- کد مطلب : 16590 |
- تاریخ انتشار : 25 دی, 1396 - 12:24 |
- ارسال با پست الکترونیکی
دولت احمدینژاد، کمدی بود
حالا پس از دو هفته فضای امنیتی و بازداشتهای پیشگیرانه و چند کشته در ناآرامیها، صدای اعتراضات آرام گرفته؛ اما هنوز ریشه یابی این اعتراضات به جایی نرسیده است و هر مسئولی از ظن خود، روایتی از ریشه اعتراضات دو هفته گذشته دارد. همچنین طرحی که در پارلمان شهری تهران و مشهد تصویب شد، جای مناقشه شده است؛ مکانی مشخص برای اعتراضات مردمی.
مزدک دانشور، انسانشناس و عضو انجمن جامعه شناسی در گفتگو با خبرآنلاین، ریشه اعتراضات را به دولت سازندگی مربوط می داند و میراثی که از آن ماند و در دولت های بعد تکرار شد: «دیگر قرار نبود دولت چون دایهای از مستضعفین نگهداری کند، بلکه این مستضعفین بودند که باید بهای هرچه را میخوردند، میپوشیدند، مصرف میکردند یا بهرهمند میشدند، به دولت پس میدادند تا دولت هاشمی آنها را به تمدن بزرگ اسلامی رهنمون کند.»
او همچنین درباره طرح شورای شهر برای اختصاص مکانی به اعتراضات، میگوید: «اعضای محترم شورای شهر به جای تجویز مسکنهای ناچیز برای این اعتراضات بهتر است فکری به حال سیاستهای نئولیبرال و تبعیضزای خود کنند و همنوا با فرودستان علیه نابرابری نهادینه، فساد ساختاری و تبعیض گسترده بایستند. این گوی و این میدان!»
در ادامه مشروح گفتوگوی خبرآنلاین را با دانشور را میخوانید؛
به تازگی بحثهایی درباره اختصاص اماکنی برای اعتراضات مطرح شده است، حتی این بحثها را یکی از پاسخهای مسئولان به اعتراضات میخوانند به نظر شما این پاسخ مناسبی به اعتراضات است و به نظر شما ریشه اعتراضات اخیر مردم را با چه عواملی میتوان بررسی کرد؟
برای پاسخ به این سوال اجازه بدهید به ریشههای تاریخی آن برگردم؛ از نظر مورخ برجستهای چون یرواند آبراهامیان در کتاب «جستارهایی در باب جمهوری اسلامی»، ده ساله پس از انقلاب ۱۳۵۷را میتوان دوره ائتلاف طبقات نامید. دورهای که از شعارهایی با سمت و سوی فرودستان (در آن زمان مستضعفان) شروع شد و در سال ۱۳۶۱با فرمان هشت مادهای امام به ترمیدور (آرامش و سکون) خود رسید. در این ده ساله با فراز و فرودهای مشخص، حمایت از فرودستان جامعه در زمینه اقتصاد و فرهنگ سیاسی در دستور کار قرار داشت. چپ اسلامی با آنکه در زمینه تصویب قوانین کار، اصلاحات ارضی، بازرگانی خارجی و حتی زمین شهری ناکام بود و نتوانسته بود از سد شورای نگهبان بگذرد، اما همه تلاش خود را برای رسیدگی به دهکهای پایین جامعه به کار میبست تا حداقل با توزیع کوپنِ کالاهای اساسی فقر مطلق و عدم امنیت غذایی را تا حدی کنترل کند. پس از سال ۱۳۶۸ اما ریلگذاری حاکمیت به طور کل تغییر کرد. بازخوانی اسطورههای برسازنده دولت انقلابی نیز تغییر ماهیت داد. اگر تا پیش از آن بر تنگدستی و پرهیزگاری پیشوایان دینی تأکید میشد، هاشمیرفسنجانی به عنوان رئیس جمهور منتخب در خطبههای نمازجمعه بر کار و کوشش امام اول شیعیان، آبادکردن نخلستانها و به دست آوردن مال حلال سخن میگفت. پیام، روشن و واضح و سیاست را پشتیبانی دیگر آمده بود. دیگر قرار نبود دولت چون دایهای از مستضعفین نگهداری کند، بلکه این مستضعفین بودند که باید بهای هرچه را میخوردند، میپوشیدند، مصرف میکردند یا بهرهمند میشدند، به دولت پس میدادند.
