- کد مطلب : 22356 |
- تاریخ انتشار : 5 بهمن, 1398 - 10:48 |
- ارسال با پست الکترونیکی
موسوی لاری :لیست میدهیم و از کاندیداهای خود حمایت میکنیم/ تا این لحظه هیچ کسی سرلیست نیست
* آرام آرام رقابت های جریان های سیاسی برای کسب کرسی های بیشتر در یازدهمین مجلس شورای اسلامی را شاهد خواهیم بود. انتخاباتی را در پیش داریم که کارزار رقابتی آن تا دوم اسفند امسال، میان نامزدهای انتخاباتی جناح های سیاسی به مرحله اجرا خواهد رسید. شاید تا زمان رسیدن موعد مقرر مهم ترین سوالی که ذهن ها را مشغول کرده این است که در این دوره، مجلس چه آرایش سیاسی را شاهد خواهد بود. پیش بینی می کنید چه تعداد کرسی مجلس یازدهم از آن اصلاح طلبان و چه تعداد دیگر جایگاه اصولگرایان خواهد شد؟
انتخاب مجلس چند رکن دارد، رکن اول؛ داوطلبان و کاندیداهای حاضر در صحنه رقابت انتخاباتی. رکن دوم؛ متولیان انتخابات از جمله هیأت های اجرایی و نظارت، دولت، شورای نگهبان و وزارت کشور و رکن سوم یا رکن اصلی؛ «مردم» هستند. به منظور پیش بینی آرایش سیاسی مجلس یازدهم باید یک ارزیابی درستی از این سه رکن داشته باشیم.
رکن اول داوطلبان هستند، اگر در حوزه های انتخابیه داوطلبی وجود داشته باشد، می توانیم پیش بینی کنیم که از آن حوزه، چه فردی رأی می آورد البته گاهی این پیش بینی ها عملی می شود و گاهی هم عملی نمی شود.
اگر داوطلبین واجد شرایط تمایلی برای حضور نداشته باشند، پیش بینی برای آن حوزه با مشکل رو به رو می شود چون افرادی به صحنه وارد می شوند که شناخت زیادی از آنان نیست و نمی توان حدس زد که اینان رأی می آورند یا رأی نمی آورند. ما در این دوره انتخابات متأسفانه با این پدیده مواجه بودیم که بسیاری از چهره ها در مناطق مختلف انگیزه حضور در انتخابات نداشتند و در واقع این اولین مشکلی است که این انتخابات دارد. به عبارت دیگر از نظر کمی تعداد شرکت کنندگان در رقابت انتخاباتی کم نیست، ولی چهره هایی از هر دو جریان سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا حضور چشمگیر و پر رنگی در این دوره مجلس نداشتند.
رکن دوم، متولیان امر هستند؛ از نظر اجرایی متولی انتخابات دولت است و این مسئولیت شامل وزیر کشور، استانداران و فرمانداران می باشد. در همه ادوار اینگونه بود که فرمانداران افرادی را از حوزه انتخابیه به عنوان معتمد مردم تعیین می کردند و با توافق هیأت های نظارت این افراد هیأت اجرایی را انتخاب می کردند و هیأت اجرایی ترکیبی بود از شخصیت های حقیقی و حقوقی و انتخابات زیر نظر این هیأت اجرایی انجام می شد. به نظرم در این دوره بدعتی گذاشته شد که دولت که متولی امر انتخابات است و فرماندار که محور اصلی انتخابات است، تا حدی مصلوب الاختیار شدند. گفته شد که فرماندار باید با نظر دادستان و ثبت احوال این افراد را معرفی کند، یعنی عملاً کسی متولی امر انتخابات نیست، فرماندار می گوید من اختیاری نداشتم و دادستان گفته است، دادستان می گوید که مسئول اجرایی فرماندار است!
این بدعتی که در این دوره انتخابات گذاشته شد، به نظر من پایه یک انحراف در امر انتخابات است که برای آینده بسیار خطرناک است. متولی امر انتخابات دولت و دستگاه های اجرایی است، سهامی کردن این مساله باعث می شود که مسئولیت ها لوث گردد.
