- کد مطلب : 12152 |
- تاریخ انتشار : 1 آبان, 1395 - 09:57 |
- ارسال با پست الکترونیکی
تریبون تلویزیون را از این شبه احمدی نژاد بگیرید!
به گزارش امیدنامه به نقل از انتخاب، سالهاست برنامه «هفت» برای نقد فیلم های سینمای ایران از شبکه سه پخش می شود. فردی به نام مسعود فراستی که کارشناس و منتقد دائم الحضور و بی پایان این برنامه تلویزیونی است، با سوابق مبهم فرهنگی - سیاسی که داعیه ی فهمش از حوزه های مختلف سیاست و فرهنگ، گوش فلک را کر می کند، هر آنچه می خواهد نثار مخاطب و میهمانانش می کند! فیلمساز را - ولو سخیف ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران را - آنچنان می نوازد، و چنان از فحاشی های اختصاصی و شرم آور در برنامه زنده تلویزیونی و در برابر دیگان میلیون ها ایرانی استفاده می کند، که جز حیرت و شگفتی و تنفر مخاطب چیزی برجای نمی گذارد! اینجا اما محتوا و نقد فیلم، اصلا دیده نمی شود، آنچه مشاهده و برجسته می شود، نفرت پراکنی و بوی تعن جملات و کلمات این فرد است که سوگمندانه، عرصه ی فرهنگ را نیز، چونان عرصه سیاست و مناظره های سال ۸۸ ، به مرداب تعفن و تهوع کشیده است!
فراستی یک شبه احمدی نژاد است که تنها دوست دارد به جایگاهی شبیه احمدی نژاد دست یابد، اما نه توانش و استعدادش به لنگه کفش احمدی نژاد می رسد و نه عرصه فرهنگ، توانایی تحمل لحن و بیان و کرداز شومش را دارد! او نه تنها به شنیع ترین شیوه ممکن، میهمانانش را با زشت ترین القاب و طعن و لعن های مهوع و نفرت پراکنی مثال زدنی می آلاید، بلکه درصدد است اثبات کند، نقد حقیقی و واقعی، همین جملات تکراری و بس خطرناک اوست که بی پرده، نثار این و آن می کند و البته آثار جبران ناپذیرش بر پیکر جامعه نقش خواهد بست! با رکیک گویی های منحصر به فرد خود چون توهین به مسعود کیمیایی که آثارش را «استمنای روحی کارگردان» خواند!
این به اصطلاح منتقد شب گذشته نیز در برنامه زنده هفت، آنقدر صریح و شفاف، کارگردان یک فیلم احتمالا بد را به باد فحاشی و ناسزا گرفت که همان فیلمساز آرام را نیز برافروخت! اما فراستی نقد قحاشانه، لقلقه کلامش است و به این سادگی عقب نمی نشیند! «لرزیدن دست» و صدای میهمان برنامه را به تمسخر گرفت و چونان بگم بگم های معروف احمدی نژاد، تماس های مکرر همان میهمان را یادآوری کرد که از شنیدن نقدهای مشعشعش به عرش رفته و گفته به به!
«بگم بگم» اما تنها روش احمدی نژادی او نیست! فراستی بازیگر خوبی هم هست! چندان که دیدیم ، در هفته های گذشته و در ماجرای نقد فیلم سینمایی فروشنده، بی جهت بحث را به جاهایی کشاند که بسیاری را مجبور به سکوت کرد! آنجا که بچگانه و کودکانه گفت که «مملکتش را نمی فروشد» ، به خیالش، جز با فحاشی و توهین و بی ادبی، مملکتش را فروخته است! گرچه هم نگارنده می داند، هم مخاطب و هم خودش، که این جمله، «نقطه سرخطی» بود برای خفقان منتقدش در همان برنامه!