میتوان گفت ریشه این اعتراضها از دولت های قبل شکل گرفت و این تغییر موجب شکلگیری اعتراضها شد؟
بله، این شکست ائتلاف طبقاتی فقط در عرصه اقتصاد سیاسی دنبال نمیشد بلکه در عرصه فرهنگ نیز تحقیر و تخفیف فقرا نمایان بود. حاشیهنشینان به عنوان آسیبپذیرترین اقشار طبقه فرودست بار تحقیر و طرد مضاعف را میچشیدند. آنها نه تنها از نظر مالی توانایی بهرهمندی از لذت و مصرف شهرنشینان طبقه متوسط را نداشتند، بلکه حتی امکان ورود به این مکانها را نیز نمییافتند، حال آنکه تبلیغات لجام گسیخته و بیلبوردهای عظیم در برابر چشم آنها رژه تجمل بود. در دوران سازندگی و اصلاحات مصرف و توانایی برای مصرف تعیینکننده منزلت اجتماعی بود و نه تقوای فرودستان. در بیان این دولت کارآفرینان (عنوان جدیدی برای اصطلاح از مد افتاده سرمایه داران زالوصفت!) تکریم شده و مستضعفین (عنوانی که هرچه بیشتر کمرنگ میشد) به حاشیه رانده میشدند.
فرودستان و حاشیه نشینان در مواجهه با این طرد و بیرون رانده شدن از دایره زیست اجتماعی و سپهر فرهنگی دست به مقاومتی کور زدند. شورشهای شهری در آنی شعلهور شدند و شهرهایی چون مشهد، اراک و قزوین را در زلزلهای اجتماعی لرزاندند و البته با سکوت و بیاعتنایی طبقه متوسط روبه رو شدند. ۱۶ سال سازندگی و اصلاحات، کم و بیش طبقه متوسط جدید را رشد داد و طبقات فرودست را هرچه بیشتر از عرصههای اقتصادی اجتماعی بیرون کرد. تا آن حد که آنها احساس میکردند هیچ نمایندهای در دولت ندارند و کسی نیست که صدای آنها باشد و منافع آنها را دنبال کند. بیرون آمدن احمدی نژاد از صندوق رأی ۱۳۸۴ محصول حمایت این طبقات از او و البته ناامیدی طبقه متوسط از دولت اصلاحات برای پیشبرد پروژه دمکراتیزاسیون بود. مردی از جنس مردم به ریاست دولت رسیده بود و هم در بعد اقتصاد سیاسی و هم از نظر گفتمانی شباهت خود را به دولتهای انقلابی فریاد میکرد.
با توجه به اینکه گفتید ریشه این اعتراضات به سالها قبل بازمیگردد، چرا الان نمود آن را در قالب اعتراضات میبینیم؟
اگرچه این سخن مارکس بارها تفسیر به رأی شده است، هنوز میتوان به آن استناد کرد که حیات پدیدههای تاریخی در بار اول تراژیک است و در بازنمود بعدی یک کمدی. وقتی امروزه، در کلام برخی مسئولان او لاتی تصویر میشود که از چشمها افتاده یا بچهای شیطان که سنگ برداشته و شیشهها را میشکند، کمدی بودن این دولت (دولت احمدی نژاد) خود را بیشتر نشان میدهد، اما آمارهای اقتصادی و کارنامه فاسد آن در هزینه کرد میلیاردها دلار درآمد نفتی تراژدی مصیبت باری برای طبقه متوسط و فرودست بوده و هست. بنبست هستهای، تحریمهای سخت، تورم لجام گسیخته، کمبود شدید دارو، پایین رفتن استانداردهای زندگی در سال ۱۳۹۲ فرودستان را مجبور کرد که در کنار طبقه متوسط از دولتی حمایت کنند که مابه ازای دهه نودی دولت سازندگی بود.