در مرحله اول که بررسی صلاحیت داوطلبان بوده، برخلاف همه ادوار گذشته عده زیادی از افراد شناخته شده، توسط هیأت های اجرایی مُهر عدم احراز خوردند، کسی که می خواهد در حوزه انتخابیه به عنوان کاندیدای مردم مطرح شود، اگر در این حد شناخته شده نباشد که معتمدین هم او را نشناسند، این فرد چطور می تواند از مردم رأی بگیرد؟! اینجا یک تعارض وجود دارد، هیأت اجرایی می گوید که ما صلاحیت فلان شخص را احراز نکردیم، در حالی که این فرد یکی از چهره های فلان شهرستان است، انسان خوب یا بدی است، دارای شخصیت منفی یا مثبت است؛ شما نمی توانید بگویید که این فرد را نمی شناختیم، اگر مثلاً آقای کدخدایی که در تهران حضور دارد، چنین بگوید (اگرچه باز هم قابل قبول نیست) اما می گوییم که ۲۰۰ حوزه انتخابیه است و فردی در شهرستانی کاندیدا شده و آقای کدخدایی چطور در تهران او را بشناسد. ولی هیأت اجرایی مردمی که در فلان شهرستان تشکیل شده، نمی تواند نسبت به افراد عدم احراز را مطرح کند.
واژه عدم احراز از اصل اشتباه بود و در حال حاضر توسط هیات اجرایی نیز به کار گرفته شده و این واقعاً در امر انتخابات فاجعه بار است و به عنوان یک بدعت منفی باید از آن نام برد.
* هیات های نظارت را رکن دوم انتخابات مجلس می دانید؛ پس از اعلام نتایج صلاحیت ها، انتقادات بسیاری از سوی مسئولین و شخصیت های مختلف مطرح می شود، بسیاری از نمایندگان فعلی مجلس تایید صلاحیت نشدند. چه نقدی به عملکرد شورای نگهبان در این دوره انتخابات مجلس وارد است؟
نوع تلقی از نظارت استصوابی و اینکه این نظارت استصوابی است یا نیست و باید چطور باشد، بحث جدایی است که نمی خواهم وارد آن شوم. اما در ساختار قانونی ما، گفته شده که هیأت های اجرایی از مراجع چهارگانه ای که در قانون ثبت و ضبط شده، کسب اطلاع می کنند و به تصمیم می رسند بنابراین محور اطلاع دادن و اطلاع گرفتن، چهار مرجع استعلام است. متأسفانه یکی از مشکلاتی که وجود دارد، این است که هیأت های نظارت به آنان یا اصلاً توجه نمی کنند یا اکتفا نمی کنند و از مسیرهای دیگری دنبال می کنند که ناشناخته است. یک مشکلی که همیشه یا حداقل در هفت تا هشت دوره اخیر وجود داشته، این است که داوطلبانی که رد صلاحیت می شوند یا عدم احراز صلاحیت می شوند، دنبال این هستند که بدانند چرا رد صلاحیت شدند، دلایل قانع کننده ای برای رد صلاحیت به آنان گفته نمی شود. یک عناوین کلی مثل عدم التزام به اسلام و خدا را مطرح می کنند؛ برای امام جمعه ای که در حال حاضر امام جمعه است و به خاطر انتخابات استعفا داده، می نویسند عدم التزام به اسلام! این فرد تا دیروز برای مردم خطبه می خوانده و امروز می گویند: به عدم التزام به اسلام رد صلاحیت شده است!
* مشکلات اقتصادی و برخی از مسایلی که در روزهای اخیر به وجود آمد، موجب شد بخشی از مردم از شرایط فعلی ناراضی شوند، مشارکت مردم در انتخابات مجلس آینده را چطور پیش بینی می کنید؟
همه به دو دلیل معتقدیم که مردم باید در انتخابات مجلس حضور پر شوری داشته باشند، یک دلیل اینکه نظام ما مبتنی بر رأی مردم است، هر چه مردم در سرنوشت خود مشارکت بیشتری داشته باشند، پایه های نظام مستحکم تر می شود. ما هیچ چیزی جز «مردم» نداریم. اگر مردم به هر دلیلی دلسرد شوند و در انتخابات حضور پیدا نکنند، انتخابات با مشکل رو به رو می شود. به عبارت دیگر انتخاباتی که در قانون اساسی مطرح شده، به عنوان پایه و اساس اداره کشور دچار مشکل می شود.
به هر ترتیب در حال حاضر نمی توانیم داوری کنیم که کرسی های مجلس آینده به چه صورت خواهد بود، اولاً از نظر من حرکتی که توسط هیأت های اجرایی شروع شد، تأثیر منفی بر روی انتخابات گذاشته است، وقتی مثلاً در مرکز استان فارس سه نفر از نمایندگان فعلی رد صلاحیت می شوند و در کل استان پس از اظهار نظر هیأت های نظارت از هجده نماینده فقط پنج نماینده در رقابت های آتی مجلس شرکت می کنند، این امر بر هواداران، دوستداران و کسانی که به اینان علاقه مند بودند، اثر می گذارد.
