دوره امام صادق (ع) را می توان عصر آزادی اندیشه نامید

یک محقق و پژوهشگر علوم دینی آزاد اندیشی و آزادی بیان را یکی از ویژگی های دوران امامت امام صادق (ع) می داند و بر ضرورت توجه بیشتر و بهتر به این وجه از زندگی و سیره این امام همام تأکید دارد.

وی بر این نکته نیز تأکید دارد که رشد ارزش های دینی در فضای آزاد بهتر از خفقان صورت می گیرد.

به گزارش امیدنامه،آنچه در ادامه می خوانید متن گفت و گوی حجت الاسلام و المسلمین اکبر حمیدزاده با پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران است:

ما امام صادق (ع) را مؤسس فقه شیعه می دانیم. به نظر شما امام صادق (ع) چقدر توانست در تثبیت و آموزش فقه شیعه به مردم مؤثر باشد؟

ما اول به عنوان مقدمه در معنای فقه بازنگری داشته باشیم. یعنی بر خلاف آنچه که تا امروز متداول بوده و از کلمه فقه استفاده کرده اند، ما باید شرایط سیاسی و اجتماعی عصر امام صادق (ع) را در نظر بگیریم و بعد به سراغ فقه برویم. فقه مورد نظر حضرت صادق (ع) را بشناسیم و بعد ببینیم که در دل آن شرایط و فقهی که امام صادق (ع) دنبال می کرد، مسأله فقه شیعه توسط آن بزرگوار چگونه قابل تبیین است.

عصر امام صادق (ع) طوفانی ترین ادوار تاریخ اسلام را به ما نشان می دهد. اغتشاش ها، انقلاب ها، جریان خون خواهی حضرت سید الشهدا (ع)، ابوسلمه در کوفه، ابومسلم خراسانی در ایران و درگیری بین بنی امیه و بنی عباس و نفوذ مکتب های مختلف فلسفی و کلامی در جامعه آن روز اسلامی که در واقع نتیجه تعامل صحیح با دنیای خارج از اسلامی بوده، از ویژگی های این دوران به شمار می آید. عصر امام صادق (ع) واقعا عصر گرایشات علمی و کنجکاوی ها و طرح عقاید و باورهای خاصی است که هریک از آنها موضوعی است که در رابطه با کار و فعالیت علمی امام صادق (ع) باید مورد توجه قرار بگیرد.

از یک طرف حراست از اسلام، از یک طرف پاسخگویی به شبهاتی که القا می شد، از یک طرف پیشگیری از وجود افکار انحرافی در حوزه معرفت دینی، از یک طرف اختناق حاکم و فشار سنگینی که حاکمیت جور بر جامعه داشت، مخصوصا خفقانی که نسبت به اندیشه وران و شخص حضرت صادق (ع) ایجاد کرده بود، کار را به جایی رساند که امام صادق (ع) به جابر جوفی (یکی از شاگردان امام صادق (ع) که نقل کردند بیش از 70 هزار حدیث از امام باقر (ع) آموخته بود) دستور داد که خودش را به جنون و دیوانگی بزند؛ برای اینکه از اذیت و آزار مأمورین خفقان حاکم در امان بماند.

عصر امام صادق (ع) عصر آزادی اندیشه

یعنی مقتضای زمان امام صادق (ع) این بود که با این شیوه به ترویج دین بپردازد؟

تشخیص امام صادق (ع) این بود که در عرصه جهاد و اجتهاد علمی وارد شود. دوره امام صادق (ع) را می توان به عنوان عصر آزادی اندیشه و شرح صدر اسلامی امام صادق (ع) نامید. با توجه به اینکه امام صادق (ع) 31 سال از عمر خودش را با پدر بزرگش امام سجاد (ع) و پدرش امام باقر (ع) سپرده کرده است. 34 سال دوران امامت حضرت صادق (ع) بوده و خودش به عنوان شیخ الائمه معروف است. این امام همام با پنج خلیفه اموی یعنی هشام بن عبدالملک، ولید بن زید، یزید بن ولید، ابراهیم بن ولید، مروان حمار و دو خلیفه عباسی به نام های سفاح و منصور هم دوران بوده است.

