات اصلاح طلبي نمي‌تواند هويت و ماهيت خود را از نحوه عملكرد مخالفش بگيرد و خود را به موازين غير عقلي و غير شرعي، و غيرعلمي به هر بهانه‌اي تقليل دهد. ادبيات اصلاح‌طلبانه همچنين نمي‌تواند با رفتار غير منطقي دوستان خود كه به هر نحو ممكن براي دست يافتن به رانت كه گاه با رگ گردن سخن مي‌گويند و گاه با تعارفات ملال‌آور، عرصه را بر رفتار عقلاني تنگ مي‌كنند،‌ سر سازگاري داشته باشد.
8- بر اين مناط، اصلاح طلبان نمي‌توانند بازي بردو باخت را با رقيب خود در انتخابات آتي پيگيري كنند. اين امر به مثابه عدول از اصول اصلاح طلبي است. در بازي رقابت اصلاح طلبانه، حتما رقيب هم برنده است. پيروزي اصلاح طلبان اگر به معناي باخت تمام قد اصولگرايان باشد تا آن جا كه بخواهد نظام نقد را به خطر بيندازد و آنان به دليل فضاي سنگين پيروزي، قادر نباشند نقد خود را در باره برنامه اصلاح طلبان  منتشر كنند، خود اين فضا به معناي باخت اصلاح طلبان خواهد بود. اصلاح طلبان تنها در زماني قادر خواهند بود اميد به پيروزي داشته باشند كه قبل از آن به پيروزي بزرگتر دست يافته باشند و آن نهادينه سازي اين شعار فرهنگي است كه "همه حق دارند ولو برحق نباشند". از اين رو اصل اساسي  مانيفست مي‌تواند تاكيد بر وحدت براساس وجود اختلاف استوار باشد. در اين زمينه اصل نخست كنار نهادن روابط فرقه‌اي و باندي است. پيامبر در اين زمينه نمونه بسيار موفقي هستند. زماني كه فرمانده پيامبر در راه مكه، شعار " امروز روز انتقام است" سرداد، ايشان بدون رودربايستي و هرگونه توجيهي، فرمانده مذكور را بركنار كردند. عدول از اصول اصلاح طلبي نمي‌تواند قابل غمض عين و گذشت باشد؛ آن هم در شرايط حساس كنوني. اين  يك درس تاريخي است كه  پيامبر پس از ورود به مكه حتي ابوسفيان و همسرش هند را كه دشمن‌ اسلام بودند، در موقعيت برنده قراردادند نه در موقعيت باخت. مگر مي‌شود كسي بازنده تلقي شود كه خانه‌اش محل امن اعلام شده و هركسي به آن پناه ببرد، در امنيت باشد. پيامبراكرم (ص) چنين روشي را در مقابل دشمن خود  به كار بردند، اين درحالي است كه  امروز اصلاح‌طلبان و اصول گرايان برادران ديني يكدگير بوده و بيش از گذشته نيازمند اصلاح ميان خود هستند. نبايد فراموش كنيم كه پروسه اصلاح طلبي بيش از گذشته نيازمند چنين فرهنگ قدرتمند و تمدن‌سازي است.
9- درنهايت در مانيفست بايد بر شكاف و پارادوكس خلاء كادر اصلاح طلب با اهداف اصلاحات تاكيد شود به اين معنا كه هر رفتار يك اصلاح طلب به معناي تبلور عيني  روش‌ها، تاكتيك‌ها و راهبردهاي اصلاحات نيست و ميان اهداف خواسته و نتايج عملي آن مي‌تواند فرسنگ‌ها فاصله باشد كه با تلاش همگاني و نقد مستمر قابل اصلاح خواهد بود. اين موضوع در حوزه استراتژي، راهبرد و تاكتيك بسيار حايز اهميت است. عمل پاك هر حوزه تاكيد براين دارد كه نيروهاي ناظر و قدرتمند جمع‌بندي كننده، در هر سه مرحله، نياز كنوني پروسه اصلاحات را شناسايي كرده و آن‌ها را به افكارعمومي معرفي كنند.
در عين حال بايد تاكيد كنم زمان براي اصلاح طلبان دارد از دست مي‌رود. سازماندهي حول چنين اصول كلاني تحت عنوان مانيفست نيازمند تلاش مضاعف است. تلاش براي ارائه يك كانديداي حداكثري  با خواسته‌هاي حداقلي. كانديدايي كه بتواند اصول مذكور را به عنوان يك ترم سياسي آموزشي به حوزه اجتماعي آورده و آن را تبديل به قاعده اصلي تحول درجامعه كند. يك اصلاح طلب اصيل نمي‌تواند كسب قدرت را نسبت به تحول جامعه ارجح بداند. اين اصل به منزله آن است كه تحول از پايين است كه مي‌تواند بنيادين و در عين حال همه جانبه باشد. از اين منظر انتخابات فرصتي است بي‌نظير براي بسيج منابع، فرآيندسازي به منظور تسهيل اهداف چشم‌انداز و برنامه‌هاي توسعه. نبايد فراموش شود كه اصلاح طلبي اقتضاء دارد بسيج منابع، و فرآيند سازي با توسل به فرصت انتخابات، هدف اساسي‌اش دستيابي به سرمايه اجتماعي اعتماد، و درنهايت امنيت‌زايي بيشتر درحوزه بين‌الملل و داخل باشد. البته ناگفته پيدا است آن‌چنان كه حبيب الله عسگراولادي تاكيد كرد چشم انداز مشاركت مردم در انتخابات بدون روشن شدن تكليف مهندي ميرحسين موسوي و حجت الاسلام و المسلمين كروبي روشن نخواهد بود. همچنين همان طور كه او گفته كه جشن ملي با انتخابات سالم ممكن مي‌شود، اصلاح طلبان با رويكردي كه از درون جناح سنتي محافظه كاران آغاز شده، مي‌توانند فصل نويني از دموكراسي حزبي  را در تاريخ جمهوري اسلامي باز كنند.

 

دیدگاه‌ها

آصف نخعی يك اصلاح طلب در خيلی به نظر می آيد كه جنبش اصلاحات در آن نهادينه نشده است. شاكله بی ريخت فعلی مانع عمده اين عمل مطلوب است كه گفتمان امثال آصف انشاء الله آن را اصلاح خواهد كرد.

افزودن نظر جدید