مرحله بعد نحوه برخورد شورای نگهبان و هیأت های نظارت است. اگر این دو مرحله را نرمال و طبیعی پیش برویم، مردم هم علی رغم همه دلخوری هایی که از دولت، مجلس و نحوه زندگی و مشکلات معیشتی خود دارند، پای صندوق رأی می آیند و مجلسی شکل می گیرد که تا حدی ترکیبی از جناح ها خواهد بود. اما اگر این دو مرحله یعنی هیات های اجرایی و هیات های نظارت به درستی عمل نکنند و تعداد زیادی را رد صلاحیت کنند، نتیجتاً ممکن است که حضور مردم پای صندوق های رأی کمرنگ شود. در آن صورت انتخابات ویژگی های قانون اساسی خود را از دست خواهد داد. ما امیدواریم که شورای نگهبان و هیات های نظارت خطاهای احتمالی هیات های اجرایی را جبران کند.
دشمن تا دروازه های کشور آمده و کینه توزی می کند و خواهان حذف ملت است لذا ضروری است هیات های اجرایی و نظارت مردم را دلخور نکنند تا در انتخابات آینده شور و هیجان را شاهد باشیم همانطور که در تشییع و بدرقه باشکوه سردار شهید قاسم سلیمانی دیدیم که مردم همه دلخوری ها را کنار گذاشتند و به صحنه آمدند. باید تلاشی کنیم که در دوم اسفندماه یک صحنه نمایش قانون مند ملی به نام انتخابات داشته باشیم تا همه بیایند، هیچ کسی احساس نکند که در این انتخابات نقشی ندارد. این امر وابسته است به تدبیر مدیرانی که انتخابات در اختیار آنان است. اگر آنچه در قانون اساسی است، صورت بگیرد و شورای نگهبان با نگاه مثبت به جناح های مختلف نگاه کند و کسی را به عنوان اصلاح طلب از صحنه خارج نکند و عناوین کلی سیاسی در تصمیم گیری های هیات های اجرایی و نظارت دخالت نکند، انتخابات پر شور خواهد شد و ما هم می توانیم به دنیا نشان دهیم که دموکراسی موجود در ایران، یک دموکراسی ریشه دار است و هم می توانیم همه ملت را پای صندوق های رأی بیاوریم و حماسه دیگری از حضور مردم را شاهد باشیم، که در این صورت پایه های نظام محکم تر و قدرتمند می شود و مشخص می گردد که مردم با این نظام هستند و دشمنان بیرونی فکر نکنند که اگر مردم مشکل معیشتی دارند از اصل نظام و انقلاب فاصله می گیرند.
معتقدم هیات های نظارت باید با این نگاه به مسایل بنگرند و مراجع چهارگانه را در نظر بگیرند و از مراجع چهارگانه هم بخواهند که اطلاعات دقیق به آنان دهند و به شنیده ها و گفته ها اکتفا نکنند. هیات اجرایی بیان می کردند که پرونده برخی از افراد حتی یک برگه توضیحات و اطلاعات هم نداشته که براساس آن صلاحیت داوطلب مورد ارزیابی قرار گیرد، و از طرفی در برخی پرونده ها از اظهارات، سخنرانی ها، مصاحبه ها و بحث ها دویست صفحه مطلب آورده بودند! این نوع عملکرد و رفتار نتایجی می دهد که به صلاح ملت نیست.
* برخی ضمن انتقاد از عملکرد دولت فعلی و مجلس دهم بیان می کنند که به دلیل موفق نبودن دولت و مجلسی که اصلاح طلب بود، شانس اصلاح طلبان در پیروزی انتخابات یازدهمین دوره مجلس بسیار کم است، با این نظر موافقید؟ چه میزان اصلاح طلبان در انتخابات مجلس آینده شانس پیروزی دارند؟
اصلاً با این نظر موافق نیستم. انتخابات عرصه رقابت است و دو رقیب (اصولگرایان و اصلاح طلبان) دارد. فراموش نکنیم که اصلاح طلبان یک دوره زیبایی دارند به نام دوره اصلاحات، تمام شاخص های توسعه در دوره اصلاحات بالاست. این دوره پیشینه اصلاح طلبان است. اصلاح طلبان دوره ای دارند به نام دوره حمایت از دولت اعتدال و توسعه آقای حسن روحانی؛ آقای روحانی در برنامه های خود موفقیت ها و شکست هایی داشته است. حتماً هم اصلاح طلبان به دلیل حمایتشان از آقای روحانی در آن شکست ها سهیم هستند، ولی جامعه می داند که دولت آقای روحانی، دولت اصلاح طلبان نبوده بلکه دولت مورد حمایت اصلاح طلبان بوده است بنابراین این بخش قصه با آن دوره ای که اصولگرایان با تمام ظرفیت های خود پشت سر احمدی نژاد ایستادند، بسیار متفاوت است.