بار سیاسی، فکری و فرهنگی و فلسفی عصر امام صادق (ع)، شرایطی که درگیری بین بنی امیه و بنی عباس به وجود آمده برزخی را ایجاد کرده که امام صادق (ع) بتواند به خوبی از آن استفاده کند تا تکیه گاه علمی، عقلی و منطقی اسلام و تشیع را استحکام ببخشد. در همین حال و هوا رفتار امام صادق (ع) را می توانید در مناظره هایی با ابن ابی العوجی، ابوشاکر دیصانی و ابن مقفع ببینید. یعنی سران افکار و اندیشه های مادی و الحادی می توانستند زانو به زانو با حضرت صادق (ع) بنشینند و بحث و جدل داشته باشند.

در چنین فضایی با مختصر تأملی شما می توانید توحید عقلانی و اعتقادی را از نگاه امام صادق (ع) در توحید مفضل مشاهده کنید. یا اینکه به طور مثال در حوزه سلامت و بهداشت و درمان نشستی که امام صادق (ع) با طبیب هندی داشت را ببینید. حتی دانشگاهی که امام صادق (ع) از پدرش امام باقر به ارث برد و خودش به شایستگی از آن دانشگاه استفاده کرد، این طور نبود که همه دانشجویان مسلمان باشد. بلکه مثلا دانشجویان نام آوری مثل جابر بن حیان بودند که معروف است مسلمان نبود. او شخصیتی است که حتی در رنسانس اروپا 30 رساله از او به زبان آلمانی و زبان های دیگر ترجمه شده و یکی از افرادی است که در در طول تاریخ علم کشفیات فراوانی داشته است.

بنابر این وقتی ما از فقه و اینکه فقه ما مرهون زحمات امام صادق (ع) است صحبت می کنیم، منظور فقه اصطلاحی در حوزه نیست. چون فقه اصطلاحی در حوزه به معنای فقه الاحکام است. فقه الاحکام به تعبیر امام خمینی (س) یک هفتم قرآن است. چون آیات الاحکامی که در قرآن کریم هستند و فقها احکام تکلیفی را از آنها استنباط می کنند حدود 500 آیه، در حالی که قرآن 6 هزار و 600 آیه است. بنابر این اگر ما بخواهیم فقه امام صادق (ع) را در محدوده همین فقه اصطلاحی حوزه معنا کنیم، امام صادق (ع) را با بعضی از مراجع و مجتهدین هم طراز قرار دادیم که فقط در این حوزه توان اجتهادی و استنباطی پیدا کردند. در حالی که یکی از حوزه های فقه و فقاهت فقه الاحکام و یا احکام تکلیفی است. گستره فقه به معنای معرفت شناسی، دین شناسی و تفقه در دین است. لذا چیزی که ما به امام صادق(ع) نسبت می دهیم باید فقه به معنای دین شناسی و معرفت شناسی دینی باشد.

امام صادق (ع) که این امام همام فرمود، آن کسی که عالم به زمان باشد در برابر افکار، عقاید، ایده ها، اندیشه ها، شبهه ها و مباحثی که از او در حوزه باور و حتی حیات انسانی مردم مطرح می شود، شگفت زده نمی شود. خود امام صادق (ع) مصداق کامل «العالم بزمانه» است. چون عالم به زمان بود، یعنی به زمان خودش عمل و دانش شایسته داشت، توانست در آن شرایط به گونه ای ظاهر شود و گام در میدان جهاد و اجتهاد علمی بگذارد که در واقع استخوان بندی و ستون فقرات معرفت شناسی دینی را استحکام ببخشد. در این راستا فقه الاحکام هم یکی از چیزهایی است که از فرمایشات امام صادق (ع) و از فعالیت های علمی و اجتهادی آن بزرگوار استفاده می شود.