امید برای بازگشایی روابط خارجی و بهبود اقتصادی بخشهایی از طبقات فرودست را در چهارسال اول دولت سازندگی ثانی همچنان به پشتیبانی آن تشویق میکرد، اما کابینه دوازدهم و بودجه بندی آن برای سال ۱۳۹۷ تیر خلاصی بود به امید این طبقات. رفتار پرنخوت مدیران سازندگی (که پا به سن گذاشته و تلختر از پیش هم بودند)، بیاعتنایی هنرمندان، نویسندگان و متفکران طبقه متوسط به درد و رنج روزمره آنان، بیبرنامگی اصلاحطلبان برای حمایت و پشتیبانی از این طبقات و گاه همدستی و همنوایی آنان با دولت برای تداوم سیاستهای نئولیبرالی و به طور کلی طرد، تحقیر و نابرابری اقتصادی و اجتماعی بخشهای پیشروی این طبقه را به میدان کشاند و اعتراضات با کمک شبکههای اجتماعی تشدید شد و ۸۵ شهر بزرگ و کوچک را درنوردید. از زمان انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ تا دی ماه ۱۳۹۶ این تعداد شهر و این میزان گستردگی در اعتراضات دیده نشده بود. به قول همینگوی زنگها به صدا در آمدهاند اما برای چه کسی؟ و اینکه آیا گوش شنوایی وجود دارد؟
در رابطه با بحث اختصاص اماکنی برای اعتراضات مدرمی، به نظر شما چقدر این اماکن دارای نیاز اجتماعی در میان مردم است؟
شهر محل زندگی و تلاقی طبقات مختلف است و البته سد قیمت زمین و خانه در آن مرزهای طبقاتی را معلوم میکند. مرزهای طبقاتی در شهر تهران بسیار واضح و مشخص هستند. حداقل از سوی نیروهای انتظامی امنیتی این مرز خیابان انقلاب در نظر گرفته شده (با استناد به سخنان رییس پلیس سابق که در رابطه با اعتراضات سال ۱۳۸۸ میگفت این اعتراضات به پایین خیابان انقلاب نرفته است) و یا محلات جنوب شرق تهران چون افسریه و پیروزی (در سخنان یکی از تئوریسنهای تندرو مطرح شد که خطر وقتی واقعی میشود که ساکنان محله پیروزی به میدان بیایند نه سوسولهای فرمانیه!). البته مرزهای واضحی بین شهر و حاشیههای آن نیز وجود دارد. با آنکه حاشیهنشینی در تهران تا حدی خصلت پیشین خود را از دست داده است، اما هر سال بر تعداد حاشیه نشینان افزوده می شود.
اگر در دهههای پیشین، روستاییان و ساکنان شهرهای کوچک به سودای یافتن کار و برخورداری از حداقل معیشت به حاشیههای تهران میآمدند؛ امروزه بسیاری از حاشیهنشینان را افراد و خانوارهایی تشکیل میدهند که اگرچه کارشان در تهران است ولی نتوانستهاند مسکنی متناسب با بودجه شان پیدا کنند و به ناچار تن به کوچ دادهاند (در سال ۱۳۹۵ حدود ۲.۹ درصد اجارهنشینان نتوانسته بودند اجاره خود را در تهران تمدید کنند). آنها رفت و آمد طولانی و طاقتفرسا به محل کار را به جان میخرند و سختکوشانه سعی میکنند که ممر درآمدشان را از دست ندهند. از سوی دیگر با توجه به بحران رکود و اشتغال بسیار پایین، بار عظیمی روی دوش خانوادههای ایرانی قرار گرفته است.