در آن زمان قوه قضائیه و مجلس در اختیار احمدی نژاد بود؛ برخی از نمایندگان مجلس کت احمدی نژاد را به عنوان تبرک می بوسیدند! میلیاردها دلار سرمایه در اختیار احمدی نژاد بود، هنوز هم به یاد داریم که در آن زمان نرخ نفت تا ۱۴۰ دلار افزایش یافت و دولت درآمدهای افسانه ای داشت و اصولگرایان با تمام وجود از دولت احمدی نژاد حمایت می کردند.
هنوز هم به یاد داریم که شخصی می گفت دولت احمدی نژاد، دولت امام زمان (ع) است! و دیگری می گفت در عالم خواب امام زمان (عج) با بیان مشخصاتی از این دولت حمایت کرده اند!
واقعاً امروز اصولگرایان چه حرفی برای گفتن دارند!؟ بخش عمده اتفاقات منفی که در حال حاضر گرفتار آن هستیم و دولت روحانی هم گرفتار آن است، ریشه در دولت احمدی نژاد دارد. زمانی که همه می گفتند، اجازه ندهید پرونده ایران به شورای امنیت رود، احمدی نژاد بود که می گفت که این قطعنامه کاغذ پاره ای بیش نیست. در زمان دولت احمدی نژاد درآمدهای کلانی داشتیم و می توانستیم در اقتصادی کشور سرمایه گذاری کنیم، اما متأسفانه امثال بابک زنجانی ظهور کرد و هنوز هم مشخص نیست، پول ها و سرمایه ها را چه کرده اند.
معتقدم اصولگرایان در این رقابت حرفی برای گفتن ندارند. به فرض دولت آقای روحانی ضعیف بوده است، از دولت احمدی نژاد که ضعیف تر نبوده است. روزی تمام ارکان کشور از احمدی نژاد اصولگرا حمایت کرد و کشور با منهای چهار درصد رشد تحویل حسن روحانی داده شد، با آن همه بدهی و فضاحت هایی که امثال بابک زنجانی داشتند، اصولگرایان چه صحبتی برای مردم دارند؟! می خواهند بگویند که مردم دوباره اختیار را به ما بدهید تا دولتی شبیه دولت احمدی نژاد به وجود آوریم؟! مطمئنم که مردم متوجه هستند که بخش عمده بدبختی ها از زمان دولت احمدی نژاد است.
باز هم تأکید می کنم که احمدی نژاد نماد جریان اصولگرایی است در حالی که آقای روحانی نماد اصلاح طلبی نیست. اصلاح طلبان هویت مستقلی دارند، ولی از آقای روحانی حمایت کردند و پای این حمایت و دولت ایستاده اند و اکنون هم می ایستند. اما باید به این نکته هم اشاره کنم که اگر آقای روحانی در مواردی با اصلاح طلبان همراه می شد و نصحیت اصلاح طلبان را گوش می کرد شاید بخشی از این مشکلات کم می شد.
به هر ترتیب این نکته که به دلیل عملکرد دولت آقای روحانی شانس اصلاح طلبان در یازدهمین دوره انتخابات مجلس کاهش یافته را می پذیرم، اما اینکه اصلاح طلبان در انتخابات مجلس در قیاس با اصولگرایان زمینه کمتری دارند را قبول ندارم و همچنان معتقدم که اصولگرایان در افکار عمومی بعد از اصلاح طلبان هستند.
شاید اصلاح طلبان در این دوره انتخابات مجلس با یک مشکلی مواجه شوند و آن اینکه اگر شرایط به سمتی برود که مردم برای حضور پای صندوق های رأی بی اعتنا و بی تفاوت باشند در آن صورت وقتی مردم حضوری نداشته باشند ممکن است که اصلاح طلبان به مجلس راه پیدا نکنند.