به نظر شما چرا ائمه قبل از امام صادق (ع) در این زمینه ورود نکردند؟

ما باید به زمان امیرالمؤمنین تا امام سجاد (علیهم السلام) برگردیم. امیرالمؤمنین خودش گرفتار 3 جنگ بزرگ (غیر از جنگ های زمان پیامبر (ص)) بود. در زمان امام مجتبی (ع) نیز معاویه بساط نقل حدیث را برچید و نقل حدیث را تعطیل کرد. فرض کنید اگر ابن عباس و یا ابو حریره در حوزه های علمی آن زمان فعالیت می کردند محدودیت فعالیتی داشتند که در قالب مدیریت سیاسی معاویه قابل توجیه باشد. دوران امام حسین (ع) نیز مشخص است. بخشی از این دوران در زمان معاویه و بخشی نیز در دوران یزید بن معاویه و درگیری و شهادت می گذرد. وقتی امام سجاد (ع) نیز روی کار می آید خفقان شدید پس از قیام عاشورا است؛ چنان که حتی سخن گفتن امام سجاد (ع) ممنوع است و امام سجاد (ع) مجبور می شود در قالب دعا پیام خودش را برساند. به همین دلیل وقتی عصر امام باقر (ع) می رسد، امام باقر (ع) در آن شرایط درگیری بین 2 صف سیاسی بنی امیه و بنی عباس می بیند که شرایط مناسبی است که از این جنگ بین 2 باطل برای استحکام بنیه عقلی و علمی دین استفاده کند. امام صادق (ع) نیز همین روش را دنبال می کند.

درس زندگی و سیره امام صادق (ع) برای امروز جامعه ما چیست؟

یکی از درس هایی که ما از دوران زندگی امام صادق (ع) می گیریم کوشش و تلاش برای حفظ ارزش های وحیانی اسلام است. یعنی اسلامی بر چهارچوب قرآن کریم که بر ما نازل شده را حفظ کنیم و مراقب باشیم که چیزی به عنوان بدعت به این اسلام اضافه نشود و چیزی از آن به دلیل برخی بد سلیقگی ها قلم گرفته نشود. به تعبیر دیگر قرآن می فرماید، چیزهایی که پیغمبر برای شما آورده را بگیرید و چیزهایی را هم که پیغمبر به شما دستور داده که دنبالش نروید اطاعت کنید.

نکته اول این است که ما توجه پیدا کنیم به اینکه اسلام دین آزاد اندیشی است. در واقع عصر امام صادق (ع) درس آزاد اندیشی به ما می دهد و آزاد اندیشی را به عنوان یکی از برکات اسلام و اندیشه های اسلامی به ما نشان می دهد. ما هر اندازه ای که در این رابطه بیشتر و بهتر توجه داشته باشیم می توانیم به پایبندی ارزش های دیندارانه خود موفق باشیم. دوران حیات امام صادق (ع) و اینکه می بینیم امام صادق (ع) با ابن ابی العوجی مناظره و سایر دهریون و علمای بزرگ مادی بحث و مباحثه می کند، مخالفان آزادانه به مکتب درس امام صادق (ع) رفت و آمد می کنند و حتی در بین شاگردان امام صادق (ع) کسانی هستند که مسلمان نیستند و هیچ کس متعرض به آنها نمی شود، اینکه امام صادق (ع) هر مخالفی را با آغوش باز می پذیرد و مطالب درست را با او در میان می گذارد و اگر نپذیرفت آزادانه به زندگی بر می گردد و کتاب احتجاجاتی که الآن در اختیار ما است نشان دهنده آزاد اندیشی اسلامی است که مخصوصا در عصر حضرت صادق (ع) به زیبایی خودش را نشان داده است. مجموعه نشست های علمی و یا حتی چالش های علمی که برای امام صادق (ع) در رابطه با مخالفان بوده، همه آزادی فکر، اندیشه و بیان در عصر حضرت صادق (ع) را به ما نشان می دهد.