تأمین هزینههای روزمره و تحصیل فرزندان، تحمل بار بیماری disease burden یا نگهداری از اعضای سالمند خانواده، این نهاد دیرین را تا سرحد فروپاشی تحت فشار قرار داده است. آمار بالای طلاق، خشونت خانگی، بیاعتمادی و روابط خارج از ازدواج؛ فرار دختران از خانه و کار کودکان از نتایج این فشار طاقت فرساست و به همین دلایل سبد مصرف خانوار در طبقات فرودست به شدت کوچک و اوقات فراغت آنها محدودتر شده است. در پی این تغییرات میزان بهرهمندی این طبقات از فضاهای شهری به حداقل خود میرسد و شهر به مصرفکنندگان واقعی تعلق میگیرد که بتوانند از عهده هزینهها بربیایند. هم از نظر اقتصادی و هم در بعد اجتماعی نابرابری فزاینده، شهرها را به صورت عام و شهر تهران را به صورت خاص محلی برای انشقاق و انفکاک کرده است. نه تنها مسکنگزینی در شهر تابعی مطلق از درآمد و ثروت است، که زیستگاههای شهری هرچه بیشتر به تصرف طبقات فرادست در میآید و طبقات فرودست از آن رانده میشوند.
آیا اختصاص دادن محلی به اعتراضات باعث تجمیع و کانالیزهشدن اعتراضات میشود؟
در چنین شرایطی که خیابانها به محل مانور و نمایش ماشینهای میلیاردی درآمده است، نمیتوان به طبقات فرودست توصیه کرد که اعتراضش به چنین وضعیتی را در محلهای خاص و سربسته فریاد بزند. این طبقات میخواهند رویاهایی که خاکستر شده، شهری که از آنها ستانده شده و فضایی را که از آنها دریغ شده بازبیابند و از آن خود کنند. آنها که در زیر بار تحقیر و نابرابری، فروپاشی فردی، خانوادگی و اجتماعی خود را شاهدند میخواهند با اعتراض حرمت از دست رفته خود را بیابند. آنها در طلب تغییر سیاستهای نئولیبرالی هستند که کالاییسازی تمامی عرصههای زندگی را پی گرفته و آنها را از خانمان خود بیرون رانده است. آنها میخواهند مصداق این ترانه نباشند که عمری در کار، عمری بیمار، عمری بیزار! آنها سهمشان را از زمین و فضا و فراغت میخواهند و اعضای اصلاح طلب شورای شهر در پی محدود کردن و کانالیزهکردن این خواستهها هستند! این اعضا نه تنها از خواستههای فرودستان بیخبرند که با رفتار و مصوباتشان بر ضد آنها عمل میکنند.
چطور؟
اگر شهردار قبلی شهر را به مالسازها و برجتراشها فروخته بود، اعضای شورای فعلی درصدد فروش فضاهای شهریاند. از سال ۱۳۹۷ آنها ورود پولی به طرح ترافیک را در دستور کار دارند. یعنی از این پس هرکس که پول بیشتری دارد و از ماشین بهتری برخوردار است راحتتر میتواند به محدوده طرح ترافیک وارد و از آن بهرهمند شود. آنهایی که سادهدلانه در کار تصویب چنین طرح (و طرحهایی) هستند و به نابرابری و تبعیض نهادینه دامن میزنند، فکر میکنند تخصیص مکانی برای اعتراضات فرودستان جواب خواهد داد! حال آنکه منش شهردار و اعضای شورای شهر در کالاییتر کردن فضاهای شهری خود مسبب خشم و حرمان طبقات فرودست است و یکی از دلایل اعتراضات بعدی! حال این اعضا با خیال خوش فرض میکنند که اگر محلی را برای اعتراضات تخصیص دهند، معترضان به آن جا رفته و به صورت مدنی انتقادات خود را مطرح میکنند!
تا زمانی که بحث و فحص عمومی در رابطه با مسایل اجتماعی و اقتصادی میسر نباشد، تشکلیابی و تحزب حول این خواسته ممکن نشود و راهکارهایی دمکراتیک برای تبدیل این خواستهها به سیاست فراهم نشود، ما باید هر چند سال منتظر امواج اعتراضی باشیم. این امواج البته هربار مخربتر و بنیانکنتر ظهور میکنند و در هنگام بروز خود کمتر تن به قید و شرط و استدلال خواهند داد. اعضای محترم شورای شهر به جای تجویز مسکنهای ناچیز برای این اعتراضات بهتر است فکری به حال سیاستهای نئولیبرال و تبعیضزای خود کنند و همنوا با فرودستان علیه نابرابری نهادینه، فساد ساختاری و تبعیض گسترده بایستند. این گوی و این میدان!
افزودن نظر جدید