به طور کلی تأکید دارم که اصولگرایان و اصلاح طلبان دغدغه حضور مردم پای صندوق رأی را دارند. اصلاح طلبان این دغدغه را دارند که نکند مردم نیایند و دغدغه برخی از اصولگرایان این است که نکند مردم بیایند و کار از دستمان خارج شود و نتوانیم اوضاع را کنترل کنیم بنابراین تحلیل من این است که اگر شرایط برای حضور پرشور مردم فراهم شود، پیروز میدان قطعاً اصلاح طلبان هستند، ولی اگر شرایط به سمتی رود که مردم پای صندوق نیایند ممکن است که حضور اصلاح طلبان در مجلس آینده کمرنگ باشد.
* اصلاح طلبان برای حضور در مجلس یازدهم چه برنامه ای دارند، آیا مانند دوره قبل لیستی از افراد تحت حمایت تهیه خواهند کرد؟
آنچه از مجموع نظرات چهره های اصلاح طلب دریافت کردم این است که اصلاح طلبان در انتخابات حتماً شرکت می کنند، حتماً در استان هایی که کاندیدا داریم، لیست می دهیم و از کاندیداهای خود حمایت می کنیم و در استان هایی هم که کاندیدا نداریم، نمی گوییم که اصلاح طلبان پشت سر اصولگرایی بایستند که متعادل تر است. اصلاح طلبان ممکن است که با انگیزه های قومی و محلی به کسی رأی دهند و به کسی رأی ندهند، ولی این مساله در شعاع فعالیت سیاسی اصلاح طلبان نیست.
* با توجه به جلساتی که برگزار می شود، اصلاح طلبان افراد مشخصی را به عنوان سر لیست انتخاب کردند؟
بعد از اینکه لیست بسته شد، خود به خود مشخص می شود که چه کسانی سرلیست هستند چون سرلیست باید کسی باشد که در نظر مردم شناخته شده و مواضع روشنی داشته باشد تا مردم بدانند که اگر به این لیست رأی دهند این طرز تفکر حاکم می شود و این فرد نماد آن طرز تفکر است بنابراین باید صبر کرد و دید که چه کسانی در لیست جای می گیرند و بعد از آن خود به خود سرلیست مشخص می شود؛ تا این لحظه که هیچ کسی سرلیست نیست.
* چهره های چندان شاخصی از اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس یازدهم ثبت نام نکردند؛ پس از پایان ثبت نام ها، برخی بیان کردند که اصلاح طلبان دچار کمبود رجال سیاسی شدند.
تربیت نیرو همیشه در یک فضای آزاد شکل می گیرد. شما یک گیاه هم در باغچه بکارید، با هوای آزاد و آب و مواد غذایی مشخص، افزایش رشد خواهد داشت، اما اگر گیاه را در گلدان کوچک قرار دهید و در پستوی آپارتمان بگذارید، رشد آن کم می شود. حال اگر شرایط برابر و به گونه ای باشد که هم اصلاح طلب و هم اصولگرا بتوانند دیدگاه های خود را مطرح کنند و جلسات خود را بگذارند و کادر سازی کنند و نیروهای خود را پرورش دهند به نظرم اصلاح طلبان حرف بیشتری برای گفتن دارند و نیروهای توانمندتری هم دارند.
اصلاح طلبان دور گذشته کاندیدایی در تهران معرفی نکرده بودند، شورای نگهبان که نظر دارد، فراخوان دادیم که هر کسی می خواهد در لیست اصلاح طلبان باشد خود را معرفی کند، ۱۷۰ نفر آمدند و از بین آنان ۳۰ نفر انتخاب شدند که به نظر من به عنوان یک ناظر بیرونی، این ۳۰ نماینده به خصوص زنان، در مجموع بد عمل نکردند گرچه در مواردی مشکلاتی داشتند.
من همیشه تأکید کردم که زنان عضو لیست امید در مجلس دهم کارکرد جدی تر داشتند، برخی از آقایان هم افراد فعالی بودند که البته افرادی هم بودند که خیلی پا به پای جریان اصلاح طلبی حرکت نکردند. بنابراین اگر گفته می شود که اصلاح طلبان با قحط الرجال رو به رو هستند به نظرم بخشی به فضای اجتماعی باز می گردد. به عنوان مثال فضای اجتماعی به این صورت شده که آقای حسن عباسی در سراسر کشور علیه افراد مختلف صحبت می کند و کسی هم جلوی او را نمی گیرد و امکانات عمومی هم در اختیار اوست. از طرف دیگر یک خبرنگار جمله ای اشتباه بنویسد، مواخذه می شود. در این فضا مشخص است که زمینه به میدان آمدن نیروهای با انرژی و با انگیزه کم و محدود می شود، ولی در عین حال معتقدم که اگر روزی فضای مساوی رقابت برای انتخابات مجلس و حتی انتخابات ریاست جمهوری به وجود آید حتماً اصلاح طلبان نیروهای کمکی بسیاری دارند که می توانند به عرصه بیاورند و در واقع کمبودی در این زمینه ندارند.