رشد ارزش های دینی در فضای آزاد بهتر صورت می گیرد

جامعه امروز ما چقدر در زمینه گرفتن این درس از سیره و زندگی امام صادق (ع) موفق بوده است؟

متأسفانه ما در این زمینه مشکل داریم. رشد ارزش های دینی و معنوی در فضای آزاد بهتر از یک خفقان انحصاری صورت می گیرد. اگر ما همه روزنه های فکر و اندیشه را مسدود کنیم، با این انگیزه که بتوانیم انگیزه های مکتبی خودمان را ترویج کنیم، هم تجربه تاریخی نشان می دهد که جوابگو نیست و هم رفتار قرآنی غیر از این را اقتضا می کند. چون قرآن به سادگی به ما اجازه می دهد که با مشرک، بی دین، مادی و کسی که اصلا از لحاظ اعتقادی با ما جور نیست نشست و برخواست داشته باشیم و گفت و گو کنیم؛ اما او راه خود را برود و ما راه خودمان را برویم.

متأسفانه امروز حتی تحمل همفکرهای ما به قدری برای ما سخت شده که فضای مجازی را با چالش جدی مواجه کرده است. اهانت ها، هتک حرمت ها، شایعه سازی ها، جوسازی ها و استفاده از سوژه های کوچک برای برخوردهای بزرگ باعث شده که ما خیلی از موقعیتی که امام صادق (ع) به آن ارج می نهاد و آزاد اندیشی را پاس می داشت دور هستیم و باید تجدیدنظر کنیم.

اگر در عصر امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) از نظر بنیه علمی و عقلی در زیر پوشش تفقد دینی ما رشد و بالندگی به وسعت همه تاریخ اسلام پیدا کردیم به دلیل آزاد اندیشی است. اما اگر ما خفقان ایجاد کنیم و به افکار و اندیشه ها اجازه وارد شدن درمیدان ندهیم و صرفا بخواهیم حقانیت فکر و اندیشه خود را از این شیوه به کرسی بنشانیم یقینا نمی توانیم موفق باشیم. اینکه در دوران انقلاب آزادی قلم، آزادی بیان، آزادی اجتماعات می گفتیم و بخش عظیمی از آنها حتی در اصول قانون اساسی ما گنجانده شده، برای این است که روح اسلام اینها را می طلبد. امام صادق (ع) به این معنا عنایت ویژه ای داشت.

نکته دیگر این است که امام صادق (ع) و مکتب الصادق به ما می آموزد که در نگاه خود به دیگران تعصب جاهلی را کنار بگذاریم و عدل و انصاف و ارزش ها و کرامت های انسانی را پاس بداریم؛ چنانچه حضرت صادق (ع)  اینچنین رفتار می کرد.

در رابطه با حضرت صادق (ع) گفتنی های فراوانی داریم که متأسفانه کمتر به آنها پرداخته می شود. در واقع باورمندی ما بیشتر از حوزه «قال الباقر (ع)» و «قال الصادق (ع)» تغذیه می کند. ضمن اینکه ما به احادیث امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) به دیده احترام می نگریم، ولی در فهم حدیث باید از درایت و عقلانیت لازم استفاده کنیم. هر حدیثی برای ما حدیث نیست؛ مگر اینکه با آیات قرآن انطباق داشته باشد و یا بتوانیم آن را با معیارهای عقلانی تطبیق دهیم. البته مباحثی که مابعدالطبیعه یعنی از مصادیق «یؤمنون بالغیب» هستند، جای دیگری دارد که مباحث فوق عقلانی هستند. ولی واقعا دنیای اسلام و دنیای تشیع در شرایط خاص امروزی نیاز به یک رنسانس و انقلاب و بازنگری جدی، بر اساس آموزه های حضرت صادق (ع) دارد. اگر ما بتوانیم یک بازنگری در دوران طلایی امام صادق (ع) داشته باشیم و فقه را نه در جمود فقه در احکام بلکه به معنای معرفت دینی و دین شناختی مطرح و این معنا را توسعه دهیم می توانیم با بسیاری از آسیب هایی که امروز موجودیت اصل دین را تهدید می کنند برخورد داشته باشیم.

افزودن نظر جدید