او سال هاست که در برنامه هفت ، نان شهید گرانقدر مرتضی آوینی می خورد و نامش را نیز مکرر بر زبان می راند تا همه به واسطه ی دوستی ادعایی با چنان گوهری، باور کنند که فراستی مملکتش را نمی فروشد! اما جز تلاش برای بدنامی دلداده و دردکشیده ای چون «مرتضی» ، چه کرده است؟!
اما مگر می شود، در سیمایی که مجریانش، کوچکترین واژگان توهین آمیز را به زبان می رانند و ممنوع التصویر می شوند، فردی چون فراستی، سالهاست هر هفته با سبد فحش و ناسازهای جدید و قدیمش، به تلویزیون بیاید و کسی نتواند پایش را از حضور در چنین برنامه ای در رسانه ملی قطع کند؟!
یک جستجوی ساده در اینترنت نشان می دهد، او چه تعداد فحش و فضیحت نثار اهالی سینما کرده و تا کجا پیش رفته که سینماگران اخلاقمداری چون پرویز پرستویی - که کسی یادش نمی آید نسبت به کسی تندی کرده باشد - پاسخی شدیداللحن خطاب به او منتشر کرد و گفت «اتفاقی که در جماعتی مثل فراستی افتاده است این است که دارند با منفور شدن معروف میشوند و حتی از این منفور شدن لذت میبرند چون به این وسیله دیده میشوند» این بازیگر با گلایه از مدیران تلویزیونی که فرصت حضور چنین منتقدی را در رسانه ملی ایجاد کردهاند ،میگوید: «مقصر اصلی مدیران تلویزیون هستند که نمیدانم چرا نمیبینند یا اگر میبینند حتماً تعمدی دارند و قرار است تیشه به ریشه سینما زده شود...تنها تریبونی که فراستی میتواند از آن لذت ببرد رسانه ملی است. او حتی پیش همکاران خودش هم وجههای ندارد. خراب کردن من توسط آقای فراستی برایم خندهدار شده است»
در این میان اما چند صباحیست که بهروز افخمی نیز پا به پای او پیش می رود و با تمام وجود، از فحاشی هایش حمایت می کند! طنز ماجرا اینجاست که افخمی ۷ رسما تلویزیون و برنامه «هفت» را به تریبون «شخصی» یا صفحه ی اینستاگرام خود تقلیل داده است! کارگردان علاقمندی که تا پیش از این، بزرگترین تریبونش، صفحه اینستاگرام همسرش بود، حالا در برنامه ای تلویزیونی، شخصی ترین حملات خود را نثار همکارانش می کند و کم مانده که پیام های شخصی اش به عمه و خاله را نیز، از همان تریبون ارسال کند!
روزگاری باد چپ می وزید! پس دم خور همان اهالی بود، تا جایی که عضو بلندپایه و ارشد لیست جبهه مشارکت در انتخابات مجلس شد! در همان مجلس نیز، از دسته تندترین نمایندگان مجلس بود که صدای بسیاری را در آورده بود! هنوز سخنان شاذ و خنده آور او، نقل محافل سیاسیست که گویی تریبون مجلس را با تریبون «هفت»!! اشتباه گرفته بود! روزگار اما چرخید و باد راست وزید! و چنان شد که شد! یکباره به مجری صداوسیمایی بدل شد که شاید روزی تخیل طول و درازش هم، نویدش را نمی داد! او اما مدتهاست به دلیل اخلاق نیک و خصلت انسانی اش!! با نقد جدی اهالی سینما و رسانه مواجه است و جالب تر آنکه، صبری اندک دارد و منتقدینش را چنان فراستی، با تندترین القاب و زشت ترین ادبیات ممکن، یاد می کند.
اما مدیران صداوسیما بدانند، بالاخص مدیریت جدید سازمان، که مردم تاب و تحمل شنیدن صدای این دو و نظرات شاذ آنان را ندارند! نه فقط این دو، که تحمل هیچ احمدی نژادی را ندارند! بیایید به اخلاق بازگردیم که عمریست، فاصله ای به سال نوری از آن گرفته ایم!
افزودن نظر جدید