* این پرسشم مربوط به مطالبی است که پس از پایان ثبت نام ها برای یازدهمین دوره انتخابات مجلس در مورد اصلاح طلبان گفته و نوشته شد. روزنامه ای بدون تیتر منتشر شد و برخی ضمن انتقاد از افراد اصلاح طلبی که ثبت نام کردند، زمزمه کردند که اصلاح طلبان خسته و نا امید هستند. این مطالب را برچسب می دانید یا هم نظر با این منتقدین هستید؟
نمی خواهم بگویم که این انتقادات برچسب است، اتفاقاً اینکه برخی از چهره های اصلاح طلب به میدان نیامدند، درست است، ما هم از آنها خواهش کردیم که به صحنه بیایند، اما نپذیرفتند. من به گرگان رفتم و دوستان ما می گفتند که چند نیروی تاپ در این استان داشتیم که هر چه از آنان خواهش کردیم، انگیزه نداشتند که در انتخابات حضور پیدا کنند، این مساله به فضای ما قبل آن برمی گردد، اصل این قصه که برخی از اصلاح طلبان نیامدند و انگیزه پیدا نکردند، حرف درستی است، اما اصلاح طلبی خسته نیست.
به نظر من اصلاح طلبی خواست اکثریت جامعه ماست. به عبارت دیگر اکثریت جامعه ما خواستار اصلاح و تغییر هستند. در سیستم اداری کشور روش ها و نحوه برخوردهای اشتباهی وجود دارد که مردم می خواهند این روش ها اصلاح شود لذا بیش از ۶۰ درصد جامعه اصلاح طلب هستند.
جریان اصلاح طلبی هم منادی حرفی هستند که عامه مردم می زنند. عده ای به صحنه انتخابات نیامدند و نام آن را خستگی نمی گذارم، شاید برخی انگیزه شان این بود که نیروهای جوان پای کار بیایند مثلاً برخی از چهره های بسیار خوب در شهرستان ها و استان ها داشتیم که نیامدند، من با برخی صحبت کردم و گفتند که چرا چهره های تکراری در مجلس حضور یابند. به عنوان مثال آقای امیری، نماینده فعلی زرند برای مجلس یازدهم ثبت نام نکرد، همه دوستان ما از ایشان خواستند که کاندیدا شود، اما زیر بار نرفت، حتی هفته ثبت نام تلفن همراه خود را قطع کرد و بعد از ثبت نام دوستان با او صحبت کرده بودند، گفته بود: «من ۵ دوره متوالی نماینده بودم، بگذارید یک نیروی جوان دیگری بیاید و کادرسازی کنیم، من هم در کنار دوستان هستم و اقدامات دیگری انجام می دهم.»
* آقای لاریجانی که چندین دوره رییس مجلس بود، کاندیدای انتخابات مجلس نشد و این بحث داغ وجود دارد که در مجلس یازدهم چه کسی رییس مجلس خواهد بود. شما چه پیش بینی دارید و احتمال می دهید چه کسی و از چه حزب سیاسی رییس مجلس آینده شود؟
اینکه چه شخصی رییس مجلس یازدهم می شود به ترکیب مجلس مربوط می شود. هنوز مشخص نیست که آقای قالیباف تا پایان در انتخابات مجلس می ماند یا نمی ماند، شاید انصراف داد.
اولاً مشخص نیست که مردم به چه کسانی به عنوان نمایندگان خود در مجلس رأی دهند؛ این مردم همیشه غافلگیر می کنند به عنوان مثال در سال ۷۵ وقتی رقابت انتخابات ریاست جمهوری بین آقایان خاتمی و ناطق نوری بود، همه ارکان تصمیم گیری کشور می گفتند که آقای ناطق نوری رییس جمهور آینده است، ولی مردم برخلاف موج همگانی که وجود داشت، آقای خاتمی را انتخاب کردند. در سال های بعد هم اتفاقات این چنینی رخ داد.
در فضای فعلی عده ای گمان می کنند که اکثریت مجلس را خواهند داشت و به جان هم افتادند که چه شخصی رییس مجلس آینده شود این در حالی است که ممکن است این حزب سیاسی اکثریت کرسی را از دست بدهد و در مجلس آینده فراکسیون هایی نزدیک به هم تشکیل شود؛ در این صورت در مجلس تصمیم گیری می شود که چه شخصی رییس مجلس شود.
در حال حاضر برخی تبلیغات می کنند که چون فلان شخص کاندیدای انتخابات مجلس است، حتماً رأی مردم را کسب می کند و رییس مجلس خواهد شد! در صورتی که باید پرسید، چه تضمینی وجود دارد که مردم تهران به فلان شخص رأی دهند و او را به عنوان نماینده خود انتخابات کنند؟!
* حزب مقابل اصلاح طلبان، معتقدند که اختلافات درون گروهی اصلاح طلبان سبب می شود که این جریان سیاسی در انتخابات پیش رو به پیروزی نرسند. اول اینکه پاسخ شما به این گروه چیست؟ و دوم اینکه برای رفع این اختلافات احتمالی و عدم تأثیر منفی آن در نتیجه انتخابات، چه برنامه هایی دارید؟
اتفاقاً این اصولگرایان هستند که اختلافات داخلی دارند. اصولگرایان نحله های مختلفی از جمله اصولگرای احمدی نژاد، اصولگرای قالیباف، اصولگرای آقا تهرانی، اصولگرای باهنر و… هستند. در رقابت درون گروهی این حزب سیاسی غوغایی است و اختلافات بسیار؛ اما این مساله در میان اصلاح طلبان بسیار کمتر است چون هرکدام از آنان فکر می کنند که رأی دارند و بر سر اینکه چه کسی رییس شود، دعوا دارند، اما اصلاح طلبان از ابتدای انقلاب تاکنون با نظام پارلمانی در صحنه آمدند و هیچ وقت متکی به قدرت های خارج از اراده مردم نبودند. اصلاح طلبان در رقابت وارد می شوند و از فضایی که وجود دارد، استفاده می کنند و با مردم همراه می شوند؛ گاهی مردم همراهشان نمی شوند و شکست می خوردند، و پس از اینکه اشکالات خود را پیدا و اصلاح کردند، دوباره وارد صحنه می شوند. در مجلس چهارم ۴۴ نفر از نمایندگان اصلاح طلب (خط امام) رد صلاحیت شدند، برای اولین بار نظارت استصوابی در آن دوره اعمال شد و به گونه ای بود که مجمع روحانیون و جریانات اصلاح طلب می خواستند در مرحله دوم شرکت نکنند که به خاطر حفظ نظام گفتند که ما از انتخابات خارج نمی شویم و در مجلس پنجم اصلاً شرکت نکردند. کارگزاران و برخی از احزاب اصلاح طلب آمدند و اقلیت محکمی در مجلس به وجود آمد، در انتخابات مجلس ششم اکثریت مردم به اصلاح طلبان رأی دادند. در انتخابات اخیر و انتخابات مجلس و شوراها هم فاصله نفر اول انتخابات با نفر آخر که آقای چمران است، بسیار بود.
بنابراین تلقی من این است که در این بحث که می گویند اصلاح طلبان احساس خستگی می کنند و با خود درگیری داخلی دارند، برخلاف واقع است. اصلاح طلبان مسایل را نقد و بررسی می کنند و دیالوگ و تعارض دیدگاهی دارند، ولی در تصمیم گیری یکی می شوند برخلاف جریان اصولگرا که دیدگاه های مختلف با هم به تفاهم نمی رسند. یعنی اگر فردا روزی در تهران یک لیست از اصلاح طلبان دیدید، هیچ تردید نکنید که اصلاح طلبان روی همان لیست می ایستند، اما اصولگرایان اینگونه عمل نمی کنند.
* برخی مطرح می کنند که مجلس دیگر در راس امور نیست. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟ چه عواملی موجب تنزل منزلت مجلس شده یا می شود؟ چگونه می توان مجلس را به منزلت واقعی خود رساند؟
اگر مجلس در شکل گیری آزادی عمل نداشته باشند، انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان آزادی عمل نداشته باشند، به اصطلاح یک جای کار می لنگد. مجلس نماد «مردم سالاری» است. اگر همه مردم ایران احساس نکنند که می توانند با انتخاب و رأی خود در این مجلس اثرگذار باشند، انگیزه ای برای حضور پای صندوق های رأی ندارند.
نکته دیگر اینکه بعد از شکل گیری مجلس، اگر این قوه در تصمیمات کلان حضور نداشته باشد، اعتبار خود در میان مردم را از دست می دهد.
معتقدم که در حال حاضر در کنار مجلس، مراجع مختلف قانونگذاری وجود دارد، شورای عالی انقلاب فرهنگی حتی در آیین نامه ها هم دخالت می کند و گفته می شود آنچه شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرد، مجلس حق ندارد تغییر دهد! یا سران سه قوه، تصمیمی می گیرند که مجلس چندان موافق آن نیست.
من مخالف تصمیمات اجرایی نیستم، اینکه سران سه قوه در موضوعی تصمیمی می گیرند، اصلاً اشکالی ندارد، ولی اینکه قانونی مصوب کنند که مجلس مخالف آن هست، اصلاً صحیح نیست.
نمونه دیگر اینکه در گذشته مجلس قانون می نوشت و شورای نگهبان بیان می کرد که این قانون معارض با قانون اساسی و شرع هست یا نیست، اکنون نظارت بر سیاست های کلی جمهوری اسلامی در مجمع تشخیص به وجود آمده که عیناً یک شورای نگهبان دیگری می باشد و این دیدگاه وجود دارد که با این شیوه قانونگذاری را مختل کرده است.
اگر این اختلالات به وجود آمده تغییر نکند و روی پاشنه خود باز نگردد و ریل قانونگذاری همانطور که بوده، گذاشته نشود مشخص است که مجلس با مشکل رو به رو می شود و عملاً خاصیت خود را از دست می دهد، اما من معتقدم که می توان مجلسی در طراز قانون اساسی را دنبال کرد و به اجماعی رساند. ما مجلسی می خواهیم در طراز قانون اساسی، همه مردم باید این اصل را بخواهند و همه هدف اصلاح طلبان این است که در دوره آینده مجلسی در طراز قانون اساسی شکل بگیرد.
* ارزیابی از عملکرد مجلس دهم داشته باشید، برخی مطرح می کنند که مجلس دهم ضعیف ترین مجلس پس از انقلاب بوده است، مجلس دهم مجلسی قوی و موفق بود یا نقدهای جدی به آن وارد است؟
نمی توانم بگویم که مجلس دهم در تاریخ ایران ضعیف ترین مجلس بعد از انقلاب بوده است، اما می توانم این نکته را بیان کنم که مجلس دهم در طراز قانون اساسی ما نبود. مردم نمایندگان مجلس را آزادانه انتخاب کنند چون تشخیص مردم مناسب و درست است. من همیشه گفتم که ممکن است مردم در ۵ مورد خطا کنند، اما ضریب خطاهای عامه مردم به مراتب کمتر از خواص است. به عبارت دیگر من و شما و دو نفر دیگر می خواهیم لیستی ببندیم و به سلایق خود رجوع می کنیم، اما در میان مردم همه سلایق وجود دارد بنابراین وقتی کسی رأی می آورد یعنی برآیند همه سلایق و مورد اعتماد همه سلایق است.
با این حال اشکال کار از زمانی خود نمایی کرد که نظارت استصوابی به این شکل باب شد و باعث گردید قبل از اینکه مردم تصمیم بگیرند، گروه یا افراد دیگری تصمیم گرفتند لذا ترکیب مجلس، ترکیبی در طراز قانون اساسی نیست. بخشی از این نمایندگان نماد حضور اکثریت جامعه نیستند لذا وقتی اکثریت جامعه در مجلس شکل نگیرد، به تبع تصمیمات هم با اکثریت فاصله دارد.
من در مجلس اول از لار کاندیدا شدم، رقبای من از حزب توده، مجاهدین خلق و حزب ملت و جبهه ملی بودند؛ در آن فضا مردم بنده و شهید نصیری را انتخاب کردند، ما هیچ نداشتیم، طلبه ای بودم که از قم به لار رفته بودم و شهید نصیری هم معلم تبعیدی بود که در سیرجان زندگی می کرد، مردم چون در انتخاب آزاد بودند، معلم تبعیدی و یک طلبه تازه از زندان آزاد شده را انتخاب کردند و به تشکیلات حزبی و غیر حزبی طرف مقابل رأی منفی دادند. امروز هم اگر فضا را به آن سمت ببریم قطعاً مجلس می تواند در طراز قانون اساسی باشد.
افزودن نظر جدید